شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#ایران#انتخابات#انتخابات ۱۴۰۰

جامعه، ناآرام و خسته است / نظام سیاسی یکدست، صدای منتقدی را برنمی‌تابد / مشارکت بالای انتخاباتی، بعید است

جامعه، ناآرام و خسته است / نظام سیاسی یکدست، صدای منتقدی را برنمی‌تابد / مشارکت بالای انتخاباتی، بعید است

ما بیشتر به سمت اعتراض و عدم مشارکت رفته ایم. ۴ میلیون رای سفید در انتخابات ۱۴۰۰ موضوعی بسیار عجیب است. تا این زمان جمهوری اسلامی ایران در انتخابات با چنین حجمی از رای سفید مواجه نبوده است.

شرایط سیاسی کشور، مانند فصل تابستان، دارد داغ می شود، این موضوع در گفت وگوبا تقی آزاد ارمکی جامعه‌شناس و نویسنده ایرانی و استاد تمام دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز هویدا است. او راه حلی ارائه می دهد که نیازمند تدبیر و شجاعت برای احیای همبستگی، وحدت ملی، و روال های عادی زندگی روزمره است. راه حل او قادر است، دیگری را که اکنون از نظر او مردم هستند، و مقابل دولت قرار گرفته اند، به صف وحدت میان دولت و ملت برگرداند. هرچند برای بازگشت، یک برنامه بلند مدت بیست ساله پیشنهاد می کند. این گفت و گو را بخوانید.

آن چیزی که در واقعیت امر یعنی در خیابان، خانه، اداره، و محله جاری است، فشار بسیار بالا و مطلق اقتصادی است. که در آن نابرابری به صورت وحشتناک دارد گسترش می یابد. از آن طرف، دلزدگی، ناآرامی، و خستگی اجتماعی مشاهده می شود، که برایش راه حلی نیافتیم تا بتوانیم جامعه ای آزاد و شاد داشته باشیم. به هر روی در حال حاضر جامعه ای داریم که در خود فرو رفته است. به لحاظ سیاسی هم دارای نظام سیاسی یکدستی هستیم که صدای منتقدی را برنمی‌تابد. علاوه بر این ها به صورت موازی برخورد با بخشی از جامعه هم آغاز شده که بیشتر این برخورد، مبتنی بر شیوه های انتظامی، امنیتی و نظامی است.

محصول این روند، نارضایتی است تا کاهش نارضایتی. این وضعیت همه را معترض می کند. کسانی که مخالف نبوده اند هم مخالف می کند. در نهایت این شرایط ما را به وضعیت جدیدی می برد که در آن، احتمال برخوردهای رادیکال بین مدافع و مخالف به شدت افزایش می یابد.

در گذشته بحث حجاب بیشتر با تذکر و امثالهم پیش می‌رفت که بخشی می پذیرفتند، و بخشی هم نمی پذیرفتند. یا برخی کوتاه می آمدند. اما در صورت ادامه شرایط کنونی، اوضاع به سمت جنگ خیابانی منتقل خواهد رفت و این، ادامه فضای سیاسی ۱۴۰۱ است که همان الگو در حال تکرار است.

آرزوی ما و لیدرهای‌مان در روزهای نزدیک به انتخابات این است که مردم در انتخابات با مشارکت بالا شرکت کنند. ولی به نظرم این بار این آرزو محقق نخواهد شد. زیرا ما بیشتر به سمت اعتراض و عدم مشارکت رفته ایم. ۴ میلیون رای سفید در انتخابات ۱۴۰۰ موضوعی بسیار عجیب است. تا این زمان جمهوری اسلامی ایران در انتخابات با چنین حجمی از رای سفید مواجه نبوده است.

اما با این شرایط، در آینده ، بعید است مشارکت بالا داشته باشیم. دو راه حل سیاسی برای آن وجود دارد: یکی تن دادن به مشارکت پایین، وکنار گذاشتن بقیه با این استدلال که جز ما ، دیگران فاسد و ناصالج هستند و باید جذف شوند.

راه حل دوم این است که حاکمیت سیاسی در خط مشی ای که در پیش گرفته، تجدیدنظر و راه ایجاد فضا برای مشارکت مردم را انتخاب کند. من راه دوم را خیلی آسان و مهیا نمی دانم و معتقدم راه دوم ، به علت نفوذ تندروها، پیگیری نخواهند شد و فعلا، شواهد موجود نیز ایجاد چنین فضاهایی را تایید نمی کنند.

بله. از همه بدتر این است که دارای یک شادی درونی است که گمان می کند پیروز و موفق هم شده است. برای مثال به گزارش رئیس جمهور نگاه بکنید. همه گزارش ها حاکی از پیشرفت هایی است که در زندگی مردم هیچ نشانه ای از آن یافت نمی شود. ضمن این که چیز عجیب دیگر در باره نحوه برخورد رئیس جمهوری است؛ ایشان دائم از نباید و باید سخن می گوید. این در حالی است که خودش مسئول این کار است. بنابراین جامعه می تواند «باید و نباید» بگوید نه ایشان. دائم مطرح می شود که اوضاع دارد خوب می شود و ما داریم به قله پیشرفت می رسیم. این در حالی است که جامعه دارد ضعیف تر و اقتصادش دچار ویرانی می شود. خانواده ها دارند با دشواری و اغلب با بدبختی زندگی می کنند. برای مثال همین قیمت مرغ را ببینید. با قیمت هزار تومان دولت را تحویل گرفته اند و الآن به کیلویی ۱۰۰ هزارتومان رسیده و همواره دولت می گوید که وضع بسیار خوب است. چرا؟ زیرا دولت برای خودش حرف می زند؛ این امر باعث خودفریبی می شود. خودفریبی هم زمانی که با جهل ترکیب شود، به فروپاشی منتهی می شود. به نظر من نظام سیاسی دارد فرآیند خودفروپاشی را طی می کند.

آن چیزی که این پازل خودفروپاشی را تشدید می کند، یکی شرایط بین المللی است که با نظام جمهوری اسلامی ایران همراهی ندارد. ضمن این که روزبه روز دارد برخورد خیابانی را تهییج می کند. این موضوع در بخش رسانه ای نیز مشاهده می شود. رسانه من و تو دائم مردم را تهیج و تشویق به مقاومت در خیابان می کند. دوم، بخشی از نیروهایی هستند که در داخل حضور دارند و مایل به پیوستن به صف مخالف هستند. سوم آن که از خشونت و زدن و بگیر و ببند نمی هراسند. زمانی بود وقتی با منزل کسی تماس می گرفتند و می گفتند امروز دختر شما دستگیر شده، زیرا روسری نداشته است، گویی اتفاق بزرگی رخ داده بود. ولی در شرایط کنونی این تنبیهات محل اثر نیستند. ضمن این که خانواده ها اساسا معتقد به تنبیه برای هدایت فرزندانشان نیستند. در این شرایط وضعیت به گونه ای است که طرف مقابل تندرو، آن سو ایستاده و از اعمال این گونه رفتار خشونت آمیز هم راضی است از این منظر دیگران را عصبانی می کند به عبارت دیگر شرایط افزایش خشونت در جامعه خیلی مهیاست. بنابراین داریم به سمتی می رویم که شرایط هر روز بدتر و بدتر خواهد شد. این وضعیت در آینده می تواند به یک جنگ خیابانی میان مردم و حکومت تبدیل شود. نه درگیری میان نیروهای راست وچپ یا نیروهای مخالف. به نظرم این موضوع بسیار خطرناک است.

جامعه، ناآرام و خسته است / نظام سیاسی یکدست، صدای منتقدی را برنمی‌تابد / مشارکت بالای انتخاباتی، بعید است

نهادهای مدنی دراین حوزه اساسا وجود ندارند. جمهوری اسلامی در این دوره نهادهای مدنی را منکوب و احزاب را حذف کرده اند. در انتخابات ۱۴۰۰ برای به قدرت رسیدن آقای رئیسی همه گروه ها حذف شدند. اصلاح طلبان، ملی مذهبی ها، حتی میانه روهای اصولگرا، تا چه اندازه حضور دارند؟ به فشاری که بر روی دانشگاهیان هست، توجه کنید. دانشگاه تهران توسط نظام سیاسی اشغال شده است. دانشگاه تهران را آشپزخانه اش کرده اند و دارند جلویش قابلمه می شورند. در همه حوزه ها این اشغال شدگی را مشاهده می کنید. از رئیس اش گرفته تا مدیریتش، و ... بنابراین استادها دیگر رغبتی برای ورود به حوزه سیاسی ندارند، انجمن های صنفی حرفه ای هم که منکوب شده اند. حتی گاه با یک بیانیه کوچک هم منکوب می شوند. احزاب هم کاملا متوجه شده اند که جایی برایشان نمانده که فردا بتوانند مشارکت کنند.

نکته مهم تر آن که بخشی از حکومت هم از جرات لازم برخوردار نیست تا از آنان برای مشارکت در بخش های مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دعوت به عمل بیاورد. برای مثال در بخش فرهنگ عمومی، باید به وسیله روشنفکران و پدرها و مادرها باید مدیریت بشود. اما کسی از درون حاکمیت از آنان دعوت به عمل نمی آورد. چرا؟ زیرا معتقدند اگر دعوت کنند، و او هم بپذیرد، ترس آن که رقیبشان شود وجود دارد. و این ها همه خود ابزار مقاومت نظامی و امنیتی است که می تواند جامعه را کنترل کند. البته تاکید می کنم که نهادهای مدنی در جامعه حضور دارند، ولی کنشگر فعال نیستند. زیرا اگر به میدان گام بگذارند، تنبیه می شوند.

مشروعیتی وجود ندارد.

این که جامعه به طور طبیعی راضی است، و با اراده خودش به طور داوطلبانه، به کمک نظام سیاسی می آید و کمک می کند. به نحوی که حکومت را بپذیرد و ارزش هایش را درونی کند؛ خواسته هایش را دنبال بکند. این موضوع در شرایط کنونی وجود ندارد.

بله. همینطور است. بعد می گوید نخرید، مردم می خرند، می گویند چنین کارهایی را نکنید، مردم برعکس رفتار می کنند. نروید، و می روند. لذا مشاهده می کنید که جامعه دارد خلاف آن چه سیستم مایل است و می گوید رفتار می کند. خود این امر فروریزی قواعد و کانون های انسجام را پیش می آورد و سیستم به خشونت گرایش می یابد. زیرا کاملا مشاهده می کند که کسی به سخنان و خواسته هایش بها نمی دهد. در نهایت چاره ای برایش نمی ماند که به ابزار سخت برای اطاعت طلبی از مردم روی بیاورد. این هم بعد از مدتی بی اثر می شود و به کار گیری آن بسیار خطرناک است.

بازگشت به نقطه صفر راه حل اساسی است. منظور این است که باید فضا را باز و امکان مشارکت را برای مردم فراهم کنند. از این رو مشارکت اجتماعی و به رسمیت شناختن «دیگران بسیار»، در این شرایط بسیار حائز اهمیت است. در قدیم ما یک دیگری داشتیم، و بیرونی و غربی بود. مشکل جمهوری اسلامی این است که اکنون دیگری اش مردم شده اند. از این رو باید دیگری مردم را به رسمیت بشناسند. تنوع علایق و سلیقه ها و نمادهای اصلی آنان را یعنی احزاب، روشنفکران، دموکراسی، مشارکت و امثال این ها را به رسمیت بشناسند. این خیلی بد است که مطرح شود اراده کردیم آقای رئیسی رئیس جمهور شود، و بعد هم اراده شود که ایشان مراتب بالاتر را طی کند. این وضعیت به طور کامل فشل است. بنابراین باید به نقطه صفر برگردیم، و تحت قانون قرار بگیریم. در صورتی که این روند آغاز شود، در چند سال نخست ۳۰ تا ۴۰ درصد مشکلات ما را برطرف می کند. تا ۱۰ سال آینده این مقدار به ۵۰ درصد می رسد. تا ۲۰ سال آینده حل این دست از مشکلات به ۶۰ درصد می رسد. بنابراین در مرحله نخست این گونه نیست که به سرعت وضعیت مان به سامان برسد، ولی اوضاع از اینی که هست خراب تر نمی شود.

۲۱۶۲۱۶