شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:##جوانان#آغاز#انقلاب#اسلامی#می‌اندیشیدند؟

جوانان در آغاز انقلاب اسلامی به چه می‌اندیشیدند؟

نسل جوان انقلاب سال 1357 به چه می اندیشیدند و پیامبر گرامی اسلام (ص) را چگونه می شناختند؟
جوانان در آغاز انقلاب اسلامی به چه می‌اندیشیدند؟

جلال رفیع در ضمیمه فرهنگی امروز روزنامه اطلاعات نوشت:  راستی در کتاب ذهن ما ـ نسل جوان انقلاب سال پنجاه و هفت شمسی ـ چه فصل‌ها و سرفصل‌هایی به زیور طبع آراسته شده بود؟ طبع و طبیعت ما چه اقتضایی داشت و به چه می‌اندیشیدیم؟

ما پیامبر اسلام را چگونه می‌شناختیم؟ بنیانگزار و رهبر یک انقلاب عظیم و عمیق دینی و انسانی. اگرچه پیامبر (ص) واژه «انقلاب» را برای آن حرکت اجتماعی تاریخی به کار نبرده، و اگرچه این واژۀ معروف با همۀ معروفیتّش معنای خاصی دارد که برگرفته از فرهنگ سیاسی عصر جدید است؛ امّا «انقلاب» مثل بسیاری از واژه‌های متداول، دارای معنای عام هم هست.  

انقلاب در قرائت عمومی‌اش و درحوزه مفهومیِ عامّ خود، اصطلاحاً به همۀ تحوّلات اساسی و دگرگون کنندۀ مناسبات مهمّ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی قابل اطلاق و تطبیق است. مردمی بودن، قهرآمیز بودن، برانداز بودن و ویژگی‌های دیگری را هم که اکنون  درپی احصای آن نیستیم، می‌توان درحوزۀ مفهومی و معنایی این واژه وارد کرد.
شاید بتوان گفت که انقلاب صنعتی اروپا، انقلاب آزادی‌خواهانۀ فرانسه، انقلاب مساوات طلبانه روسیه و نظایر آن‌ها در عصر جدید، تدریجاً توانسته است این واژه را با همان مفاهیم مشابه و مرتبط با وقایع تاریخی مذکور، به حوزۀ فرهنگی و سیاسی جامعۀّ ایران هم وارد کند.

 زمانی نیز همین واژه در فرهنگ سیاسی کشور ما با واژه‌های شورش و شلوغی و بی‌نظمی و هرج و مرج و آنارشیسم مترادف بوده است. این تلقّی و تفسیر را در متن برخی از آثار و گفتار مرحوم مهندس بازرگان، به عنوان یکی از تئوریسین‌های معروف جامعه ایران، می‌توان سراغ گرفت.

لغت مشهور «انقلاب» در فرهنگ قرآنی پیامبر اسلام، با آنچه ما امروز از آن مراد می‌کنیم، تفاوت و بلکه تعارض دارد. از قضا آیه‌ای در قرآن کریم وجود دارد که به خبر و شایعۀ رحلت پیامبر اسلام مربوط است. کسانی چند بار شایع کرده بودند که پیامبر درگذشته است.

(ضمناً همین جا وسط دعوا نرخ تعیین می‌کنیم و تذکّر می‌دهیم که عبارت رایج شده در رسانه‌های ایران، یعنی «شایعه کرده بودند» غلط است. «شایعۀ رحلت» غیر از «شایع کرده بودند» است. این دو حالت و دو نوع کاربرد لغوی را نباید با هم اشتباه کرد. هم پیامبر را باید پاس بداریم و هم پارسی را. پیامبر (ص) را در حدّ و منزلت پیامبری‌اش و فارسی را هم در حدّ و منزلت زبانی‌اش).

ـ و ما محمّد الاّ رسول. قد خلت مِن قَبله الرّسل. اَفَاِن ماتَ اَو قُتل، «انقَلَبتُم» علی اَعقابِکُم...؟!

آیه قرآن است: محمّد جز رسول نیست. پیش از او هم رسولانی آمده‌اند و رفته‌اند. راستی اگر او بمیرد یا کشته شود، شما عقبگرد می‌کنید؟ دوباره به گذشته‌هایتان رجوع می‌کنید؟ از راهی که با او آمده‌اید، برمی‌گردید؟!

می‌بینید که در اینجا کلمه «اِنْقَلَبْتُم» بکار رفته است. عقبگرد؟ بازگشت؟ انقلاب؟ منقلب شدن؟ انقلاب به عقب؟ حرکت ارتجاعی؟ رجوع به عصر جاهلیّت؟
همچنین در آیات دیگری همین مضمون ذکر شده است. «ومَن یَنقَلِب عَلی عقبیه...». باز هم سخن از احتمال بازگشتن و رجوع کردن و عقبگرد زدن است. بیِ‌نیازی خداوند و پیامبرش را اعلام می‌کند. هرکس به گذشته بازگردد، هرکس «به پشت سرش» و به راه‌رفته و فرو گذاشته شده در پشت پاهایش دوباره بازگشت کند، هرکس به عقب برگردد، فقط خودش زیان می‌کند و به خدا زیان نخواهد رساند.

گر جملۀ کاینات کافر گردند
بر دامن کبریاش ننشیند گرد

البته مصرع اول را مسامحتاً به گونه‌های دیگری هم می‌توان خواند: «گو جملۀ کاینات را کافر گرد! بر دامن کبریاش ننشیند گرد». چه «گو» به معنای بگو و چه «گو» به معنای فرض کن. چه با قرائت «کافر گرد!» یعنی امر فرضی «کافر شو!»، و چه با قرائت وصفی و باز هم فرضی «کافرگرد» مانند «دوره‌گرد» و «ولگرد». باز هم از این حیث فرقی نمی‌کند. خواه فرض «امر» و خواه فرض «صفت»، همچنان خدا بی‌نیاز است و می‌گوید: گو که چنین باشد، گیرم که چنین باشد!

امّا با همه این آیات و با وجود سوابق قرآنی و تاریخی این لغات ـ لغاتی مانند انقلاب ـ آنچه مسلّم است این است که نسل جوان مذهبی و مبارز سال‌های انقلاب در فاصلۀ دهه چهل و دهه پنجاه، نهضت پیامبر اسلام را «انقلاب» می‌دانست.  

زیرا نهضت مکّی و مدنی او نه تنها توانسته بود پایه‌ها و ارکان اساسی قوام و دوام «جامعه جاهلیت عرب قبل از ظهور اسلام» را متزلزل و دگرگون و واژگون کند و همزمان پایه‌ها و ارکان «جامعه جدید» را بر ویرانه‌های بنای قبلی بالا ببرد، بلکه همچنین توانسته بود امواج تغییر و دگرگونی را تا درون مرز‌های هر دو امپراتوری قدرتمند ایران و رم (البته با تفاوت‌ها و تمایزاتی) گسترش دهد.

به همین دلیل اگر ادبیات ایام شکل‌گیری و اوج‌گیری نهضت دینی و سیاسی و مردمی ایران را پژوهشگرانه مطالعه کنیم خواهیم دید که در آن سال‌ها تمایل عمومی مستمرّاً به این سمت و سو حرکت می‌کند که ترکیبات و تعبیراتی مانند «انقلاب تکاملی اسلام» برای نامگذاری نهضت پیامبر (ص) انتخاب شود و بر نام‌های دیگر ترجیح داده شود.

 عقیدۀ جوانان آن روزگار چنین بود که انبیای قبل از پیغمبر خاتم با همه علوّ و عظمت مقام الهی‌شان، این امکان و فرصت را نیافتند که اولاً همۀ مناسبات اساسی و زیربنایی را در جامعۀ عصر خودشان دگرگون کنند و شالوده‌ها و ساختار‌ها را (با همان معانی و مصادیق عصری) درهم بشکنند؛ و ثانیاً زمام و نظامِ مدیریت و مهندسی جدید در همان جامعه را به دست بگیرند و نظم نوین سیاسی و فرهنگی و  اقتصادی و اجتماعی را تدریجاً جایگزین کنند.  

اما پیامبر اسلام این امکان و فرصت را یافت که قطار «عصر جاهلیت و جور» را به سمت و سوی «عصر ایمان و عقل و عدل» حرکت دهد و (به قول آنان که در باب فلسفه تاریخ سخن می‌گفتند) پیشاپیشِ موتور محرّک و متحرّک تاریخ بشر به سمت و سوی آرمانشهر و ایمانشهر موعود و مطلوب خود «ریل‌گذاری» کند.

پس پیامبری محمد (ص) نزدیک‌ترین نسبت و رابطه را با انقلاب داشته است؛ و نهضت پیامبر اسلام در ذهن جوانان عصر انقلاب نیز چنین تصویری داشته است.