شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#استاد دانشگاه#ایتالیا#کتاب#پالرمو

استاد دانشگاه پالرمو: غرب علی را نمی شناسد!

استاد دانشگاه پالرمو: غرب علی را نمی شناسد!

مبلغ نوشت: پروفسور پِلی‌تری رییس سابق دانشکده فلسفه و ادبیات پالرمو در ایتالیا میگوید غرب، علی را نمی‌شناسد. فقط می‌دانند جنگجوی خوبی بوده؛ با شمشیر او را به تصویر می‌کشند؛ عموماً به کتاب نهج‌البلاغه توجه نمی‌شود؛ چون اصلا نمی‌خواهند مردم، اسلام را بشناسند و با شخصیت‌های مهم آن آشنا شوند.

به گزارش«»- اهمیت مطالعه تاریخ اسلامی برای شرق‌شناسان، و توجه‌شان به دین اسلام، پیامبر اکرم(ص) و برخی شخصیت‌های جهان اسلام، قدمتی به اندازه حیات این دین مبین دارد. دیدگاه‌های مختلفی درباره قصد و هدف غربی‌ها برای شناخت اسلام بیان شده است؛ از شناخت واقعی تا غنی‌سازی کتابخانه‌های اروپایی، یا حتی تحریف تاریخ اسلام، از انگیزه‌های آن‌ها بوده تا به سراغ میراث اسلامی، نسخه‌های خطی نفیس و شخصیت‌های اسلامی بیایند.

با هر قضاوتی، می‌توان گفت اسلام‌شناسان غربی نیز، از حیث انگیزه و صلاحیت علمی، یکسان نبوده و نیستند و طبعاً معیارهای علمی و پژوهشی، تنها معیار قضاوت خواهد بود. اما محققانی بوده‌ و هستند که در مسیر شناخت میراث اسلامی، علاوه بر دستاوردهای علمی، بارقه‌هایی از حق، در دل و جانشان روشن شده و از میان تاریخ، حقیقت را دیده و به آن عشق ورزیده‌اند که جرج جرداق مسیحی نمونه‌ای از آن‌هاست.

برای شناخت بیشتر از دیدگاه اندیشمندان غربی نسبت به اسلام و به‌خصوص حضرت امام علی علیه‌السلام، با پروفسور آنتونینو پلّی‌تِّری (Antonino Pellitteri) رئیس سابق دانشکده فلسفه و ادبیات دانشگاه پالرمو، قرار ملاقاتی ترتیب دادیم.

پروفسور «آنتونینو پلی‌تری» استاد تمام تاریخ کشورهای اسلامی و اسلام‌شناس گروه علوم انسانی دانشگاه پالرمو است. وی به طور ویژه مطالعات و تحقیقات خود را به تحولات تاریخی و اجتماعی مدرن و معاصر در جهان اسلام، با محوریت سوریه- لبنان (ملی‌گرایی در حوزه سوریه- لبنان) و دولت فاطمی در سیسیل (قرن ۱۰-۱۱) اختصاص داده است.

این استاد برجسته، مطالعات و پژوهش‌های مختلف عربی و اسلامی زیادی داشته و جهت شناخت بهتر از میراث اسلامی و شخصیت‌های برجسته تاریخ اسلام، به کشورهای مختلف عربی نیز سفر کرده است.

نمایندگی ایتالیا در بخش عرب‌زبانان و اسلام‌گرایان اتحادیه اروپا (UEAI) و عضویت در هیئت علمی بنیاد دانشگاه ایتالیا-لیبی از مسئولیت‌های او بوده است. وی همچنین مسئولیت عقد قرارداد همکاری علمی بین دانشگاه جهانی المصطفی- قم (ایران) و دانشگاه پالرمو (ایتالیا) را بر عهده داشته است.

از جدیدترین آثار او می‌توان به «مقدمه‌ای بر بررسی تاریخ مدرن و معاصر جهان عرب» و «سیره الشام» اشاره کرد.

اشاره به نام علی علیه‌السلام کافی بود تا اشتیاق را در کلماتش ببینیم؛ قرارمان شد عصر جمعه ۲۹ اردیبهشت. طبق قرار قبلی در منزل ایشان در منطقه زیبای بیدا، در حاشیه شهر پالرمو (مرکز استان سیسیل ایتالیا) حاضر شدیم. گفت‌وگویی که قرار بود طولانی نشود، با یاد و نام علی علیه‌السلام از زبان یک پژوهشگر غیرمسلمان، گفت‌وگویی تفصیلی شد.

استاد دانشگاه پالرمو: غرب علی را نمی شناسد!

– من فکر می‌کنم به طور کلّی، در ایتالیا، در اروپا و در غرب، شناخت کمی از اسلام وجود دارد. شناختی کم و حتی نامناسب. به رغم وجود دانشکده‌ها و کرسی‌های شرق‌شناسی، اسلام‌شناسی و غیره، شناخت خوبی از اسلام وجود ندارد. مردم کوچه و بازار هم کم می‌دانند؛ مسیحیان معتقد هم، اطلاعات کمی دارند؛ حتی از پیامبران و کتب خودشان هم اطلاع کمی دارند. «ابراهیم» که نقطه اشتراک هر سه دین توحیدی است، نزد خود مسیحیان معتقد، کمتر شناخته شده و شخصیتی است که در موردش کم گفت‌وگو می‌شود، در حالی که در اسلام خیلی مورد توجه است؛ وی را خلیل‌الله می‌نامند. نقش او به عنوان نمادی از اتحاد میان ادیان توحیدی شناخته شده و از نمادهای ایمان و یکتاپرستی است. اما در مسیحیت، پیامبران خیلی مشهور نیستند و خیلی به آن‌ها پرداخته نمی‌شود.

به مثال دیگری اشاره کنم: تصویر یوسفِ نبی در غرب، و در مسیحیت، عملا به یک داستان خاله‌زنکی و در ارتباط با همسرِ عزیز مصر (زلیخا) تنزل داده شده؛ داستانی مربوط به عشق و عاشقی و گناه، در حالی که در اسلام تصویر یوسف، بسیار مهم و ارزشمند است. حضرت یوسف فقط ابعاد انسانی‌اش مورد توجه نیست، بلکه روی آن بخش از شخصیت وی تکیه می‌شود که با ظلم مقابله می‌کند؛ مظلومی است که علیه ظلم مبارزه می‌کند، ولی متاسفانه مسیحیت این جنبه‌ها را کمتر مطالعه می‌کند و به بحث می‌گذارد. بدین ترتیب مسیحیان نیز از خودِ مسیحیت شناخت خوبی ندارند و در خصوص نبوت، نقش پیامبران و غیره، خیلی اطلاعات ندارند. وقتی که از دین خود هم دقیقا خبر ندارند، شما تصور کنید دیگر از اسلام چقدر مطلع هستند؟ بر همین اساس، علی علیه‌السلام نیز خیلی کم شناخته شده است.

غرب، علی را نمی‌شناسد. فقط می‌دانند جنگجوی خوبی بوده؛ با شمشیر او را به تصویر می‌کشند؛ اما کسانی که نهج‌البلاغه را خوانده‌اند، واقعا کم هستند. عموماً به کتاب نهج‌البلاغه توجه نمی‌شود؛ چرا مورد توجه نیست؟ چون در غرب علاقه خاصّی به شناخت دیگری وجود ندارد؛ مسلمان باشد، سنی باشد، شیعه باشد؛ برایشان مهم نیست. بسیاری از متخصصان امر هم اشتباهات فاحشی دارند. برای مثال برخی از اساتید ایتالیایی و غربی می‌نویسند: «تاریخ اسلامِ سنی». می‌پرسم: «تاریخ اسلام سنی یعنی چه؟! اسلام یکی است و اسلام سنی و شیعی وجود ندارد. اسلام به مثابه درخت بزرگی است که ریشه‌های عمیق و شاخه‌های متعددی دارد.»

علت این نوع مواجهه‌ها این است که اصلا قرار نیست خواننده ایتالیایی و اروپایی موضوع را بفهمد و وقایع را بداند، اصلا نمی‌خواهند مردم، اسلام را بشناسند و با شخصیت‌های مهم آن آشنا شوند؛ به همین خاطر است که علی علیه‌السلام کم شناخته می شود. به همین خاطر است که خیلی سریع اشاره‌ای به او می‌شود؛ اما در خصوص امام حسین بیشتر صحبت می‌شود، اگرچه در آنجا هم بیشتر به مسائلی همچون تعزیه و جنبه‌های حاشیه‌ای آن پرداخته می‌شود. پس خود نقش امام حسین هم، نظیر مقام و شخصیت و انسانیت علی، مد نظر نیست؛ بلکه بیشتر جنبه سطحی و نمایشی از قضیه مورد توجه است.

– علی با هیچ کس قابل مقایسه نیست؛ اندیشه‌های علی بیشتر ناظر به سرنوشت و آینده امت اسلامی است، بحث او حکمت است، او به مسلمانان راه را نشان می‌دهد.

قرآن و احادیث پیامبر اسلام، جایگاه خودشان را دارند، اما از طرفی نهج‌البلاغه هم جایگاه خودش را دارد. در نهج‌البلاغه جامعیت را می‌بینیم؛ انگار علی می‌خواسته استفاده از قرآن و احادیث را جامعیت ببخشد و شیوه اجرای آن‌ها را به نحو بهتری نشان دهد.

– این یک حقیقت است، ولی مثالی که شما ذکر کردید درباره یک مورخ لبنانی است. ایشان مسیحی، ولی لبنانی بوده است. به دلیل حضور شیعیان در این کشور، حساسیت و توجهی که به علی وجود دارد متفاوت است. در میان مسیحیان لبنان، قطعا توجه به علی بیش از توجهی است که در ایتالیا یا اروپا وجود دارد؛ نه تنها علی، بلکه اهل‌بیت علیهم‌السلام.

– استاد ایتالیایی، خانم «بیانکا ماریا اسکارچا» می‌گوید: علی تنها کسی است که می‌تواند خلافت و امامت را یکجا معنا کند. در مورد امامت بسیار مطالعه و بحث می‌شود، ولی تفکر خود علی در خصوص امامت چه بوده است؟ چه اهل سنت و چه شیعیان در مورد امامت خیلی بحث می‌کنند و طبعا نظرات متفاوتی دارند، اما برای من این خیلی جذاب است که بدانم نظر خود حضرت علی چیست؟ چطور وی که امام است خلیفه می‌شود؟ ای کاش می‌شد از زبان خود ایشان بشنویم که این دو جنبه چگونه با هم جمع می‌شوند و چطور جمع‌پذیر هستند. اصلا آن زمان وی این تمایز را قائل می‌شده و تفاوتی در این دو می‌دید؟ یا هر دو را یک نقش می‌دانسته است؟

برای مثال «محمد الرشید الرضا»، اصلاح‌طلبِ مسلمانِ لبنانی‌الاصل که در مصر زندگی می‌کرده، کتاب بسیار زیبایی به اسم «الامامه العظمی» دارد، وی بخشی از اثرش را به شخصیت علی علیه‌السلام اختصاص می‌دهد. این نویسنده نیز که سنی مذهب است، این دو نقش حضرت علی را در کنار هم قرار می‌دهد.

صاحب‌نظران غربی می‌گویند نبوت تمام می‌شود و ولایت شروع می‌شود، یعنی قبل و بعد وجود دارد، ولی از لحاظ رشید رضا، علی کسی است که هم متعلق به قبل است و هم به بعد؛ هم ابتداست و هم انتها.

– مسئله عدالت، مسئله اساسی و مهم است و ما خیلی به عدالت نیاز داریم؛ چه تمامی مسلمانان؛ چه دولتمردان، چه حقوقدانان، چه عالمان دینی به این مسئله مهم نیاز داریم. شخصیت علی علیه‌السلام از حیث عدالت مهم است؛ پس از صفین، خوارج امام علی را ترک کرده و می‌گویند: «لا حکم الا لِله». علی می‌گوید: این چه نظری است؟ آنچه واضح است اینکه، ایده علی درباره عدالت، ایده‌ای متفاوت از خوارج بوده است. من فکر می‌کنم دیدگاه حضرت علی از عدالت بسیار مبتنی بر انسان و انسانیت بوده است و این فقط یک مثال از تفکری است که امروزه ما خیلی به آن نیاز داریم. ما باید عدالت را به جوامع‌مان بازگردانیم، چون دیگر این کلمه خالی از معنا شده است.

– من معتقدم در دنیای امروز نیاز داریم که نظم و عدالت مجددا برقرار شود. به هر حال بخش بزرگی از دنیای مومنین اعتقاد دارد که نیازمند یک «مهدی» است؛ امامی که نظم و عدالت را دوباره برقرار سازد. در خصوص این جنبه خیلی صحبت می‌شود، چون یک اعتقادی است که از قدیم‌الایام وجود داشته و تاریخ بشر همیشه منتظر یک منجی بوده است، اما منجی شخص است یا تفکر؟ وقتی می‌گوئیم امام مهدی، عدالت و صلح می‌آورد و بی‌عدالتی و فساد را در هم می‌شکند، بیشتر مقصودمان شخص اوست یا تفکر او؟

چند سال پیش، زمانی که آیت‌الله سیدحسین فضل‌الله در قید حیات بود، ملاقاتی در لبنان داشتیم. یک شخصیت مهم و از حیث فکری بسیار پویا بود. از جمله موضوعاتی که بحث شد در خصوص امام مهدی و برپایی مجدد عدالت بود. او اظهار می کرد: «آن عدالتی که خواهد آمد قائم به شخص نیست، بلکه یک مفهوم گسترده‌تر است: یک تفکر که کل انسان‌ها را در کنار یکدیگر قرار خواهد داد».

– برای من او یک شخصیت شجاع، بسیار نزدیک به پیامبر، و بسیار حکیم است. یادآوری می‌کنم که او برای جانشینی پیامبر خواستار درگیری و نزاع نبود؛ او در زمان ابوبکر، عمر و عثمان طوری رفتار کرد که امت اسلامی، متحد بماند، چون نمی‌خواست دچار انشعاب و دودستگی شود. پس یک شخصیت دانا، قوی، کاریزماتیک و حکیم؛ من ایشان را اینگونه می‌شناسم.

– من هم از شما سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادید تا با هم از علی علیه‌السلام گفت‌وگو کنیم.