شهر خبر

پسر نماینده مجلس را رد کردم؛ فتح‌الله‌زاده ناراحت شد!

پسر نماینده مجلس را رد کردم؛ فتح‌الله‌زاده ناراحت شد!

صمد مرفاوی با حضور در کافه خبر خبرآنلاین درباره اتفاقات مختلف دوران ورزشی خود صحبت کرد.

زننده گل آخرین قهرمانی استقلال در آسیاست؛ همان قهرمانی که منجر به کسب ستاره دوم آبی‌ها شد و یکی از مهم‌ترین جام‌های تاریخ این باشگاه محسوب می‌شود. صحبت از صمد مرفاوی است. ستاره اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 استقلال که در خط حمله این تیم قاتل واقعی بود. او وقتی فوتبال را کنار گذاشت هم در یک لباس دیگر به استقلال کمک کرد. چه روزهایی که در تیم‌های پایه این باشگاه نسلی طلایی را پرورش داد و چه زمانی که مغز متفکر دو قهرمانی در سال‌های 1385 و 1388 بود. با وجود تمام این‌ها اما، آقا صمد خیلی علاقه ندارد افتخاراتش را در بوق و کرنا کند و ترجیح می‌دهد اصولش را حفظ کند. می‌گوید من همینم که هستم و نمی‌توانم مدل خودم را عوض کنم.

صمد مرفاوی اخیرا در کافه خبر خبرآنلاین مهمان ما بود و درباره اتفاقات و خاطرات مختلف دوران بازی و مربیگری خود صحبت‌های جالبی را به زبان آورد. گفتگوی مرفاوی با خبرآنلاین در ادامه آمده است:

نه خیلی هم دور نیستم و فوتبال را دنبال می‌کنم. چند ماه پیش در تیم ملی جوانان بودیم و مسابقات تمام شد. قراردادی هم با فدراسیون ندارم و فعلا مسابقات را دنبال می‌کنم. ما فوتبالی‌ها که به کارمان هم علاقه داریم همیشه فوتبال را دنبال می‌کنیم.

صد درصد. کار من این است و اگر پیشنهادی باشد به آن فکر می‌کنم چون حرفه من است.

آن سال مسابقات باشگاه‌های آسیا شرایط خاص خودش را داشت. ما در مقدماتی تیم‌های بزرگی مثل السد را بردیم. تیم یمنی را هم بردیم. در بنگلادش هم شرایط و قوانین طوری بود که همه تیم‌ها جمع شدند و ما ۲۰ روز در آب و هوای سخت آنجا بازی می‌کردیم. بارندگی شدید و زمین‌های نامناسبی بود. تیم‌های خوبی هم بودند که با آن‌ها بازی کردیم و قهرمان شدیم. من در مجموع جام باشگاه‌های آسیا آن فصل آقای گل شدم. در فینال هم افتخار گلزنی داشتم که حاصل تلاش تمام بچه‌ها بود. ما ۲۰ روز سختی کشیدیم. در آن هوای بد و با امکانات کمی که داشتیم توانستیم قهرمان شویم و گل قهرمانی را هم من زدم و استقلال به یکی از جام‌های مهم آسیایی‌اش رسید.

چهارجانبه که نبود. ممکن است از روی ناراحتی این حرف را بزنند چون دستشان از قهرمانی آسیا کوتاه است. ۸ تیم در مرحله نهایی بودند و قبل از آن هم مسابقات مقدماتی را داشتیم. ما هم به عنوان قهرمان ایران سهمیه گرفتیم. حالا اینکه تیم رقیب نتوانست قهرمان شود و وارد آن مسابقات نشد دیگر به ما مربوط نمی‌شود. آن‌ها هم می‌توانستند در ایران قهرمان شوند و سهمیه بگیرند. اما چهارجانبه نبود! اتفافا بازی‌های سنگینی بود و شاید اگر پرسپولیس می‌رفت، نتیجه لازم را نمی‌گرفت. همه باید قبول کنند که ما آن سال بهترین تیم ایران بودیم. دو جام هم داخل ایران برده بودیم و بازیکنان بزرگی داشتیم که مجبور بودند روی نیمکت بنشینند. کسی که دستش از جام آسیایی کوتاه است باید قبول کند ما آن سال تیم خوبی بودیم. حالا اینکه چهارجانبه و ... بود به کسانی برمی‌خورد که نتوانستند جام بیاورند.

خب شاید این اتفاق می‌افتاد. شاید کسی جای من بود مانور هم می‌داد ولی من به تیم و کارم علاقه داشتم و فکر و ذکرم این بود که موفق شوم. نمی‌خواستم وارد راه‌هایی شوم که غرور من را بگیرد تا مسیر دیگری می‌رفتم که در جامعه ناخوشایند باشد. من اصولی داشتم و الآن هم دارم. بعد از چندین سال نمی‌توانم خودم را عوض کنم و همینم که هستم. به کارم علاقه دارم و هر کاری می‌کنم از روی عشق و علاقه و احترام به هواداران و جامعه فوتبال است. من این را بیشتر دوست دارم تا اینکه بخواهم منیتی داشته باشم.

من در یک خانواده فوتبال بزرگ شدم. من فرزند آخر خانواده بودم و ۴ برادر بزرگ‌تر داشتم که برادر اولم ۱۷ سال بزرگ‌تر بود و خودش فوتبال بازی می‌کرد. بقیه هم همینطور و باعث شد من به فوتبال علاقه پیدا کنم. با برادرهایم در خانه فوتبال بازی می‌کردیم. در یک خانه سازمانی زندگی‌ می‌کردیم که حیاط بزرگی داشت و دو دروازه کوچک درست کرده بودیم و از آنجا فوتبال را شروع کردم. مدرسه فوتبال و آکادمی هم نبود و بعد در خیابان و زمین‌های خاکی سربندر فوتبال را شروع کردم. در تیمی که برادرم مربی بود بازی می‌کردم.

نه اوایل هافبک راست بازی می‌کردم ولی بعد به توصیه برادر بزرگ‌ترم، رحمان مهاجم نوک شدم.

ما هم به اوایل انقلاب و هم به جنگ خوردیم. اوایل انقلاب سیستم کشورمان در خیلی چیزها کامل نبود و نواقصی داشت. خب تازه هم انقلاب کرده بودیم و در هر انقلابی اوایل آن یک سری ناهماهنگی دارد. مخصوصا در ایران هم شرایط خاصی داشت. درست بعد از آن هم به جنگ خوردیم. یعنی کشور به آرامش و سر و سامان نرسیده بود که وارد جنگ شدیم. خب طبیعی است که جنگ اثرات خودش را هم دارد. باعث شد که تمام افکار و مردم و دولتمردان درگیر جنگ باشد. چون قسمت زیادی از سرزمین کشورمان اشغال شده بود و همه دنبال این بودند که بتوانیم سرزمین خودمان را برگردانیم. شانس ما هم به جنگ خورد ولی با این وجود در جنگ اینکه فوتبال بازی کنی و در سطح آسیا تیم بفرستی شرایط خودش را دارد. شاید کشورهای دیگر هم ما را نمی‌پذیرفتند. من اهل ریا نیستم و به عنوان ایرانی می‌گویم دشمنان زیادی هم داشتیم. عراق تنها نبود و خیلی کشورها به آن‌ها کمک می‌کردند و می‌خواستند اتفاقات بدی رقم بزنند. فوتبال در این شرایط اهمیت زیادی نداشت و مسائل زیادی بود. اولویت جنگ بود و کنار آن ما فوتبال بازی می‌کردیم و تلاش همه رشته‌ها در مسابقات بین‌المللی این بود نشان دهند ما کنار جنگ داریم ورزش هم می‌کنیم. می‌خواستیم نشان دهیم در جنگ ورزش ما زنده است.

مرحوم دهداری برای خودش اصولی داشت. من بعضی وقت‌ها از دوستان پیشکسوت مصاحبه‌هایی می‌خوانم که درست نیست. وقتی کسی در قید حیات نیست، نباید علیه او صحبت کنیم. من نه به این خاطر که توسط او دعوت شدم و شاگرد او هستم، بلکه به عنوان یک بازیکن تیم ملی می‌گویم ایشان اصولی داشت. من با آقای پروین و پورحیدری و حجازی هم کار کردم و هر کدام اصولی دارند. من نمی‌توانم تفکرات و عقاید خودم را به مربی بقبولانم. مربی یعنی فرمانده و او تیم را انتخاب می‌کند و تفکرات فنی و اخلاقی خودش را پیاده می‌کند. تفکرات ایشان این بود و باید به آن احترام بگذاریم. من به عنوان بازیکن استقلال زمان آقای پروین هم به تفکرات او احترام می‌گذاشتم.

پسر نماینده مجلس را رد کردم؛ فتح‌الله‌زاده ناراحت شد!

آقای دهداری نظم و انضباط و دیسیپلین داشت. اینکه همه تیم باید یکی باشند. مثلا همه باهم باید برای ناهار برویم. اگر صبحانه می‌خوریم یا همه باهم برویم، یا هیچکس نرود. هر کاری باید دسته جمعی انجام می‌شد. ما یک تیم بودیم.

آقای دهداری از نظر اخلاقی انسال بزرگی بود و تفکرات یک دیپلمات را داشت. وقتی ما یک دیپلمات را به عنوان نماینده کشور به جایی می‌فرستیم، باید از حق و حقوق کشور دفاع کنند. پرویز دهداری یک انسان وطن‌دوست بود و هرجا می‌خواست برود، دوست نداشت کشورش را خراب کند. می‌خواست بگوید ما ایرانی هستیم، عزت و شخصیت و فرهنگ خودمان را داریم. همیشه می‌خواست ایران را به بقیه نشان دهد. این تفکر او بود. شاید آقای پورحیدری این مدلی نبود و بیشتر به فکر فوتبال بود. آقای پروین هم همینطور. آقای دهداری فراتر از فوتبال فکر می‌کرد. حالا به نظر شما ما باید با دمپایی و شلوارک به سالن هتل می‌آمدیم؟ شلوارک بد نیست ولی برای تمرین است. ایشان هم مخالف به هم خوردن نظم بود. این هم برای بازیکنان آن زمان سخت بود که تابع این نظم باشند. همیشه می‌خواست شخصیت و فرهنگ ایرانی را نشان دهد. ممکن است خود من هم ممکن است در کشور خارجی اشتباهی در گفتار داشته باشم و مثلا با یکی از مسئولان هتل بد حرف زدم. ایشان به من گوشزد کرد که حق نداری با کسی اینطوری حرف بزنی و باید مودب و متین صحبت کنی که فکر بدی نکنند. ما نماینده ایران هستیم. تفکرش این بود که بعضی‌ها می‌گویند دیکتاتور بود. عزیزانی که انتقاد می‌کنند هم نظرشان است و برای خودشان محترم است.

بعد از خدمت سربازی که دو سال در ستاد مشترک بود، به تیم دارایی رفتم. اولین سال حضورم در لیگ تهران بود و هفته اول با پرسپولیس بازی داشتم. دوستان در پرسپولیس نسبت به من شناخت داشتند. چون من لیگ دو بازی کرده بودم و من را می‌شناختند. من در ۱۰ دقیقه اول کمی خطرساز شدم و بازی‌ام طوری بود که بعضی‌ها اذیت می‌شدند و کار خودشان را کردند. من در یک صحنه‌ای که می‌توانستم ضربه بزنم، افتادم و بازیکن حریف پایش را روی نازک نی من گذاشت و شکست. اولین بازی لیگ مصدوم شد و ۳ ماه دور بودم و آن فصل زیاد بازی نکردم.

من در دوران فوتبالم شناخت کاملی نسبت به بازیکنان کناری خودم به خصوص استقلال داشتم. در تیم ملی هم شناخت پیدا کرده بودم که فرم بازی آن‌ها چگونه است. در آن بازی با ژاپن به محض اینکه شاهرخ بیانی توپ را گرفت، من به تیر یک آمدم و قطع کردم. در استقلال هم این شگرد را داشتیم. شاهرخ که توپ را گرفت فهمیدم می‌خواهد سانتر کند و آمدم جلوی بازیکن ژاپن و ضربه سر زدم. در استقلال هم زیاد این کار را می‌کردیم. در بازی با الجزایر هم جواد زرینچه و مجید نامجومطلق از سمت راست کار ترکیبی کردند و سانتر کردند که من قطع کردم. حالا الان مد شده بازیکن جلوی دفاع حریف می‌آید و می‌ساباند. زمان ما ولی خیلی رسانه و این‌ها نبود که خیلی درباره‌اش کارشناسی کنند.

من اگر بخواهم یک نفر را مثال بزنم او آزمون است. او خصوصیاتی دارد.توپ خوب قطع می‌کند، گام می‌زند و پرش های خوبی دارد و استارت های بسیار خوبی پشت مدافعان دارد.

صد درصد، تمام همبازی های زمان ما خیلی دوست داشتیم که در جام جهانی حضور داشته باشیم. متاسفانه نصیب ما نشد و خیلی هم سخت بود زیرا ما بخواهیم یا نخواهیم جز سه یا چهارتای آسیا هستیم. آسیا چهار سهمیه دارد و یکی هم به پلی آف می‌رود که یعنی پنج سهمیه، یعنی شرایط برای حضور ما هست. ولی آن زمان این طور نبود، آن زمان سه تیم می‌رفتند یکی از اقیانوسیه و دو تا از آسیا، خیلی سخت بود و بازی ها هم مثل حالا نبود. آن زمان یک مقدماتی بازی می‌کردیم بعد ۱۰ - ۱۴ تا تیم به صورت متمرکز در یک کشور دیگر مسابقه می‌دادند. اما الان بازی ها رفت و برگشت ششده و تیم ها می توانند در زمین خود میزبان باشند که به نظر من این یک امتیاز بسیار بزرگ است. این قابل توجه آن دوستانی که می‌گفتند استقلال در چهار جانبه قهرمان شد، ما هم آن زمان این مشکل را داشتیم که نتوانستیم به جام جهانی برویم. پس ما باید الان بگوییم این ها همینجوری راحت به جام جهانی می‌روند؟ نه هر زمان شرایط خاص خودش را داشته است پس نباید زیادد ناراحت باشیم.

من تا ۳۳ سالگی بازی کردم، می توانستم باز هم بازی کنم، چون زندگی سالمی داشتم، اما دیگر دوست نداشتم، من به یک سری مربی هایی برخورد کردم که واقعا دوست نداشتم ادامه بدهم که خدایی نکرده در آینده بخواهم با آنها درگیر شوم. چون تفکراتی داشتند که به من نمی‌خورد. ترجیح دادم برای اینکه با کسی درگیر نشوم خیلی آرام از بازی کردن کناره گیری کنم.

ببینید من بعد از این که فوتبالم تمام شد از طرف آقای منزوی، نه آقای فتح الله زاده، چون آقای منزوی معاون ورزشی باشگاه بودند و از من دعوت کرد که هدایت یکی از تیم های پایه را بر عهده بگیرم. من از نوجوانان شروع کردم، قرار بود به تیم جوانان بروم که متاسفانه آقایی که در باشگاه بود و دوست دارم اسم هم بیاورم، آقای بهرام امیری که معاون اجرایی بودند بر خلاف چیزی که آقای فتح الله زاده می‌خواست ایشان رفتند و آقای دوستی مهر را به عنوان سرمربی تیم جوانان آوردند و به من گفتند زیر نظر ایشان کار کن.

آقای علی دوستی هم دو مربی از خودش آورد، من خود با عنوان کسی که چندی سال فوتبال بازی کردم، افتخارات و شخصیت ورزشی برای خودم داشتم، از آنجا استعفا دادم و گفتم حاضر نیستم با ایشان کار کنم. خیلی راحت. آقای علی دوستی درست مربی جوانان بودند، ولی سابقه من را در فوتبال نداشت. اونم من که این همه سال برای استقلال بازی کرده بودم و به قول شما گل فینال را زده بودم. این رفتار آقای علی دوستی برای من ناراحت کننده بود. ایشان برای من قابله احترام هست و من هیچ توهینی به ایشان نکردم، به من این پیشنهاد را دادند و من هم قبول نکردم و خیلی راحت رفتم، آقای فتح الله زاده به من گفت پس بیا و در کنار آقای پور حیدری باش، من میخواهم روی تو سرمایه گذاری کنم، حتی خدا پدر مادرش را بیامرزد من را دو سه کلاس فرستاد و هزینه های کلاس را هم به من داد. هم C، هم C، هم A، هزینه هر سه کلاس را ایشان دادند. این واقعیته و من نمی توانم این را نگویم. حتی گفت، تا زمانی که من اینجا هستم هزینه تمام کلاس هایت را خواهم داد. گفت من با پورحیدری صحبت می‌کنم واگر موافقت کرد کنار او ادامه بده آینده تو روشن است. من هم قبول کردم و رفتم در کنار ایشان، پرویز دهداری، پرویز پرویز مظلومی و منصور رشیدی کار کردم.

نه، از طرف ایشان نه، حالا من خیلی نمی خواهم در این مورد صحبت کنم، ایشان خوب بودن و ما هم از خوبی هایش صحبت می‌کنیم. هیچ وقت بدی از سمت ایشان ندیدم، هیچ وقت بدیه هم نیست. از طرف ایشون هم نبودن. دیدم یه مقدار آنجا بودن من سنگینی می‌کند و به همین دلیل کنار کشیدم. فصل بعد دوباره آقای فتح الله زاده به من حکم مربی گری جوانان را داد و استقلال همان سال قهرمان ایران شد و بعدش هم آمدیم امید.

پسر نماینده مجلس را رد کردم؛ فتح‌الله‌زاده ناراحت شد!

به خاطر این که آکادمی استقلال هیچ وقت ثبات نداشته است و شرایط فرق کرد. شرایط آکادمی فرق کرد. کار کردن در تیم های پایه عشق و علاقه می خواهد، نباید نگاه مادی داشت. الان شرایط فرق کرده است. شرایط اقتصادی فرق کرده. شرایط فوتبالی فرق کرده. همه خانواده ها دوست دارند بچه هایشان یه شبه فوتبالیست شود و در تیم ملی بازی کند. به همین دلیل برای پیشرفت کردن بچه هایشان ممکن است از راه های دیگر وارد شوند و رو به مسائل غیر فوتبالی بیاورند و به کارهای غیر اصولی رو بیارند.

زمان ما خیلی نمی شد. مثل حالا نبود، خیلی کمتر بود. من پسر نماینده مجلس و خیلی دیگر از آقایان را رد کردم.

تست داد و بعد از یک ربع ردش کردم.

نه فقط آقای فتح الله زاده ناراحت شد و گفت ردش می‌کردی اما نه بعد از یک ربع، لااقل ۲ روز می‌گذاشتی باشد. من بچه کارگر بودم نمی‌شد که یکی را به حاطر اینکه پول ندارد خط بزنم و کسی که پول دارد را جایگزینش کنم.

این تفکرات حرفه‌ای نیست. چرا باید یک تیم حرفه‌ای برای تیم های پایه خرج نکند تا مربی به این کار روی بیاورد؟ چرا؟ مقصر باشگاه است شما مربی بیار مسئول آکادمی بیار به آنها توجه کن و بودجه بده و سیرشان کن تا بازیکن خوب از آن آمادمی در بیاید. من خدایی نکرده به هیچ مربی نمی خواهم انگی بزنم. مربیانی داریم که عاشق کارشان هستند اما متاسفانه این اتفاقات در فوتبال ما رخ می‌دهد. تیم ها الان میلیاردها تومن خرج می‌کنند اما آکادمی خودشان را تقویت نمی‌کنند. وقتی توجه نمی‌کنند خب مشخص است که فساد به وجود می‌آید. الان شما نگاه کنین چرا اکادمی سپاهان موفق است؟ چرا اکادمی فولاد موفقه؟ چون برای تیم های پایه هزینه می‌کنند. مربی که به سپاهان می‌آید دغدغه مالی ندارد چون به موقع حقوقش را می‌گیرد. ولی جای دیگراینطور نیست. شما جاهای دیگر را ببینید که برای هر کاری پول می‌خواهند.

من آدم نمک نشناسی نیستم. آن زمان مربی پایه بودم و از من خواستند با ایشان به استقلال اهواز بروم و دوره جدیدی از دوران مربیگری من آغاز شد. همیشه هم از ایشان تشکر کردم، به هر حال هر سر مربی اصول خاص خودش را دارد. ایشان هم همینطور بود. حالا می خواهند او را به آقای پروین تشبیه کنند یا نه بعضی شباهت ها را داشتند و بعضی چیزها هم شبیه نبود. ولی اصولی داشت و کم کم با تجربه شد و مهم تر از همه خودش را به روز کرد. یعنی نسل‌های جدیدی که زیر دستش می‌آمدند می‌طلبید که به روز تر بشود. در نهایت اصول خودش را داشت نمی‌شود گفت کاملا شبیه هم باشند یا نه. من هم به لحاظ فنی و و کاری خیلی با ایشان راحت بودن و هیچ مشکلی با ایشان نداشتم.

نه اصلا اگر زمانی هم مسئله‌ای بود هم من جوان بودم و هم قلعه نویی، تجربه الان را نداشتیم شاید یکی دو نفر بخواهند صحبت هایی را پیش بیاورند که بخواهند بین دو دوست را به هم بزنند. شاید آن هم بی تجربگی ما و مشکل آنها بوده اما خدا را شکر حالا هیچ مشکلی با هم نداریم.

من زمانی که سرمربی استقلال شدم با سرمربیگری آقای قلعه نویی در تیم ملی همزمان شد. آن دوره هم آقای قریب بود که ارتباط خوبی با آقای قلعه نویی داشت که نمی خواست آقای قلعه نویی به تیم ملی برود اما به خاطر تیم ملی و کشور به این شرط قبول کردند آقای قلعه نویی به تیم ملی برود که هم در کنار استقلال باشد هم در تیم ملی. در استقلال قرار شد که رئیس سازمان فوتبال باشد و خب با توجه که چند سال من با ایشان کار کرده بودم و اصلا خودش من را به استقلال برد طبیعی بود. بالاخره در تیم مسئولیت داشت و تیم را اصلا ایشان بسته بود نه من، شاید هر کس دیگه ای در کار من دخالت می‌کرد قبول نمی‌کردم اما این تیم برای خود قلعه نویی بود. یعنی رئیس سازمان فوتبال در کنار تیم ملی این وظیفه را داشت که ما تیم استقلال رو جمع جور کنیم یعنی شرایط سر مربیگری و مربی و رئیس و اینها نبود یک شرایطی بود که همه باید یه هم کمک میکردیم. چون کسی هم در آن مقطع نبود که استقلال را بر عهده بگیرد، بهترین کار این بود که من به کمک آقای قلعه نویی سرمربی تیم ملی شدم و یواش یواش مشغله آقای قلعه نویی زیاد شد و یک مربی خارجی به اسم یونگ آوردند. من شناختی از ایشان نداشتم ایشان هم که آمد می خواست ساز خودش را بزند و یک سری مشکلات به وجود آمد و خودشان بازیکن آورد و من ابراهیم توره را می خواستم که به جای استقلال به پیکان رفت و به آقای قلعه نویی هم گفتم اما گفتند شاید این بازیکنان را می‌شناسد و بگذار کارش را بکند.

ببینید درست است من آنجا سرمربی بودم یعنی مسئولیت فنی با من بود. میتوانستم قبول نکنم یعنی مسئولیت فنی با من بود ولی چون ما با هم بودیم و من آقای قلعه نویی را به خاطر سال ها که با هم کار کرده بودیم قبول داشتم آن سال با هم هماهنگ شدیم که استقلال را هدایت کنیم.

متاسفانه بعد از آقای قریب مدیرانی آمدند و سمت گرفتند که سابقه آسیایی و مدیریتی را نداشتند و این اتفاق افتاد. ما آن سال مدیر نداشتیم و نرفتیم، سال گذشته که داشتند چرا این اتفاق افتاد در صورتی که تیم قهرمان شد پس چیزی تغییر نکرده در استقلال، هر مدیری که می‌آید می خواهد ساز خودش را بزند و روزمرگی کند تا برود و فرد دیگری بیاید. این بی ثباتی ها هست، آن زمان یادم هست می گفتند می خواستند با قطار یا نمی دانم پست بفرستند خب سال گذشته چرا نفرستادند.

من ناراحت نیستم، هوادار ناراحت بود چون در آن ۴ هفته یک برد می‌آوردیم قهرمان بودیم. همان هوادار یقه من را می‌گیرد که آقاچرا تیم قهرمان نشد. من به خاطر کار خودم ناراحت می‌شوم ولی اینکه از کسی شاکی شوم نه. آقای فتح‌الله‌زاده هم عمدی نداشت. وقتی مدیرعامل شد یک اشتباه کرد که گفت سال بعدی آقای حجازی را می‌آورم. این گاف او بود و وقتی گفت بازیکن دیگر از من تبعیت نمی‌کرد. اگر همین یک قلم را با من هماهنگی می‌کرد، ما قهرمان می‌شدیم. نمی‌خواهم گردن او بیندازم ولی تاثیر داشت. البته این نیست که بگوییم او مقصر است.

خب اگر کم‌کاری بوده علتش همین صحبت اوست. من به کسی تهمت نمی‌زنم ولی همین حرف باعث این اتفاقات می‌شود. البته استقلالی واقعی که پیراهن تیمش را دوست دارد و وجدان دارد هیچوقت کم‌کاری نمی‌کند.

نه چنین چیزی نبود.

اگر به عقب برگردم باز هم می‌گویم. آن موقع تفکرم آن بود. شاید الان نزنم ولی در آن شرایط و جایگاه باز هم می‌زنم چون تیمم یک برد می‌خواست که قهرمان شود. در هفته‌های آخر شرایط به آن شکل رقم خورد ولی اگر ما قهرمان می‌شدیم کسی نمی‌گفت چرا آن حرف را زدی. چون قهرمان نشدیم آن کلمه سوژه شد.

آقای حجازی خیلی انسان محترم و محبوبی بود. یک شخصیت خاصی داشت. اصول و طرز تفکر خودش را داشت و من وقتی مربی شدم فهمیدم یک چیزهایی حق مربی است.

یک سری دوستان سنگ انداختند و شلوغ کردند که باعث جدایی من شدند. یکی از بازیکنان حرف ناسزایی درباره آقای حجازی زد و من جوابش را دادم و به سرپرست تیم اعلام کردم اگر او باشد من نیستم. چون این بازیکن به آقای حجازی توهین کرده و این یعنی به همه ما توهین شده است. من در واقع از آقای حجازی دفاع کردم و به آقای حاجیلو گفتم که گفت باشه با ناصرخان صحبت می‌کنم. من به هتل رفتم دیدم همان بازیکن حضور دارد. به آقای حاجیلو گفتم این بازیکن باید تنبیه شود، گفت تو برد خانه من درستش می‌کنم. من رفتم خانه و زیرآبم را پیش آقای حجازی زدند. زنگ زدند که دیگر نیا ولی گفتم نه اتفاقا می‌آیم یا تسویه حساب من را بدهید. همان موقع آقای حاجیلو با یک آژانس نامه جدایی من را فرستاد و به آقای حجازی هم داد که موافقت کرد.

نه اصلا. بعد رفتم استقلال اهواز و با آقای مجید جلالی کار کردم.

زوج ما قهرمانی داشت. من و امیر قلعه‌نویی خیلی هماهنگ بودیم و تیم خوبی هم داشتیم. برای قهرمانی خیلی انگیزه داشتیم. همیشه در استقلال که با آقای قلعه‌نویی کار کردیم شرایط خوبی داشتیم.

شاید یک مربی با یک مدیر راحت‌تر باشد یا با یکی نتواند کار کند. هر مدیری هم راه و روش خود را دارد و مربیان هم اصول خودشان را دارند. من از جزییات اختلاف آن‌ها اطلاع ندارم چون در راس کادر نبودم و درباره مسائل فنی صحبت می‌کردیم. یک سری اختلاف داشتند که تا آخر فصل برای قهرمانی استقلال تحمل کردند و بعد از قهرمانی آقای قلعه‌نویی جدا شد.

این سه عزیز از بزرگان استقلال هستند و نمی‌توانم آن‌ها را مقایسه کنم چون خودم عضو آن خانواده هستم. شما در خانواده نمی‌توانید دو برادر بزرگ‌تر را قیاس کنید. من با آقای قلعه‌نویی افتخارات زیادی به دست آوردم. با آقای پورحیدری هم به عنوان بازیکن قهرمان آسیا شدیم. ایشان خیلی خوب تیم جمع می‌کرد و رفاقت خوبی به وجود می‌آورد. در مربیگری با آقای حجازی زیاد کار نکردم. با قلعه‌نویی خب چندین سال کار کردیم و هم را نگاه می‌کردیم می‌فهمیدیم چه می‌خواهیم. خیلی هم انسان باهوشی است و مدیریت خیلی خوبی در تیم داشت. از نظر فنی هم توانایی‌های زیادی دارد. آقای حجازی هم محبوبیت و شخصیت خاص خودش را داشت و به کسی باج نمی‌داد.

من اشتباه کردم. سرمربیگری در تیم قهرمان خیلی سخت است. خود آقای قلعه‌نویی هم در سپاهان یک تیم کهکشانی بست. وقتی تیم قهرمان را می‌گیرید انتظارات بالاست. ما لیگ نهم هم می‌توانستیم قهرمان شویم و شرایط هم خوب بود.

پسر نماینده مجلس را رد کردم؛ فتح‌الله‌زاده ناراحت شد!

بله بازیکنان هم توانمند بودند. در آسیا بعد از چند سال صعود کردیم. همه چیز خوب بود ولی یک جاهایی در مسائل فنی امتیاز دادیم.

وقتی شما با بازیکنان بزرگ کار می‌کنید، آن‌ها هم شرایط خاصی دارند. مجیدی هم در تیم‌های بزرگی بازی کرده بود و کار با بازیکنان بزرگ چالش دارد. سخت است یک بازیکن را به مسیر خود بیاوری. من چون قبلا با او کار کرده بودم شناخت خوبی داشتم و مدیریت باشگاه هم به من اختیار تام داده بود که بازیکنان تبعیت کنند. بازیکنان هم خدایی حرمت من را نگه داشتند و هیچوقت بی‌احترامی نکردند و همه چیز برادرانه جلو می‌رفت. با فرهاد مجیدی هم همین بودیم. یک بار هم آن درگیری اتفاق افتاد و دیگر مشکلی نداشتیم. من مجیدی خیلی اعتقاد داشتم و او را مهاجم نوک بازی می‌دادم. زمان آقای قلعه‌نویی هافبک بود ولی مجیدی بازیکن فانتزی بود که نمی‌توانست در خط هافبک مثلا توپ بگیرد و بجنگد. آن جلو خیلی به درد می‌خورد و تبحر داشت. در آسیا هم با العین قهرمان شده بود و بازیکن باتجربه‌ای بود و بهترین استفاده را از او کردم. شاید اگر مربی دیگری بود و تفکرات قبلی می‌ماند، شاید مجیدی از استقلال می‌رفت! به خصوص که در خط حمله عنایتی را داشتیم که بازیکن مورد علاقه قلعه‌نویی بود و اگر می‌ماند او را بازی می‌داد.

خب من نمی‌توانم از طرف ایشان منظورشان را بگویم ولی می‌توانم بگویم ظاهر و باطن تیم ما همین بود و من هیچوقت ناپاک کار نکردم. همیشه سعی کردم پاک کار کنم.

شما باور می‌کنید؟ همان موقع که من در مس کرمان بودم، مخیتاریان در اروپا چند میلیون دلار قیمت داشت. او بیاید مس بازی کند؟ آیا عاقلانه و منطقی است؟ اروپا را ول می‌کند که در مس کرمان بازی کند؟ یا مثلا تست بدهد و من او را نخواهم؟ این را یک سری دلال، ایجنت هم نه به وجود آوردند و می‌خواستند بگویند بازیکن خوب آوردیم و فلانی قبول نکرد. دیواری کوتاه‌تر از من هم نبود. نمی‌توانستند بگویند آوردیم و قلعه‌نویی قبول نکرده و گردن من انداختند. خب او کجا بود که من ندیدم؟ یک سری آدم در این سایت‌ها و برنامه‌ها هستند که به این مسائل دامن می‌زنند که تخریب کنند. می‌گویند بازیکن بزرگ آمده و رد کرده‌اند. بعد هم یک مجری بدون اطلاعات در تلویزیون این را می‌گوید. همین آقای احمدی بدون اطلاعات گفت مخیتاریان آمده و بعضی مربیان او را نخواستند! تو از کجا می‌دانی؟ این یک بازی تخریبی بود که می‌خواستند من را خراب کنند و اصلا اهمیتی به این افراد نمی‌دهم. آدم‌هایی هستند که می‌آیند و می‌روند و باید آخرت را نظر بگیرند و جوابگو باشند.

من روی حساب علاقه به استقلال و برای کمک به عنوان مدیر فنی برگشتم. آقای فکری هم کادر خودش را از نساجی داشت. کمی جلو رفتیم بعضی از اعضای کادر نیامدند و چون او خیلی آشفته بود، من به عنوان کمک برگشتم تا کار جلو برود. مشکل محمود فکری این بود که بعضی‌ها دنبال این تیم بودند و فضای مجازی را علیه او شلوغ کردند.

من نمی‌توانم تهمت بزنم ولی بازیکن وقتی شرایط بیرونی را خوب نبیند ممکن است سوءاستفاده کند. یک سری از بازیکنان آن زمان این کار را کردند.

الان شاید نکونام و خطیر به تفاهم رسیده باشند و آرامشی را به وجود آورده اند خدا را شکر و تیم دارد نتیجه می گیرد ولی به لحاظ فردی تیم کمبود دارد و این را همه خوب می دانیم.تیم الان صدر جدول هم است اما این تیم باید تقویت شود حالا واقعا می خواهند یا نمی خواهند را من نمی دانم اما شرایط خوب است.

چرا شاید قهرمان هم بشود اما باید سختی بکشند.سختی دارد.شما اگر می خواهید یک مقداری خیال تان راحت تر شود باید نفرات بیشتری در اختیار داشته باشید.

تقریبا؛یعنی در بیشتر پست ها خالی است.شکی در این وجود ندارد.شما ببینید بازی با هوادار پنالتی زدیم و دو تا اوت و ..در جریان بازی ما چه کار کردیم؟چطوری گل زدیم؟زور استقلال آن جلو کم است.

فکر می کنم آن زمان جوگیر شده بود که به پرسپولیس برود.

الان فوتبال حرفه ای شده است و کسی دنبال پیراهن قرمز و آبی نیست.وقتی خود بازیکن می آید و می گوید من عاشق فلان تیم هستم و یک ماه پولش را نمی دهند و اعتصاب می کند این حرفه ای است؟این عشق و علاقه نیست.شما اگر عاشق واقعی هستید اگر پول هم به شما ندادند باید بیایی و بازی کنی.

خود شما این شکلی بودید دیگر!

بالاخره آن زمان شرایط خاص خودش را داشت.آن زمان بیست هزارتومان پول بود که بین ۱۰ نفر تقسیم می شد.شرایط آن طوری بود.من نمی توانم بگویک چون من با آن شرایط بازی کرده ام و بازیکنان امروزی هم باید به همین شکل باشند و بازی کنند.الان دنیا و شرایط حرفه ای شده است.به آقا پول داده اند آمده استقلال و پولش را ندهند بازی نمی کند.

یکی از بحث هایی که در هفته ای قبل مطرح شد وساطت علی دبیر بین خطیر و نکونام بود.خود دبیر هم در گفت و گو با ما تایید کرد که پس از این کار خیلی ها با او تماس گرفته و گفته اند که چرا در این کار دخالت کرده است.به نظر می رسد که چنین کارهایی را باید خود بزرگترهای استقلال انجام بدهند.نظر شما در این باره چیست؟

اولا بزرگترهای استقلال هیچ وقت با هم هماهنگ نبودند و هیچ وقت با هم یکی نشدند.هیچ وقت!شما یک تیم پیشکسوتان استقلال را ببینید.دو تا تیم دارند که هدایت هر تیم را دو نفر دیگر در اختیار دارند.خب این چه هماهنگی ای است؟چه یک دست بودنی است.پس وقتی چنین چیزی نیست نباید انتظار داشت که یک پیشکسوت بیاید و خطیر و نکونام را آشتی بدهد.پیشکسوتان استقلل شاید نکونام را تحویل بگیرند اما خطیر را نمی شناسند،بالاخره یکی باید باشد که به این دو نفر نزدیک باشد که آقای دبیر این کار را کرد و دستش هم درد نکند.البته آنهایی که می گویند چرا دبیر این کار را کرده آدم های خناسی بوده اند.برای چه باید شما بین این دو نفر شکاف ایجاد کنید؟تا می توانید باید دو نفر را به هم نزدیک کنید نه اینکه بین آنها اختلاف بیاندازید.می خواهید با این کار استقلال خراب شود که پرسپولیس بالا بیاید؟خب این ها مسائل بیرون زمین است که من خوشم نمی آید.

پسر نماینده مجلس را رد کردم؛ فتح‌الله‌زاده ناراحت شد!

یک دوره یک خبری آمده بود درباره ماشین های شما.می گفتند صمد مرفاوی دو تا بنز دارد که می دهد اجاره برای مراسم عروسی و...

من؟کی گفته؟

همه جا گفته اند.

نه بابا.بنز ما کجا بود.هیچ وقت بنز نداشتم.شاید کسان دیگه شرکت و کارخانه و ... داشته باشند من هیچ کدام را ندارم.اگر داشتم که خیلی خوب بود.

الان صمد مرفاوی چه کار می کند و چطور زندگی می گذراند؟

می گذرد دیگر.خدا را شکر،راضی هستیم.کسب و کار خاصی هم ندارم که اگر داشتم طرف فوتبال نمی آمدم.چون یک چیزهایی آدم می بیند که اگر نیاید بهتر است.

بچه های تان سمت فوتبال نمی آیند؟

نه؛خدا را شکر من دو تا دختر دارم که اصلا فوتبالی هم نیستند.آنها درس شان را می خوانند.من شغلم فوتبال است،اگر جایی باشد مربیگری می کنم و هیچ شغل دیگری هم ندارم.بنز هم ندارم.ای کاش بنز داشتم و یک کاری می کردم.

تیم ملی با امیر قلعه نویی چقدر در جام ملت ها شانس دارد؟

والا شانس که داریم؛چرا نداشته باشیم؟الان از ناامیدی گفتن اصلا خوب نیست.خیلی باید امیدوار باشیم که تیم ملی کشورمان صعود کند.

ژاپن و کره خیلی قوی هستند.

بله اما ما هم قوی هستیم.منتها آنها خوب تدارک می بینند و ما مشکل داریم.من خودم با فدراسیون کار کردم.فدراسیون مشکل مالی دارد.۱۸ تا تیم دارد.واقعا من این را حس کردم.پول نیست و پولی هم که می آید سریع خرج می شود و می رود.ما فدراسیون بی پولی نیستیم اما پول مان را نمی دهند.مثل مملکت مان.فکر می کنید ما بی پول هستیم؟اتفاقا خیلی هم پولداریم اما جلویش را گرفته اند و پول مان را نمی دهند باید ده جا را دور بزنیم تا از یک راه باریک پول بیاید و به خزانه برسد.فوتبال ما هم مثل همین سات.مثلا من کاری ندارم امیر هم رفیقم است و آرزوی موفقیت می کنم برای او.تاج هم نه فامیلم است نه چیزی اما کار کرده ام در این فدراسیون.مثل اینکه من بگویم چرا تیم آلمان را نمی آورید ایران!خب پول می خواهد دیگر.نیست.وقتی نیست باید بروید با همان آنگولا و تیم های اینچنینی بازی کنید.

شما هم دوست خوب امیر بوده اید همیشه.یک نکته ای که درباره امیر وجود دارد این است که رفیق باز است.شما الان در حلقه رفقای نزدیکش هستی یا نیستی؟

امیر دست و دلباز است.امیر هر کاری از دستش بر بیاید و بداند درست است برای غریبه هم انجام می دهد.البته چشم بسته این کار را نمی کند.او تحقیق می کند و سپس این کار را انجام می دهد.

گیری که الان استقلال بعد از منصور پورحیدری خدا بیامرز دارد این است که یک بزرگتری ندارد که همه قبولش داشته باشند.حسن روشن همیشه چون خودش منتقد بوده آن کاریزما را ندارد.عمو نصی که ترجیح می دهد خودش نباشد.جواد قراب و ...

داریم،منتها هر کسی ساز خودش را می زند.داریم اما چفت نیستند.

احتمالا امیر می توانست آن آدم مورد نظر باشد؛این را قبول دارید؟اما این اتفاق نیفتاد.

امیر می تواند باشد ولی امیر برای همین تیم ملی هم که الان هست بحران مشروعیت دارد.خیلی ها دوست ندارند امیر در تیم ملی باشد!من در این رشته هستم و می بینم.خیلی ها حاضرند سر ما را ببرند تا موفق نشویم.الان هم شفاف دارم می گویم خیلی ها دوست ندارند ببینید امیر موفق شود.

حتی در استقلالی ها؟

من نمی توانم بگویم اما هستند.خب چرا باید این طور باشد؟شما هم اگر می توانستید خب انجام می دادید.

زمان خود شما هم خیلی انتقاد بود که اصلا چرا مرفاوی باید در تیم جوانان باشد. شاید یادشان نبود که شما در تیم پایه استقلال بودید!

بابا مجتبی جباری را من مجتبی جباری کردم،خسرو حیدری را من خسرو حیدری کردم. آن که شد امیر حسین صادقی و آندو و ...را من بازیکن کردم.تیم جوانان استقلال را چه کسی قهرمان کرد؟ تا ما شدیم مربی تیم ملی جوانان سریع حمله کردند.بابا آن زمان که من در تیم پایه کار می کردم شماها خواب بودید.آن زمان که من مربیگری می کردم شما جوانان و نوجوانان بودید.چطور من در هیچ تیمی کار نکرده ام.

من برای تیم ملی جوانان از بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر را استعدادیابی کردم.دو هفته آنها در آکادمی بودند خب اینها را چه کسی انتخاب کرد؟من آوردم به تیم ملی جوانان.حزباوی و حسین زاده را چه کسی می شناخت؟

برای مسابقات کافا از بازیکنان دعوت کردیم.یک نفر تماس گرفت که بازیکن من را هم ببر.من بردم و وقتی معروف شد دیگر همان بازیکن را به من ندادند تا در مسابقات قرقیزستان از آنها استفاده کنم.الان ۲۰ تا از بازیکنان من دارند در لیگ برتر بازی می کنند.جواد حسین‌نژاد و سحرخیزان و حزباوی را چه کسی می شناخت؟این ها را کسی نمی بیند.بازیکنانی که لژیونر شدند را کسی نمی بیند و همه اینها از روی حسادت است.

پسر نماینده مجلس را رد کردم؛ فتح‌الله‌زاده ناراحت شد!

۲۵۸ ۲۵۱