روایت‌های مرده‌هایی که زنده شدند | حس بی‌وزنی عجیبی داشتم | ناگهان متوجه نوری روشن شدم و بی‌اختیار... | آن‌قدر بالا رفتم که می‌توانستم کل شهر را ببینم