شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#ایران#تاریخ#حسینیه جماران

ماجرای گریه کردن مسعود رجوی در زندان چه بود؟

ماجرای گریه کردن مسعود رجوی در زندان چه بود؟

جماران نوشت:عباس سلیمی‌نمین استاد و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و تحلیل‌گر مسائل سیاسی در برنامه حضور در حسینیه جماران گفت: عده‌ای در جمهوری اسلامی معتقد بودند که این‌ها منافق هستند و قطعاً نباید فرصتی به این‌ها داد. اما نگرش امام یک مقدار متفاوت است. امام معتقد بود درست است سردمداران این جریان دارای نفاق جدی هستند، اما کسانی را که این‌ها جذب کرده‌اند باید حتماً به آن‌ها فرصت داده شود تا بتوانند تشخیص درستی داشته باشند. نگاه بسیار انسانی که امام به قضیه دارد، باید از سال ۶۰ رصد شود.

پژوهشگر تاریخ معاصر در خصوص راهکار مواجهه با توطئه‌های جریان تغییرشکل‌یافته و شیطانی منافقین گفت: راه حلش این است که به نقطه قوت انقلاب اسلامی، یعنی توان فکری و توان اقناعی آن باز گردیم. ما اگر امروز در خیلی از صحنه‌ها دچار مشکل هستیم برای این است که توان اقناعی خود را از دست داده‌ایم. اگر بتوانیم این توان را تقویت کنیم، این پیچیدگی‌ها ساده خواهد شد.

دکتر «عباس سلیمی نمین» میهمان این هفته برنامه «حضور» بود. وی با حضور در حسینیه جماران درخصوص اندیشه‌های امام روح‌الله درباره گروهک تروریستی منافقین از بدو تشکیل تا بعد از انقلاب اسلامی و وارد شدن به فاز مبارزه مسلحانه و خیانت‌هایی که به مردم ایران کردند، به سؤالات «محمدحسین رنجبران» پاسخ گفت.

سلیمی‌نمین استاد و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و تحلیل‌گر مسائل سیاسی است؛ وی قبل از انقلاب اسلامی عضو انجمن اسلامی دانشجویان اروپا در انگلیس بوده که بعد از تسخیر لانه جاسوسی به دلیل اعتراض به سیاست‌های آمریکا در مقابل سفارت این کشور در انگلیس بازداشت و از این کشور اخراج شد.

سلیمی نمین با بیان اینکه سازمان مجاهدین خلق هیچگاه و حتی پیش از تغییر ایدئولوژی در قبل از انقلاب هم با امام همراه نبود، اظهار داشت: سازمان یک گرایش خاصی داشت که با گرایش امام تفاوت مبنایی داشت. راه امام یک راه کاملاً فرهنگی بود. یعنی کار کردن روی مبانی فکری جامعه، بازگرداندن جامعه به خویشتن خویش و در واقع روشن کردن چراغ معرفت در انسان‌ها، ولی در مجاهدین خلق اصلاً این حرف‌ها نیست.

وی افزود: با این حال امام هرگز این تفاوت را در جامعه بیان نکرد. دعو امام این بود که اجازه دهید خود جامعه درک کند. گرچه خیلی محققانه در سال ۵۰ آثار این‌ها را کاملاً خوانده بود و با یکی از تئوریسین‌های برجسته مجاهدین خلق چندین جلسه بحث کرده بود و بعد به یک جمع‌بندی رسید. اما امام هرگز این جمع‌بندی خودش را منتقل نکرد. مشی امام، امکان مواجهه خود مردم با پدیده‌ها بود.

سلیمی نمین بیان داشت: امام نظراتش را در مورد افکار و راهبرد مجاهدین خلق در دیدار خصوصی صراحتاً به آن‌ها گفته بود. امام طبیعتاً در جامعه تأثیر داشت و مجاهدین خلق سعی کردند از این تأثیر، بهره ببرند و به نفع خودشان در این زمینه یک گام بلند بردارند. اما امام به صورت خصوصی و خیلی صریح ایرادات آن‌ها را گفت. این خیلی مهم است.

وی ادامه داد: امام در مواجهه رویاروی، اصلاً ملاحظه نمی‌کنند و وظیفه انسانی خودشان را این می‌دانستند که برداشت خودشان را بگویند. اما در جامعه بیان نکردند. در صورتی که آدم‌ها امروز برعکس هستند.

این تاریخ‌پژوه اظهار داشت: امام وقتی مبانی نظری آن‌ها را در قالب بعضی از آثاری که منتشر کرده بودند، مطالعه کردند گفتند که شما کاملاً التقاطی هستید و مبانی اسلامی شما دچار مشکل جدی است. در مورد مبارزه مسلحانه هم گفتند که جز تباه کردن خودتان هیچ نتیجه‌ای عاید شما نخواهد شد و هر دو نظر که امام به صورت خصوصی به این‌ها انتقال دادند، درست درآمد که نشان از افق دید و روشن‌بینی امام بود.

سلیمی نمین با تشریح روند تغییر مجاهدین خلق بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بیان داشت: مجاهدین خلق وقتی از نهضت آزادی جدا می‌شود، نگاهش همان نگاه مادی است. نگاه نهضت آزادی یک نگاه کاملاً مادی است منتها مادی با التقاط و گرایش به راست؛ اما مجاهدین خلق همان نگاه مادی را داشتند، اما با گرایش به چپ. گرچه در بچه‌های اول سازمان نفسانیات خیلی بالا نبود.

وی افزود: مثلاً «حنیف‌نژاد» خیلی متفاوت بود با نیروهای جوانی که بعدها آمدند و هوای نفس تمام آن‌ها را در برگرفته بود. در عین حال حنیف‌نژاد نمی‌تواند التقاط چپ را خیلی از خودش دور کند. چون معتقد بود مبارزه با استبداد و سلطه، بدون برخورداری از نیروی مادی ممکن نیست. یعنی بدون داشتن تسلیحات و یک سازمان نظامی قوی که همه‌اش نگاه مادی است، مبارزه امکان ندارد.

این استاد دانشگاه بیان داشت: خب سازمان شکل می‌گیرد و خیلی هم تلاش می‎کند روی مبانی نظری کار کند، اما مبانی نظری که خیلی برگرفته از بیرون از سازمان نیست. خودش می‌خواهد مسائل تئوریک خودش را خودش حل کند. درست است این‌ها قبل از تشکیل سازمان ارتباطی با آیت‌الله طالقانی داشتند، اما حتی از آیت‌الله طالقانی در حل مسائل فکری‌شان بهره نمی‌گیرند.

وی ادامه داد: شاید یک خودبزرگ‌بینی دارند که فکر می‌کنند هم می‌توانند در زمینه نظامی و سازماندهی می‌توانند روی پای خودشان بایستند و هم در مسائل فکری و نظری؛ معتقد بودند که مسائل فکری و نظری در راستای مبارزه قابل حل خواهد بود؛ یعنی گره‌های نظری را در میدان مبارزه می‌توانیم حل کنیم و با مبارزه مسلحانه قادر خواهیم بود گره‌های ذهنی خودمان را باز کنیم، در حالی که این خیلی خطا است.

سلیمی نمین با بیان اینکه نگاه بیرونی برای سازمان بسیار حائز اهمیت بود، گفت: نیروهای مبارز، همواره تلاش می‌‎‌کردند که ساواک را فریب بدهند و برای‌شان اینطور نبود که هر چه سریعتر زمین بخورد و یک قهرمان شوند. بلکه سعی می‌کردند وقتی دستگیر شدند، یک جوری صحبت کنند که ساواک ارتباطات آن‌ها را نفهمد یا اگر فهمیده، به گونه‌ای هنرمندانه این مسئله را تکذیب کند.

وی افزود:، ولی نیروهای مجاهدین خلق اینطوری نیستند. دادگاه‌هایشان را نگاه کنید. برای‌شان خیلی مهم است که جامعه در مورد آن‌ها چه فکری کند. هر کسی که سال‌های زندانش بیشتر باشد یا هر کسی که چندبار حکم اعدام داشته باشد، او شأنیت بیشتر و بالاتری دارد. یعنی اینجا هم یک نگاه مادی بسیار متفاوت با نیروهای انقلاب دارند.

عضو انجمن اسلامی دانشجویان اروپا گفت: حتی شما بازجویی‌های دکتر شریعتی را بخوانید. او سعی می‌کند ساواک را فریب دهد تا بتواند با جامعه حرف بزند. درحالی که مجاهدین خلق اگر یکی‌شان حکم کم می‌گرفت، زیر سؤال می‌رفت که چه شده است که تو کم گرفته‌ای و این یک نقطه منفی در سازمان بود!

وی ادامه داد: حتی بعضی از این‌ها که حکم گرفتند، در دادگاه تجدید نظر، لنگه کفش به طرف عکس شاه پرت کردند تا حکم اعدام بگیرند و گرفتند. این برای‌شان حائز اهمیت بود که مردم و نیروهای سازمانی چگونه به آن‌ها نگاه می‌کنند. این‌ها شاید کوچک فرض شود، ولی نگاه را نشان می‌دهد که او اصلاً نگاه معنوی در مبارزه ندارد.

سلیمی نمین اذعان کرد: مسئله بعدی که در مورد سازمان مجاهدین خلق باید مورد توجه قرار گیرد، سازمان محوری و تشکیلات محوری است. در ارتباط با دوران مبارزه شاید قابل توجیه بود. مدعی بودند که نیروهای مبارز زیر نگاه اطلاعاتی ساواک و موساد و سیا قرار دارند و طبیعتاً هرچه تشکیلاتش آهنین‌تر باشد، می‌تواند از ضربه‌ها راحت‌تر بگریزد.

وی افزود:، اما یک اتفاقاتی در درون سازمان حتی در دوران پهلوی افتاد که نشان از برتری سازمان بر انسان‌ها یعنی برتری تشکیلات بر انسان‌ها داشت. حتی وقتی ریشه استبداد و سلطه کنده می‌شود، این‌ها از این شیوه دور نمی‌شوند. نه فقط در فضای آزاد جامعه بلکه حتی در زندان قبل از انقلاب هم که خب غالباً زیر و بم این‌ها برای ساواک شناخته شده بود، هیچ وقت تن به یک تشکیلات آزاد و غیربسته ندادند.

این تحلیلگر مسائل سیاسی ادامه داد: آقای «لطف‌الله میثمی» در خاطراتش می‌گوید وقتی در زندان رأی‌گیری شد و تصمیم گرفتیم که سازمان، تشکیلات داشته باشد، مسعود رجوی فقط یک رأی آورد که آن هم به خودش داده بود. آقای بهمن بازرگانی می‌گوید بعد از اینکه یک رأی آورد، آمد پیش من و زار زار می‌گریست که من چکار کنم که من را قبول ندارند.

وی گفت: حالا علت قبول نداشتنش هم این بود که خیلی لو داده بود و حتی خصوصیات حنیف را کاملاً به ساواک گفته بود؛ چون موقعی که مسعود رجوی دستگیر شد، هنوز حنیف دستگیر نشده بود. این باعث یک نوع بدبینی نسبت به او شده بود. همین باعث شد که بعدها به هیچ وجه سازمان در مسیر آراء اعضای خودش قرار نگیرد و اعضای سازمان در تصمیمات و انتخاب‌ها تأثیری نداشتند.

سلیمی نمین با بیان اینکه ما در این زمینه کم‌کاری جدی داریم؛ اظهار داشت:، چون هنوز هم که هنوز است نیروهایی که با امام زاویه دارند، به این نوع مدیریت توجه می‌کنند. این خیلی مهم است که ما شیوه‌ای که امام در ارتباط با اداره جامعه ارائه دادند، مزایای این شیوه و مقایسه سازمان‌های دیگری که خودشان را رقیب امام و انقلاب اسلامی می‌دانستند را تفاوتش را برای جامعه باز کنیم که اگر خدایی نکرده آن تیزبینی و هوشمندی امام نبود و جامعه ما در این مسیر قرار می‌گرفت، چه فاجعه‌ای برای جامعه ما رقم می‌خورد.

وی با بیان اینکه ذیل دیکتاتوری مجاهدین خلق، انسان له می‌شود؛ افزود: آن‌ها از انسان‌ها هویت‌زدایی کردند. وقتی گذشته شما را می‌گیرد؛ وقتی همه علایق و پیوندهای شما را می‌گیرد و همه این‌ها را می‌گوید در مسیر سازمان باید قربانی کنید این یعنی بی‌هویت ساختن انسان‌ها که از به مراتب از دیکتاتوری بدتر و حتی قابل مقایسه با دیکتاتوری نیست.

سلیمی نمین بیان داشت: سازمانی هم در کار نیست، اینجا پشت سازمان یک فرد قرار دارد و حتی شورای سه نفره‌ای که در قبل از انقلاب بود، بعد از انقلاب دیگر وجود نداشت. سازمان یک پوششی است برای فردمحوری فاجعه‌آمیز. سازمان یک تشکیلات آهنینی به وجود آورده است که در آن، هر چه سازمان بزرگتر می‌شود، فرد له‌تر و ناچیزتر و پست‌تر می‌شود.

وی گفت: این را باید مطالعه کرد که این شیوه مدیریت می‌توانست در ایران پیاده شود. ببینید در سال ۶۰ آقای بازرگان از مجاهدین خلق دفاع می‌کند؛ «فرزندان مجاهدم» را ایشان در این مقطع می‌دهد که دیگر تقریباً همه متوجه انحرافات سازمان شده بودند. انحرافات سازمانی نه اینکه فقط مارکسیست شده باشند؛ این نفاق هم در مورد بیرون و هم بالاتر از همه در مورد اعضا است.

این پژوهشگر تاریخ معاصر خاطرنشان کرد: سازمان یک متدهایی دارد که اصلاً برای جامعه باز نشده است؛ اگر باز شود، شما بزرگی و عظمت امام را بهتر درک می‌کنید، چون معلوم می‌شود که امام جامعه ما را از چه خطری عبور داده است. یعنی واقعاً این‌ها تهدیدات جدی بودند.

سلیمی نمین بیان داشت: نه تنها مجاهدین خلق که چریک‌های فدایی خلق هم ترورهای درون‌سازمانی متعددی داشتند. تفاوت این دو در این است که فدایی خلق بعد از انقلاب از این کارشان توبه می‌کنند و از سازمان عذر می‌خواهند که ما فلانی و فلانی را ترور درون‌سازمانی کردیم، اما مجاهدین خلق نه تنها این مسیر را اصلاح نمی‌کنند بلکه بسیار بسیار پیچیده‌تر عمل می‌کنند.

وی گفت: به همین دلیل هم چریک‌های فدایی خلق نابود شدند، ولی این‌ها نابود نشدند. چون شیوه‌های بسیار شیطانی‌تری به کار گرفتند تا بتوانند انسان‌ها را از حداقل مزایای انسانی بی‌بهره بسازند تا حیاتشان تداوم پیدا کند. برخلاف برخی‌ها که معتقدند در آلبانی برای آن‌ها مشکل ایجاد شده و این‌ها نابود خواهند شد، خیر نابود نخواهند شد. یک جریان شیطان‌صفتی است که متدهای خودش را تغییر می‌دهد.

۲۱۶۲۱۷