شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#جدید#طبیعی#چرخش#قدرت#عامل#بقای#نظام#سیاسی

چرخش قدرت عامل بقای نظام سیاسی

تبسم نمازی*
چرخش قدرت عامل بقای نظام سیاسی

در شرایط فعلی بهترین راه برای نظام، چرخش قدرت است.در این چرخش طبیعی است که گروه های سنتی حامی نظام سیاسی ممکن است ریزش کنند چرا که منافع خود را از دست می دهند و قطعا رویش نیروهای جدید برای بازتولید نظم از دست رفته و همراهی در جهت استقرار و تقویت نظم نوین به حفظ ساختار اصلی نظام سیاسی کمک خواهد کرد. کاری که در تمام نظام های تک حزبی چون چین و یا کوبا و حتی شوروی سابق (البته خیلی دیر که منتهی به فروپاشی آن شد) اتفاق افتاد.

انتخابات اسفند ماه مجلس شورای اسلامی به قطع، یکی از نقاط عطف نظام سیاسی خواهد بود و نظام ناچار است یا پیش از انتخابات یا پس از آن دست به اصلاحات جدی بزند. جزئیات این اصلاحات بیش از کلیات آن حائز اهمیت است. اصلاح طلبان نیاز به چنین اصلاحاتی را سالهاست که مطرح می کنند. اصولگرایان تا کنون در برابر چنین خواستی مقاومت می کردند اما شرایط امروز کشور در نهایت، بحش متعقل و پراگماتیست این جریان را هم به این صرافت انداخته که بدون اصلاحات جدی ساختاری، نه تنها امکان توسعه وجود ندارد بلکه کشور حتی در حوزه سیاست داخلی به بن بست خواهد رسید. اما چرا برای انجام تغییرات سیاسی بنیادین چشم انداز قابل تاملی دیده نمی شود؟
در آستانه انتخابات و نحوه حضور جریان های منتقد یک پیش فرض مسلط بیش از همه می تواند امکان ایجاد تغییر در نظام سیاسی را تعبیر کند و آن این است که آیا جریان های منتقد قرار است به عنوان رقیب نظام وارد شوند یا به عنوان بخشی از نظام؟ به تعبیری دیگر حاملان چنین تعبیری نظام سیاسی را در قامت یک حزب سیاسی تعریف می کنند که دیگر احزاب می خواهند در بستر اجتماعی و کسب آن با حزب مسلط رقابت کنند و آنها اعلام می کنند که چنین امری شدنی نیست و استدلالشان هم این است که هیچ نظام سیاسی به مخالفان خود چنین اجازه ای نمی دهد. آسیب جدی این پیش فرض مسلط این است که آنها کشور را چیزی شبیه کشورهای تک حزبی می بینند که رقابت سیاسی میان افراد داخل همان حزب، اتفاق می افتد؛ مثل کشورهای کمونیستی که چین مثال بارز آن است. اما آیا نظام سیاسی ایران یک نظام تک حزبی است ؟
نظام تک حزبی می تواند اصلاحات را در درون خود به پیش ببرد. چنانچه چین به خوبی توانسته این کار را انجام دهد. اما لازمه نظام تک حزبی، بنیان های فکری آکادمیک و تئوریک قابل نقد است تا ضمن اعمال حاکمیت، مورد ارزیابی دائم قرار گرفته و ناکاستی ها به نفع وضع مطلوب که همان خواست مردم و رفاه آنان باشد برطرف شود. در نظام های تک حزبی به دلیل وجود مانیفست های دقیق مشخص، برنامه های اقتصادی و اجتماعی و مسیر سیاسی و فرهنگی کشور دارای ساختار مشخص قابل سنجش و نقدپذیر است و به دلیل وجود تئوری های اکادمیک، ساختار و بافتار سیاسی کشور منسجم است.
حال بیایید جریان اصولگرایان تندرو که خود را به عنوان نظام و یا تک حزبی که قرار است انتخابات در آن، به شکل رقابت افراد درون حزبی اتفاق افتد، مورد مداقه قرار دهیم. این جریان دارای هیچ مانیفست آکادمیک نیست. آنان با قرار دادن خود در راستای امری الهی، هرگونه نقد به ساختار را بر نمی تابند تا جایی که نقد یک شرکت خودرو سازی را توهین به ولایت فقیه قلمداد می کنند.
به عنوان یک مثال ساده در این نظام، راهبردهای اقتصادی آن در قالب هیچ یک از مکاتب اقتصادی دانشگاهی نمی گنجد اما با وصل کردن کلمه «اسلامی» به هر امر آکادمیک و الوهیت بخشیدن بدان، آن را از شمول تئوریزه شدن و به دنبال آن نقد شدن جلوگیری می کنند . به همین طریق امکان اصلاحات در چنین ساختاری امکان پذیر نیست چرا که دراین تفسیر موسع از پدیده ها گلوگاه های رانتی شکل می گیرد که اولین و بدیهی ترین کارکرد یک اصلاح حذف و یا جابجایی این گلوگاه است که طبیعتا منافع افراد را به مخاطره می اندازد. در این مسیر دست به هر نقطه ای بگذارید کسانی به دلیل همان منافع، مانع هر نوع اصلاحی خواهند شد. به همین دلیل است که جریان اصولگرا خود قادر به ایفای نقش یک حزب نیست چرا که درصورت داشتن مانیفست، تبدیل به چنین جمع متکثری نمی شد که امروز در نبود رقیب، این چنین بر سر طعمه قدرت به جنگ هم رفته اند.

البته این شرایط تنها مختص جریان اصولگرا نیست. در ایران به خاطر نبود تجربه کار حزبی و نبود آموزش های کار گروهی، احزاب دارای اصالت تاریخی نبوده و به تبع آن از بستر اجتماعی لازم هم برخوردار نیستند؛ احزاب را افرادی تشکیل می دهند که بیش از کار سیاسی فرهنگی و تشکیلاتی به دنبال منافع اقتصادی هستند. اگر قرار باشد جریانی خود را نظام تلقی کند که خود از درون به شدت متکثر است و با همین تعبیر بخواهد جلوی فعالیت دیگر گروه های سیاسی را بگیرد، حاصلش انسدادی است که نتیجه اش اضمحلال است چرا که همانگونه که مشخص است امکان اصلاخات را نخواهد داشت و با گذشت زمان به دلیل آشکار شدن ناکارآمدی ها و با تغییرات نسلی فقط قادر است منافع جمع کوچک درون جریان مسلط را تامین کند که همان ها هم در نهایت بر سر قدرت به جنگ هم خواهند رفت و نظام سیاسی باید تلاش کند تا همه گروه های معارض درون جریان را راضی نگه دارد که به دلیل تعارض منافع آنها، جمع نقیضین، در نهایت غیر ممکن می شود.
به نظر می رسد در شرایط فعلی بهترین راه برای نظام، چرخش قدرت است.در این چرخش طبیعی است که گروه های سنتی حامی نظام سیاسی ممکن است ریزش کنند چرا که منافع خود را از دست می دهند و قطعا رویش نیروهای جدید برای بازتولید نظم از دست رفته و همراهی در جهت استقرار و تقویت نظم نوین به حفظ ساختار اصلی نظام سیاسی کمک خواهد کرد. کاری که در تمام نظام های تک حزبی چون چین و یا کوبا و حتی شوروی سابق (البته خیلی دیر که منتهی به فروپاشی آن شد) اتفاق افتاد.

*روزنامه نگار

۲۱۶۲۱۶