به گزارش «اطلاعات آنلاین»، نشست «واکاوی کارکرد حرفه خبرنگاری در انتخابات پیشرو» از سلسله نشستهای «راه گفتگو» با حضور اکبر منتجبی، سردبیر روزنامه سازندگی و محمد جواد اخوان، مدیر مسئول روزنامه جوان در موسسه اطلاعات برگزار شد.
مشروح این نشست را که در صفحه گفت وگوی امروز روزنامه اطلاعات منتشر شده است، می خوانید:
خدادی: انتخابات اگر بر بستر برنامه باشد، نتیجه مؤثرتری خواهد داشت. تجربه هم نشان داده است که هر میزان افراد آگاهتر و داناتر به موضوعات کشور در مجلس حضور داشته باشند، میتوانند سهم و نقش مهمتری در سمت و سو دادن کشور به اهداف مورد نظر داشته باشند. نقش مجلس در حاکمیت و حکمرانی برکسی پوشیده نیست.
رسانهها در انتخابات پارلمانی نقش بسیار مهم و مؤثری دارند. رسانه در شناخت دقیقتر و عمیقتر موضوع میتواند کمک شایانی داشته باشد. از دو تن از افراد آگاه و ماهر در رسانه خواستهایم که در مورد نقش و جریان رسانههای کشور در برخی موضوعات مهم مانند انتخابات یا بحرانهای رسانهای بپردازند. متأسفانه در کشور در برابر خشک شدن دریاچه ارومیه جیغ میزنیم اما در مقابل ناکارآمدی رسانهها عکسالعملی نشان نمیدهیم!
منتجبی: اینکه بحث ما انتخابات و رسانه است که به نظر من سخت است زیرا عموماً روزنامهنگاران و رسانهها قربانیان سیاست و مشخصاً انتخابات در کشور هستند. قبل و بعد از هر انتخاباتی، روزنامهها برای باشکوه برگزار کردن آن شوقآفرینی میکنند اما در انتها به جای تشکر و قدردانی از روزنامهها و رسانهها اغلب جریان بازنده، انتقام سختی در حوزه محدودیت و بازداشت و توقیف از روزنامهها میگیرند!
بنابراین روزنامهها در گذشته به دلیل جایگاهی که در کشور داشتند، نسبتاً «توجه بیشتری به پوشش خبری و نحوه برگزاری انتخابات به دوره کنونی داشتند. آن توجه و امیدی هم که مردم داشتند باعث برگزاری انتخاباتی پرشور و امیدوارکننده در کشور میشد. در واقع رسانهها بودند که از طرق مختلف شور انتخابات را در میان مردم افزایش میدادند؛ مثلاً گاهی با اخبار جنجالی و گاهی با مصاحبه و میزگردهای گوناگون برای برگزاری انتخابات در کشور به اخبار و حاشیه احزاب گوناگون در آن زمان میپرداختند. در واقع محرکهای بسیار قوی برای جلب توجه جامعه به فضای انتخابات در کشور از طریق رسانهها ایجاد میشد.
متأسفانه از یک مقطعی به بعد اتفاقات دیگری رقم خورد که منجر به کاهش اثرگذاری رسانه و رغبت مردم برای شرکت در انتخابات کشور شد.
اخوان: انتخابات به دلیل تأثیر بر مسائل ملی و حوزه منافع ملی و قدرت ملی، امری است که تمامی ارکان جامعه نسبت به آن مسئولیت و حساسیت دارند. در این میان رسانهها هم چون بخشی از ارکان مردمسالاری هستند و چون انتخابات هم یکی از مظاهر مردمسالاری است، نسبت به آن هم حساسیت ویژهای باید داشته باشند. طبیعی است که به لحاظ منطقی این انتظار وجود دارد که رسانه در شناخت تکلیف و حق مردم در امر انتخابات بتواند به آنها کمک کند و شناخت و آگاهسازی مردم نسبت به حقوق و تکالیف آنها در این موضوع برعهده رسانهها است.
اما واقعیتی است که به هر دلیل احزاب در کشور اثرگذار نشدند و با وجود داشتن ۱۰۰ حزب در کشور، اما آنها ظرفیت بسیجگری اجتماعی و قدرت لازم اجتماعی را ندارند و عملاً مطبوعات و رسانهها سعی کردند بخشی از کارکردهای احزاب را در سالهای مختلف برعهده بگیرند و بخشی از آموزشهای سیاسی و اجتماعی که وظیفه احزاب بوده است را رسانهها تقبل کردهاند که به دلیل ضعف احزاب، این مسأله امری اجتنابناپذیر است. آسیب این مسأله را میتوانیم اینگونه بررسی کنیم که رسانهها خود را یک حزب تلقی کنند.
البته در حال حاضر رسانههای حزبی هم داریم؛ مانند رسانه سازندگی که حزب کارگزاران سازندگی صاحب امتیاز آن است. در واقع تکلیف احزابی که رسانه دارند مشخص است. چون حزب یک تعریف خاصی در محفلهای سیاسی مبنی بر کسب قدرت دارد که اگر رسانه بخواهد این کارکرد را دنبال کند، آسیب میبیند. رسانه اگر در مسأله انتخابات بخواهد تماماً از دریچه حزبی به این موضوع بپردازد، آسیبهای متفاوتتری را تجربه میکند. از جمله اینکه شاید حزب به هر دلیلی به این انتخابات نگاه مثبتی در طراحیهای سیاسی خودش نداشته باشد، حال آنکه انتخابات یک امر ملی است و رسانه در این موضوع میان ۲ فشار که یکی فشار حزبی و دیگری مطالبات عموم است قرار میگیرد.
بنابراین رسانه اگر بخواهد کنشگری انتخاباتی داشته باشد، باید کنشگری خاص خودش را که دائر بر منافع ملی است داشته باشد. در واقع باید فارغ از تأیید منفعتهای حزبی یا گرایشهای مدیران و اصحاب رسانه، منافع ملی را در نظر بگیرد و نگاه ملی به مسأله انتخابات داشته باشد و به منافع و مصلحت کشور توجه کند. وقتی افزایش مشارکت به قدرت ملی کمک میکند ولو اینکه نتیجه انتخابات برای رسانه هم جذاب نباشد، باید به این موضوع کمک کند.
خدادی: به نظر من ۲ کلید واژه در مورد رسانه وجود دار: یکی مهارت رسانه در پوشش انتخابات است. که برخی احساس میکنند که سوگیری حرفه بر مهارت غالب است ولی به منظر من مشکل ما در رسانه بیشتر از سوگیری در بخش مهارتی است. دیگری الزامات رسانه در انتخابات است. باتوجه به افکار عمومی که در اعصار مختلف در مورد انتخابات وجود داشته است و رسانهها نیز بخشی از انتخابات در این سالها بودهاند، بنابراین دولایه الزامات و مهارت بهوجود میآید. حال پوشش رسانهها باتوجه به این دولایه در انتخابات را بیان فرمایید.
منتجبی: شما به مهارت رسانهها و روزنامهنگاران اشاره کردید اما روزنامهنگار ما برای داشتن مهارت روزنامهنگاری آموزش نمیبیند. در واقع این موضوع معضلی است که آموش در رسانههای ایران تقریباً تعطیل است. مثلاً روزنامه اطلاعات در سالهای پیش از انقلاب از متخصصان روزنامهنگاری آمریکا و کشورهای بزرگ برای آموزش روزنامهنگاری در حوزههای مختلف دعوت به عمل میآورد یا برخی از روزنامه نگاران را برای آموزش به کشورهای مختلف فرستادند تا آموزشهای لازم را ببینند، اما حداقل در ۳۰ سال اخیر این اتفاق در کشور صورت نگرفته است و برای آموزش و مهارت خبرنگاری از سوی رسانههای ما در هیچگونه برنامهای اجرا و برگزار نشده است. مثلاً در سال گذشته و بحرانهایی که در مورد خانم مهسا امینی در کشور رخ داد و خلأ آن در میان رسانهها بسیار مشخص شد، این بود که روزنامهنگاران و خبرنگاران ما در حوزه روزنامهنگاری بحران و مشخصاً بحران سیاسی آموزشی ندیده بودند.
البته بحران سیاسی در حیطه روزنامهنگاری از بحرانهای طبیعی مانند زلزله و سیل و… متفاوت است زیرا درباره این بحرانها در رویترز و دیگر خبرگزاریها دستورالعملهایی برای روزنامه نگاران تعریف شده است.
اما در کشور آموزش روزنامهنگاری بحران سیاسی نداریم، به همین دلیل در سالی که گذشت در پی حوادث رویداده، حدود ۱۰۰ خبرنگار بازداشت شدند زیرا روزنامهنگار زمانی که وارد میدان یا کف خیابان میشود و زمانی که با او برخورد میشود، آگاه نیست که چگونه باید صحبت کند و در کجای میدان باید قرار بگیرد تا در معرض حمله قرار نگیرد. البته به غیر از روزنامهنگاران، سیاستمداران ما هم مهارت ندارند. متأسفانه در ۴۰ سال گذشته تمامی سیاستمداران ما حذف شدند. یکی از اشکالات سیاسی کشور این است که مبنای آن حذف است! این مسأله سبب میشود در بخش سیاسی با افرادی روبرو میشویم که ریشه و مهارت سیاسی ندارند و آموزشهای سیاسی ندیدهاند و این اشخاص با ۱۰ تا ۱۵ هزار رأی نماینده مجلس میشوند و میخواهند برای مردم و رسانهها و بخشهای مختلف کشور، با توجه به اینکه هیچگونه مهارتی ندارند، تصمیمگیری کنند!
بنابراین در بحرانهای سیاسی نباید فقط روزنامهنگاران و رسانهها را مقصر بدانیم. مشخصاً در این بخش فقط سیاستمداران تأثیرگذار هستند و مشکلات را برای روزنامهها و رسانهها بوجود میآورند.
آقای اخوان گفتند روزنامهها کارکرد احزاب را نداشته باشند اما به نظرم این مسأله دورهای وجود داشت و روزنامهها نقش حزب را بازی میکردند؛ مانند روزنامه «سلام» که ارگان غیرمستقیم جمع روحانیون بود. روزنامه صبح امروز که ارگان غیرمستقیم مجاورین انقلاب بود. روزنامه همشهری دورهای جزو حزب کارگزاران بود. اما در مقطعی حاکمیت آگاهانه یا غیرآگاهانه به این تصمیم رسید که ما روزنامه نداریم زیرا آنها پایگاه احزاب هستند و این دیدگاه باعث تعطیلی برخی از روزنامههای حزبی شد.
همانطور که ابتدای صحبتم گفتم روزنامهنگاران و رسانهها قربانیان سیاست و انتخابات هستند. مثلاً بعد از انتخابات سال ۷۸ و ۷۹ حدود ۳۰ الی ۴۰ روزنامه یکشبه تعطیل شدند، یا قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ حدود ۲۰ روزنامهنگار در یک روز بازداشت میشوند. این افراد در واقع گروههایی هستند که میخواهند این پالس را بدهند که انتخابات زیاد هم مهم نیست و نیاز به تبلیغات ندارد.
در واقع از یک زمانی روزنامهها و رسانهها بیاثر شدند و احزاب هم برای راهاندازی دوباره روزنامهها اقدامی نکردند. بعد از احزاب، انتشار روزنامهها از سوی نهادها صورت گرفت؛ سپاه خبرگزاری راهاندازی کرد، دانشگاه آزاد روزنامه فرهیختگان راچاپ کرد، قوه قضائیه روزنامه حمایت را چاپ کرد؛ در واقع نهادهای حکومتی روزنامه تأسیس کردند؛ نهادهایی که نه به دنبال کار حرفهای و نه پیگیر مطالبات مردمی هستند.
اما من عقیده دارم که روزنامهنگار یک دستش در دست حاکمیت و دست دیگرش در دست مردم است که این موضوع باعث میشود تا نقشآفرینی کنند و اگر غیر از این باشد، اشکالاتی به وجود میآورد زیرا روزنامهنگاری نمیتواند ۲ دستش را در دست مردم یا حاکمیت قرار دهد!
روزنامه بخش خصوصی یا حزبی در کشور وجود ندارد. عموماً رسانهها و خبرگزاریهایی هستند که نهادهای حاکمیتی راهاندازی کردهاند و به طبع نیاز مالی ندارند و به همین منظور میزان فروش در دکههای مطبوعاتی برایشان اهمیت ندارد. متأسفانه ما روزنامههای مؤثر را از دست دادیم و به جای آنها نهادهای حاکمیتی روزنامه تأسیس کردند که به دنبال شور و شوق انتخاباتی یا انعکاس صدای مردم و اعتراضات نیستند، بلکه در صدد این هستند اوضاع و احوال کشور را همیشه مثبت و عالی جلوه دهند. به همین منظور مردم چون صدای خود را در رسانه نمیبینند و نمیشنود، دیگر توجه چندانی به رسانههای داخلی ندارند و به رسانههای دیگر معطوف میشوند و ما هم مجبور هستیم اعلام کنیم که مرجعیت خبری ما از ایران به خارج از کشور منتقل شده است!
اخوان: درباره الزامات مهارتی باید بگویم که چندین چالش جدی در حوزه رسانه داریم که حوادث سال گذشته باعث برجسته شدن آنها شد. در ابتدا به مسأله فیک نیوز ها میپردازم. بخش زیادی از چالشها در سال گذشته مربوط به اخباری بود که سند و مدرکی نداشتند، منتها بسیار مطرح میشد و برخی هم نسبت به آنها بازتاب نشان میدادند. به دلیل ضعفهایی که در آن رسانهها و دیگر رسانهها در زمینه پاسخگویی وجود داشت، فیک نیوزها جریانی قدرتمند از اخبار رسانههای اصلی داشتند. مسأله فیک نیوزها جدی است که چندین اتفاق در آنها تأثیرگذار هستند. مثلاً سلبریتیها که کارشان مربوط به رسانه نیست بخشی از رسانه شدهاند. این افراد هیچگونه سواد و فهمی از رسانه و قدرت تحلیل و راستیآزمایی خبر را ندارند ولی تحت تأثیر فضایی قرار میگیرند و کار رسانهای میکنند وبه دلیل محبوبیتشان به یک رسانه تبدیل شدهاند و به اخبار فیک دامن زدند.
اما بخش دیگر این چالش ناشی از این است که ما تعریف درستی از خبرنگار و رسانه در کشور نداریم.
مثلاً آقای منتجبی میگوید در حوادث سال گذشته ۱۰۰ روزنامهنگار دستگیر شدهاند اما فکر میکنم تعدادی از اینها جزو خبرنگاران حرفهای نیستند و در کانالهایی به عنوان ادمین مشغول فعالیت رسانهای بودندکه هیچ آموزش رسانهای ندیدهاند. البته میان دستگیرشدگان هم تعدادی روزنامهنگار حرفهای وجود دارد. در واقع شبهرسانهها هستند که با مرجعیت یافتن فضای مجازی رهاشده، فعال هستند.
متأسفانه دولت آقای روحانی در برخی حوزهها، جدا از حوزهوزارت ارشاد از این شبه رسانهها حمایت کردند و این موضوع باعث شد تا بخشی از افکار عمومی گرایش به شبه رسانهها داشته باشند و به عملکرد این رسانهها توجه بیشتری شود. حال آن که این افراد هیجان طلب و در پی جمعآوری مخاطب هستند و به آداب روزنامهنگاری به هیچ عنوان قائل نیستند.
با توجه به اینکه انتخابات مجلس را در پیش داریم و انتخابات هم عرصه تنش سیاسی را طبعاً به همراه دارد، بحث و چالشهای زیادی میان افراد در اینباره بهوجود میآید که اگر در این مسائل فکر و اندیشهای صورت نگیرد، شبهرسانهها میتوانند برای این بحثها چالشهایی را به وجود آورند. مسلماً این مسأله نمیتواند باعث گرم شدن تنور انتخابات شود. مثلاً توئیت خبرنگار در مورد بنزین در هفته اخیر که بعد آن را از صفحهاش پاک کرد باعث شوک به پمپ بنزینها شد! بنابراین جامعه آمادگی زیادی نسبت به واکنش نشان دادن به جملات التهاب آوردارد. پس در عرصه انتخابات نیز با این مسائل روبرو هستیم. متأسفانه این شبهرسانهها از بعد پنهان بخش اقتصاد هم ارتزاق میشوند و به دلیل آگهیهایی که میگیرند و هیچگونه نظارتی بر آنها نمیشود، موقعیت مالی خوبی هم دارند و از جهت بازرگانی و درآمدهای تجارتی وضعی مطلوبتر از رسانهها دارند! در مورد روزنامههای حزبی با جناب منتجبی همنظر نیستم زیرا ما در حال حاضر هم در میان رسانهها روزنامههای حزبی داریم، منتها به دلیل افول احزاب، کمتر روزنامهای تابلو حزب خود را دردست میگیرد. یعنی برخی از روزنامهها ارگان غیررسمی احزاب هستند و چون احزاب در میان افکار عمومی جایگاه و پایگاه گذشته را ندارند، بر این مسأله تأکید نمیکنند اما روزنامههای مرتبط کنش احزاب را تا حدودی دنبال میکنند و در واقع احزاب، به صورت چراغ خاموش کنش رسانههای خبری را دنبال میکنند.
خدادی: در رسانه لایهای به نام سوگیری داریم. اساساً در دنیا رسانهای وجود ندارد که سویی نداشته باشد.
به لحاظ حرفهای مرزی میان سوگیری و طرفداری و تبلیغات (پروپاگاندا) وجود دارد که در میان رسانههای ما بسیار پررنگ شده است، به گونهای که بعضاً در یک رسانه اساساً هیچ نقطهای در مخالفت با نهادی که از آن حمایت میشود، دیده نمیشود. در بحث انتخابات، فارغ از بحث سیاسی کشور، میخواهیم درباره این دو لایه در انتخابات پیشرو، یعنی سوگیری و طرفداری و حمایت و تبلیغات بحث کنید.
منتجبی: میتوانم بگویم ما اصلاً سوگیری نداریم و آنچه داریم پروپاگاندا، طرفداری و تبلیغات است. مثلاً برای انتخابات از همه رسانهها میخواهیم که مشارکت و تبلیغات کنند. قبل از آن بگویم در هیچ کجای دنیا رسانه مستقل نداریم. شاید فصلنامه بعضاً داشته باشیم، اما خبرگزاری و روزنامه نداریم. برای نمونه نیویورکتایمز متعلق به دموکراتهاست و واشنگتنپست متعلق به جمهوریخواهان. به همین دلیل این روزنامهها از پایگاه حزبی مطلب مینویسند.
اما اینکه چرا نیویورک تایمز یا واشنگتنپست همچنان تأثیرگذارند؛ به این دلیل است که هم دیرپا هستند، هم در کشورشان قانون حاکم است. اینجا تحتاللفظی قانون هست ولی در عمل قانون حاکم نیست. من ابتدا درباره انشقاق میان سیاستمداران و نمایندگان مجلس و روزنامهنگاران صحبت کردم. به همین دلایل است که ما حرفهای نمیشویم.
خدادی: امروز ارزش نشر خبر به محل آن نیست، بلکه به محتوای منتشر شده است. ما با یک دنیای دیگری مواجهیم که استفاده از الگوهای قبلی در آن کارساز نیست. ما نمیتوانیم خودمان را مثلاً با آمریکا مقایسه کنیم که یک کشور نهادگراست با دو حزب ساختاری ۱۰۰ ساله که دور و اطراف آن جنگ وجود ندارد. ما در همسایگی خود کشورهایی داریم که هرج و مرج در آنجا حاکم است. در آمریکا تکلیف نیروی امنیتی با خبرنگار مطابق آییننامه است، اینجا اصلاً کارت خبرنگاری وجود ندارد. قرار بود برای خبرنگاران کارت صادر کنیم که متوجه شدیم ۵۰ هزار خبرنگار داریم! ما در ایران مشکلات ویژهای داریم.
منتجبی: میخواهم درباره فیکنیوزها صحبت کنم که آقای اخوان به آن اشاره کرد. قبل از هر چیز باید به این پرسش پاسخ بدهیم که چرا فیکنیوزها رشد میکنند و مردم به آنها توجه میکنند؟ دلیلش این است که نمیگذارند خبر واقعی در رسانه منعکس شود، نمیگذارند تحلیل دقیق ارائه شود. برای همین هم روزنامهنگاران ما در شبکههای مجازی تحلیلها و اخبار بهتری منتشر میکنند تا در رسانهشان. ما در کشوری هستیم که وقتی روزنامهنگار فسادی را افشا میکند، به جای برخورد با عامل فساد، روزنامهنگار بازداشت میشود. این روند اشکال بهوجود میآورد.
به جای اینکه فضایی باشد تا مثلاً درباره اوقاف بررسی و تحلیل شود، اما روزنامه حساب میکند که تبعات و هزینه آن زیاد است و به دردسر آن نمیارزد و از موضوع میگذرد. طبیعی است در چنین شرایطی روزنامهنگار افشاگری خود را در فضای مجازی انجام میدهد و آنجا هم مورد استفاده رسانههای خارجی قرار میگیرد.
رسانه نمیتواند هر دو دستش را به حاکمیت بدهد. یک دست رسانه در دست مردم است، دست دیگر در دست حاکمیت. هر کدام از آنها را از دست بدهد، به مشکل برمیخورد. برای همین ما الان دو نوع رسانه داریم. یا رسانههای حاکمیتی که خیلی زیاد هستند یا رسانههای محدود مردمی که بیشتر در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند. نهادهای حاکمیتی نمیخواهند این مشکل را حل کنند و تبدیل به گسل بزرگی شدهاست.
به من ایراد گرفتند که چرا گفتهام ۱۰۰ روزنامهنگار بازداشت شدهاند. چون افراد را به شغلشان میشناسند. روزنامهنگار را به روزنامهنگاری میشناسند. یعنی بگوییم مثلا پنج کارمند روزنامه بازداشت شدند؟ شغل به افراد هویت و شخصیت حقوقی میدهد. گسلی که بهوجود آمده، بسیار عمیق است و به همین دلیل ما «سوگیری» نداریم، طرفداری و پروپاگاندا داریم.
اخوان:معتقدم تبلیغات حتی در بُعد بینالمللی در رسانه غلبه پیدا کرده است که از پروژههای امنیتی نشأت میگیرد. مثلاً سال گذشته روزنامه نیویورکتایمز خبری درباره سلامتی رهبر معظم انقلاب مطرح کرد. نسبت به خبر تشکیک شد و این روزنامه پافشاری کرد. پس از چند وقت مشخص شد خبر کذب است. میخواهم بگویم حتی رسانهای در قد و قواره نیویورکتایمز هم کار پروژهای میکند. نیویورکتایمز قربانی پروژه امنیتی شد.
الان با رسانههایی امنیتی مواجهیم مثل ایران اینترنشنال. یک اسپانسر مالی داشت که ظاهراً عوض شده، یک اسپانسر اطلاعاتی دارد که به نظر موساد است و یک بدنه دارد که آنها روزی در کشور خبرنگار بودند. مثلاً کسی که قبلا خبرنگار صدا و سیما بوده الان آنجا کار میکند.
من با آقای منتجبی در مورد آموزش خبرنگاران کاملاً موافقم. باید نکاتی را به خبرنگار یاد داد که او یک بازیگر امنیتی نیست. پافشاری میکنم که ما هنوز تعریف دقیقی از خبرنگار و روزنامهنگار نداریم. بخشی از این افرادی که آقای منتجبی میگویند در جای دیگری و به مناسبت دیگری بازداشت شدهاند. به دلیل کار روزنامه بازداشت نشدند.
بسیاری از آنها ادمین یک کانال هستند و خود را روزنامهنگار میدانند، البته میان آنها روزنامهنگار حرفهای هم وجود دارد. ولی وقتی خبرنگار را تعریف نکردیم و آموزش ندادهایم، مشکلساز میشود. در این سالها در تمامی پروژههای امنیتی، تجزبه طلبی و تروریسم، از بدنه روزنامهنگاران بودند.
هیچ بعید نیست الان هم برخی از روزنامهنگاران در خدمت دشمن قرار بگیرند. شما وقتی به دوره جنگ سرد نگاه کنید، میبینید که سرویسهای اطلاعاتی به خبرنگاران طمع زیادی داشتند؛ زیرا خبرنگار توانایی و دسترسی به اطلاعات دارد و اگر هویت ملی در او ایجاد نشده باشد، ممکن است به خدمت بیگانه درآید. اگر فردی هویت ملی داشته باشد ولو اینکه با نظام مشکل داشته باشند، به خدمت دشمن در نمیآید. وقتی هویت ملی کمرنگتر است و مرزهای جغرافیایی برایش کمرنگ است به کشور لطمه میزند. یک مثال دیگر که تجربه خود ماست؛ وقتی من مسئولیت روزنامه را گرفتم سازمان اوقاف به دلیل افشاگری از ما شکایت کرد و پای شکایتش ایستاد تا به دادگاه رسید. هیأت منصفه دفاعیات مدیرمسئول را شنید و در نهایت روزنامه تبرئه شد. برخی از افشاگریها، سوگیری سیاسی غلیظ دارند ولی اگر کسی در فرایندی منطقی افشاگری کند، ممکن است هزینهای هم داشته باشد اما روند مشخص خود را دارد.
به طور ویژه شبه رسانهها مشکل ساز هستند. آنها در فضای حرفهای روزنامهنگاری رشد نکردهاند، در فضای مجازی چهره شدهاند و هیجانطلب هستند. در واقع میخواهم بگویم فضا آنقدری بسته نیست که نشود حرف زد.
خدادی:انتظار حاکمیت از رسانهها نقشآفرینی در انتخابات است. شما به متولیان امر چه توصیهای در زمینه تأثیر رسانهها دارید که خروجی آن منجر به انتخاب اصلح شود و روی زندگی مردم تأثیرگذار باشد.
منتجبی: مسئولان توصیهپذیر نیستند و نمیخواهند توصیهای بپذیرند. وگرنه چه کسی است که نداند رسانه باید آزاد باشد و روزنامهنگار باید در جهت انعکاس حقایق قدم بردارد. روزنامهنگار میتواند بگوید چه کسی نماینده واقعی مردم است و چه مجلسی برآیند افکار عمومی و ملی کشور است، چه مجلسی میتواند به کلیت نظام ضربه بزند ولو اینکه از جنس خود آن نظام باشد.
روزنامهنگار میتواند خط و جهت بدهد، اما آیا فضای آن وجود دارد؟ به نظرم فضا وجود ندارد. ما هنوز در پله اول هستیم. حتی نمیتوانیم افراد را نقد کنیم.
به محض اینکه نقد کنیم شکایت میشود و به سرعت محدودیت ایجاد میشود. آقای اخوان میگوید دستها بسته نیست، ولی به نظر خیلی هم باز نیست. زمانی به وزیر و وکیل هم میتوانستیم نقد بزنیم، الان به نماینده پیشین مجلس هم نمیتوان گفت.
وقتی از او میپرسیم چرا این کار را کردی از خبرنگار شکایت میکند و خبرنگار تبعید میشود! روزنامهنگار را به خاطر یک پرسش ولو اشتباه، به خاطر یک تحلیل ولو اشتباه یا مغرضانه، تبعید میکنند!
سیاستمداران اطلاعات کاملتری دارند ولی روزنامهنگار ندارد. حالا یک تحلیل بر اساس اطلاعات خودش میدهد، با سابقه ۵۵ سال روزنامهنگاری نباید محروم شود، نباید تبعید شود. همه این موارد یکطرفه است. امااز طرف مقابل روزنامهنگاران توهین و تحقیر میشوند و کسی کاری ندارد. فردی میگوید بریزید پلتفرمها را مصادره کنید، کسب و کارهای اینترنتی را به هم بریزید و به افراد خودمان واگذار کنید. این شرایط اصلاً توجیهپذیر نیست.
نمیگویم نمیشنوند، ممکن است بخشهایی هم بشنوند ولی توجهی به آن نمیکنند؛ زیرا گسست به وجود آمده است.
به نظرم نشستهای زیادی باید صورت بگیرد و نگاهها به رسانه تغییر کند. اول صحبتم گفتم رسانه و روزنامهنگارهای واقعی کنار گذاشته شدند و نهادها خودشان رسانه، خبرگزاری و روزنامه راه انداختند. تحلیلشان هم این است که اخبار را روی رسانه خودشان میگذراند و نیازی به رسانه ندارند. همین باعث شده تا به قول آقای اخوان، فیک نیوزها جایگاه پیدا کنند.
مثلاً میبینید یک نفر از پاریس با یک کانال کشور را به هم میریزد. اینجا رسانه داریم میلیاردها هزینه سالانه دارد ولی اثرگذاری ندارد، به این دلیل که نمیتواند حتی در حوزه انتقادی چیزی منعکس کند. منظورم افشاگری نیست، حتی نقد هم نمیشود کرد.
فاصله خیلی زیاد شده و حاکمیت هم توجهی ندارد که مرجعیت خبر باید به داخل بازگردد. مرجعیت چگونه باز میگردد؟ رسانه باید آزاد باشد، بتواند نقد کند، بتواند فرد را به دادگاه بکشاند ولی میبینیم خود رسانه محکوم میشود. با این روند مرجعیت بر نمیگردد.
خدادی: آقای اخوان مبحث تحمل نقد را هم مطرح کنید. من فکر میکنم یکی از دلایلی که رسانه ما زمینگیر شده، این است که اساساً ضریب تحمل هیچ نقدی وجود ندارد. از سادهترین نقد، بدترین برداشته میشود. مهارت تحمل نقد وجود ندارد.
اخوان: بله، تحمل نقد پایین است و این بخش از فرهنگ سیاسی نخبگان ماست. وقتی نقد میشود گارد میگیرند. متوجه نیستند که سعه صدر ابزار ریاست است.
حتی اقشار خارج از قدرت هم همین مسأله را دارند. مثلاً اصناف که خارج از قدرت سیاسی هستند وقتی از آنان انتقاد میشود از همه ابزارها برای مهار رسانه استفاده میکنند. یا یک صنف چند سال پیشتر، یک سریال پربیننده تلویزیونی را تعطیل کرد. منتقدان جامعه از ابزارها برای نقدنشدن استفاده میکنند و نتیجه این میشود که رسانهها از نظر اجتماعی در مضیقه قرار میگیرند. مشکل ما در زمینه نقد بیشتر از آنکه سیاسی باشد، اجتماعی است.
رسانهها باید انتخابات را مسأله اول خود کنند، ولو اینکه ممکن است بخشی از فرایند انتخابات مطابق خواست و سلیقهها نباشد. باید به عنوان یک مسأله ملی نگاه مثبت به آن داشته باشیم. جریانات و احزابی که میگویند سوگیری ملی داریم، یکی از مصادیق ملی بودن، انتخابات است هرچند که ممکن است به بخشی از آن انتقاد وجود داشته باشد.
خدادی: موضوع رسانه، کارکرد، مهارت و جسارت آن بسیار تأثیرگذار است. نمیتوان جامعه را به سمت توسعه برد و انتظار پیشرفت داشت ولی افکار عمومی را ندید. ابزار افکار عمومی، رسانه است.
ابزار باشد، ولی ظرفیت نباشد، ظرفیت باشد ولی مهارت نباشد، مهارت باشد، ولی قوانین آن نباشد و همه اینها باشد، اما عرف و فهم لزوم آن نباشد، مشکل ساز است.
لازمه حکمرانی، نقد حکمرانی است. وقتی به کسی میگویند در این مورد ضعف داری، یعنی در موارد دیگر قدرت داری. هیچ حاکمیتی نمیتواند بدون نقص باشد. اینکه نظر مقابل را براندازی و دشمن تعریف کنیم مشکل حل نمیشود.