
به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «صلح در ادیان» امروز دوشنبه 27 شهریورماه، از سوی نمایندگی ولی فقیه در هلال احمر برگزار شد.
مسعود شاورانی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه مذاهب اسلامی، در این نشست به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
ادیان یکی از نهادهای مهم در طول تاریخ بشر هستند که تأثیرات صلحآمیز زیادی داشتهاند و همچنین در ایجاد جنگ نیز مؤثر بودهاند. اگر بخواهیم نقش ادیان در ایجاد صلح و گفتوگوی بین ملتها را بررسی کنیم به صورت کلی با دو حوزه مواجه هستیم که یکی آموزههای ادیان و دیگری تاریخ ادیان است. چون تاریخ ادیان، بخشی از تاریخ بشر است و جنگ و تنازع هم واقعیتی در تاریخ بشر است بنابراین اگر به تاریخ ادیان نگاه کنیم در برخی برههها جنگهایی به نام دین همانند جنگهای صلیبی رخ داده که به اسم فتح سرزمین مقدس صورت گرفته است. این جنگ به دستور پاپ رخ داد و در ظاهر جنگی دینی بود اما واقعیت این است که برای کسب قدرت و ثروت بوده است بنابراین در زمینه نقش ادیان در صلح، زیاد وارد مباحث تاریخی نمیشویم.
در زمان پیامبران هم جنگهایی وجود داشته است که از استثنائات هستند. جنگ هابیل و قابیل نیز جنگ حرص و طمع و حسادت انسانی بودند بنابراین ریشه جنگها در هر دورهای متفاوت است هرچند ممکن است رنگ و بوی دینی هم به خود گرفته باشند. امروزه در شرق آسیا دینی به نام بودا وجود دارد که همواره غربیها آن را دینی صلحطلب معرفی کرده و در مقابل دینهای ابراهیمی قرار دادهاند اما در میانمار، فجیعترین جنایات توسط راهبان بودایی صورت میگیرد هرچند که این اقدامات از ذات دین بودا نشئت نگرفته است بلکه به خاطر قدرتطلبی برخی افراد است.
حوزه مهمتر که مورد توجه ماست آموزههای ادیان است که در راستای ایجاد صلح بین ملتها بیان شده است. ادیان مختلف آموزههای موکدی در زمینه صلح و برادری و دوستی دارند و مثلا در ادیان شرق، آنقدر دوری از خشونت، موکد و مهم است که علاوه بر انسانها، حیوانات را هم در برمیگیرد. در ادیان هندو هم چنین آموزههایی وجود دارد و حتی گاندی، رهبر مبارزان هند علیه انگلیس، بر اساس این اصول، مبارزات خود را پیش میبرد. گاندی در سال 1948 انگلیسیها را بدون خشونت و جنگ، از هندوستان بیرون کرد. در چین نیز یک آموزه باستانی سه هزار سالهای به نام دائو وجود دارد که در معنای تحت اللفظی به معنای مسیر و راه است. در دائو بر آرامش و صلح تأکید زیادی وجود دارد و زندگی و هستی باید همانند آب یک رودخانه پیش برود. این آموزه هم بر ضرورت و ذاتی بودن صلح تأکید دارد.
حال اگر به ادیان ابراهیمی مراجعه کنیم که اولین آنها یهودیت و کتاب تورات است و همچنین در دین مسیحیت، جملات بسیار زیادی در مورد اهمیت صلح از زبان انبیا مشاهده میکنیم. در دین زردشتی و در اوستا و مخصوصا در سرودههای یشتها، تأکید زیادی بر آبادانی و سرسبز کردن زمین، احترام به حیوانات و جلوگیری از تخریب منابع طبیعی وجود دارد چراکه این تخریب در جنگها اتفاق افتاده است. در آیات قرآن و سیره پیامبر گرامی اسلام نیز دعوت به صلح وجود دارد مثلا خداوند در آیه 61 سوره انفال فرموده است: «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ و اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و کار خود به خدا واگذار که خدا شنوا و داناست» بنابراین در همه ادیان آموزههای موکدی در ضرورت صلح پیدا می کنیم.
اگر به صورت تخصصی وارد دیدگاه اسلام در زمینه صلح شویم باید بدانیم که واقعه مهمی در سال ششم هجری در تاریخ اسلام به نام صلح حدیبیه رخ داد که متأسفانه ما مسلمانان نسبت به اهمیت این واقعه کوتاهی کردهایم و تحت تأثیر نوشتههایی که از دوران اموی و عباسی برای ما به ارث رسیده و مکتوب شده است قرار گرفتهایم چون هدف این نوشتهها، تربیت نظامیها برای کشورگشایی بنیامیه و بنیعباس بوده است. این نوشتهها عمدتاً جنگ را تشویق میکردند و ما هم ناخواسته تحت تأثیر این کتابها قرار گرفتهایم. مستشرقین نیز از این کتابها استفاده کردهاند و از این طریق اسلام را به عنوان یک دین خشونتطلب معرفی کردهاند.
واقعه صلح حدیبیه در قرآن کریم تنها واقعهای است که از آن با عنوان فتح المبین یاد شده است. خداوند در سوره فتح فرموده است: «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا؛ البته ما تو را به فتح آشکاری فیروز میگردانیم (که نه بس شهر مکّه بلکه شهر دلهای اهل عالم را فتح کنی)» (فتح/1) صلح حدیبیه، کار را به جایی رساند که پیامبر سنت حج را در همان منطقه حدیبیه به جا میآورد و در مسیر بازگشت از آنجا به مدینه آیات سوره فتح بر وی نازل شد که در قرآن با عنوان بزرگترین فتح از آن یاد شده است هرچند در ظاهر برای مسلمانان و پیامبر، خواری و خفت در پی داشته است ولی بعدا مشخص شد که در طول دو سال بعد از صلح حدیبیه، ده هزار نفر مسلمان شدند و مکه بدون هیچ جنگی، فتح شد. اما متأسفانه ما از این نکته بسیار مهم غفلت کردهایم.
اگر این واقعه را الگو قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که ذات اسلام و قرآن، دعوت به صلح است و آنچه در کتابهای امویان و عباسیان آمده در راستای کشورگشایی بوده است و اهداف مستشرقان نیز تخریب اسلام بوده است. در دنیای معاصر و بعد از جنگ جهانی دوم، حرکاتی از سوی رهبران دینی و مذهبی شکل گرفت که در کنفرانسهای بینالمللی در مورد قدرت ادیان در ایجاد صلح صحبت کنند. حدود پنجاه سال از شکلگیری چنین کنفرانسهایی میگذرد که در آنها بر توانایی ادیان در حل برخی مشکلات بشریت از جمله از بین رفتن بنیان خانواده، از بین رفتن اساسا اخلاق، محیط زیست و .... تأکید میشود که از آن با عنوان الهیات کاربردی یاد میشود.
همه ادیان معتقدند که زمین تجلی قدرت خداوند است اما مدرنیته، انسان را حریص و طماع کرده و فردگرایی را ترویج میکند. انسانها امروزه صرفا در پی کسب سود بیشتر و تصاحب بیشتر طبیعت هستند لذا ادیان نقش مهمی در حفظ محیط زیست دارند چراکه زمین در همه ادیان، امری قدسی است نه صرفاً جایی برای مصرفگرایی، آنگونه که مدرنیته اعتقاد دارد. از نظر ادیان زمین و جنگل و کوه و درخت از مظاهر قدرت الهی هستند که باید از آنها مراقبت کرد.
در پایان لازم است اشاراتی به سنتگرایی داشته باشم. سنتگرایی مکتبی است که توسط رنه گنون ایجاد شد که بعدها اسم خود را به عبدالواحد یحیی تغییر داد. وی با شیخ احمد علوی از مشایخ الجزایر آشنا و در نهایت مسلمان شد و افرادی همانند سیدحسین نصر در ایران پیرو این مکتب هستند. تأکید رنه گنون بر صلح در جهان به این دلیل است که معتقد است مفاهیم مدرنیته مخصوصا ماتریالیسم، دشمن اصلی صلح هستند. وی در مکتب سنتگرایی دعوت میکند که همه ادیان باید در حمایت از معنویتگرایی و جلوگیری از عرفیشدن، متحد شوند. دیدگاههای وی نیز میتواند در مباحث مربوط به صلح و ادیان مفید و مؤثر باشد.
انتهای پیام