شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#تلویزیون

مدیران تلویزیون می‌خواهند چرخ را دوباره اختراع کنند

مدیران تلویزیون می‌خواهند چرخ را دوباره اختراع کنند

هرمز شجاعی مهر معتقد است که در عرصه اجرا یک‌بار یک مسیری را رفته‌ایم اما مدیران از تجربه گذشتگان بهره نمی‌برند و می‌خواهند چرخ را دوباره اختراع کنند.

این روزها خبر بازگشت محمدرضا گلزار به عرصه اجرا بسیار دست به دست می‌شود و همین موضوع باعث شده تا ذهن خاطره‌هایی که در پرده ذهن نگه می‌دارد را به یاد آورد، روزگاری که تلویزیون احسان علیخانی و عادل فردوسی‌پور داشت.

ابتدایی‌ترین مسئله هر کاری آموزش است، مسئله‌ای است فراموش شده و بعد از آن هم مسئله انتخاب مطرح می‌شود، ما برای ماجرای اجرا نه انتخاب‌های درستی داریم و نه آموزش درستی را ارائه کرده‌ایم. وقتی چنین موضوعاتی وجود ندارد، توقع دارید که چه مجریانی تربیت شود. معیار ما برای انتخاب چیست؟ من همیشه گفتم که یک مجری خوب باید چند ویژگی داشته باشد، صدای خوبی، سواد بالا، انسان موجه و قابل قبولی باشد و از همه مهم‌تر شخصیت توانمدی برای اجرا داشه باشد؛ آیا تلویزیون این معیارها را رعایت می‌کند؟ مطمئنم که چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. آیا مجریان ما به قدری سواد و اطلاعات دارند که مقابل خانواده‌ها بایستند، حرف بزنند؟ وقتی این ماجرا نباشد، طبیعتا چنین مشکلی پیش می‌آید.

بله، اگر بخواهم به یک اشتباه استراتژیک اشاره کنم، در وهله اول قطعا مسئله آموزش است و دوم اینکه آدم‌های عاشق را باید انتخاب کند.

یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی عوامل بسیار زیادی را دور خود جمع می‌کند، مثل نویسنده، کارگردان، گزارشگر و... این موارد را چه کسی تقدیم مخاطب می‌کند؟ مجری و گوینده مسئولیت ارائه را بر عهده دارد، حالا اگر آن مهارت و تسلط در مجری وجود نداشته باشد و نتواند آن را خوب ارائه کند، نه دیده می‌شود و نه ارزشی دارد. شما بهترین ترانه و بهترین خواننده را داشته باش وقتی نتوانی آن را به جا و به موقع ارائه کنی، کوچک‌ترین ارزش و دست‌آوردی ندارد.

مدیران تلویزیون می‌خواهند چرخ را دوباره اختراع کنند

اینکه راحت‌تر شده، یا سخت‌تر را نمی‌توانم بگویم چون تعریف هرکس از راحتی و سختی متفاوت است اما نوع رویکرد و نگرش تغییر کرده است. در گذشته ملاک و معیار دانش مجری و گوینده و اشراف او روی ادبیات کشور بود، اما در حال حاضر فکر نمی‌کنم این ماجرا چندان اهمیتی داشته باشد.

این موضوع را باید از مدیران سازمان که انتخاب کننده هستند بپرسیم، من انتخاب‌گر نیستم، چهل سال پیش‌ انتخاب شدم و اجرا را انجام دادم. در حال حاضر اما نحوه انتخاب آدم‌ها گزینشی است، دوستان و همفکرانشان را برای اجرا می‌آورند.

در گام اول باید آزمونی برگزار شود و شرط ورود هم عاشق بودن است، نه آشنا بودن، کسانی که وارد این آزمون می‌شوند باید عاشق کارشان باشند نه اینه صرفا چون عقاید مشابهی دارند و هیچ استعدادی در این زمینه ندارند وارد آزمون شوند. اساس انتخاب باید بیان زیبا، تسلط روی موضوعات و این موارد است. اما الان این ماجرا نیست و ماحصل مدیریت اشتباه را می‌بینیم، موضوعی که سالیان سال آن را بررسی کردیم، دوباره بدون استفاده از تجربیات گذشته می‌خواهیم پیش ببریم، در واقع در عرصه اجرا می‌خواهیم چرخ را دوباره اختراع کنیم. راهی که یکبار رفتیم و نتیجه آن را دیده‌ایم را دائم تکرار می‌کنیم.

۲۴۵۲۴۵