شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#انتخابات#مجلس#اصلاح‌طلب#انتخابات مجلس

خون چمن از جبهه اصلاحات: جهانگیری را متخصص و کاردان می دانم

خون چمن از جبهه اصلاحات: جهانگیری را متخصص و کاردان می دانم

صبح نو نوشت: کمتر از ۹ ماه تا انتخابات مجلس باقی مانده است و فعالیت سیاسی اصلاح‌طلبان در بلاتکلیفی خاصی قرار دارد. این بلاتکلیفی در کنار آرای متناقض و بعضا نظریات شاذ برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب موجب شده است که آینده سیاسی روشنی را برای آنان رقم نزند. رویه‌ای که با انتخاب آذر منصوری به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات مشخص است که باید انتظار مواضع رادیکال‌تری را از جریان اصلاح‌طلب داشته باشیم.

در این شرایط، شرط و شروط برخی پدرخوانده‌های اصلاح‌طلب را باید به نوعی تجدید قوای اصلاح‌طلبان رادیکال و شورش آنها علیه سایر طیف‌های اصلاح‌طلبان ارزیابی کرد. رویه‌ای که با ایده‌های تمامیت‌خواهانه، فانتزی و بعضا شاذ، باعث انزوای اصلاح‌طلبان خواهد شد و عملا کنشگری آنان را متوقف خواهد کرد. هر چند محمد خون‌چمن، فعال اصلاح‌طلب معتقد است «که جریان اصلاحات هنوز راهبردش نسبت به انتخابات مشخص نشده و حتی به‌ طور رسمی در جریان جبهه درباره این موضوع صحبت نکرده و به نتیجه نرسیده است. در این شرایط بحث هیأت رئیسه در نبود راهبرد اصلی در جریان انتخاب شده است. هر چه به انتخابات نزدیک‌تر شویم، این مسأله می‌تواند بیشتر شفاف شود، در نتیجه هیچ‌کدام از دو راهبرد تحریم یا مشارکت مشخص نیست.»
کمتر از ۹ ماه تا انتخابات مجلس باقی مانده است و فعالیت سیاسی اصلاح‌طلبان در بلاتکلیفی خاصی قرار دارد. این بلاتکلیفی در کنار آرای متناقض و بعضا نظریات شاذ برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب موجب شده است که آینده سیاسی روشنی را برای آنان رقم نزند. رویه‌ای که با انتخاب آذر منصوری به‌عنوان رئیس جبهه اصلاحات مشخص است که باید انتظار مواضع رادیکال‌تری را از جریان اصلاح‌طلب داشته باشیم. در این شرایط، شرط و شروط برخی پدرخوانده‌های اصلاح‌طلب را باید به نوعی تجدید قوای اصلاح‌طلبان رادیکال و شورش آنها علیه سایر طیف‌های اصلاح‌طلبان ارزیابی کرد. رویه‌ای که با ایده‌های تمامیت‌خواهانه، فانتزی و بعضا شاذ، باعث انزوای اصلاح‌طلبان خواهد شد و عملا کنشگری آنان را متوقف خواهد کرد. هر چند محمد خون‌چمن، فعال اصلاح‌طلب معتقد است «که جریان اصلاحات هنوز راهبردش نسبت به انتخابات مشخص نشده و حتی به‌ طور رسمی در جریان جبهه درباره این موضوع صحبت نکرده و به نتیجه نرسیده است. در این شرایط بحث هیأت رئیسه در نبود راهبرد اصلی در جریان انتخاب شده است. هر چه به انتخابات نزدیک‌تر شویم، این مسأله می‌تواند بیشتر شفاف شود، در نتیجه هیچ‌کدام از دو راهبرد تحریم یا مشارکت مشخص نیست.»
در شرایطی که راهبرد اصلی اصلاح‌طلبان برای دو انتخابات پیش‌رو مشخص نیست، از مجموع این شرایط و ترکیب هیأت رئیسه جبهه اصلاحات عملا می‌توان به بلاتکلیفی این جریان پی برد. طیف معتدل و میانه‌روی اصلاح‌طلب این روزها تحت سیطره رادیکال‌ها قرار دارند و امکان کنشگری آن‌ها مسدود شده است. اصلاح‌طلب میانه‌رو و عمل‌گرا که چشم‌شان به علی لاریجانی و حسن روحانی است و نیم‌نگاهی نیز به اسحاق جهانگیری دارند، در شرایط کنونی که تندروها تمام مناصب عالی جبهه اصلاحات را به قبضه خود درآورده اند، در مهجوریت به سر می‌برند.
به نظر می‌رسد، کلاف استراتژی انتخاباتی اصلاح‌طلبان در روزهای آینده پیچیده‌تر خواهد شد؛ چراکه فضای آرمانی و فانتزی آنان از انتخابات عملا با واقعیت منطبق نیست. اصلاح‌طلبان در هر دوره از انتخابات، بلاتکلیفی خود را به کارکرد نهادهای نظارتی نظیر شورای نگهبان نسبت می‌دهند. اصلاح‌طلبان در حالی شکست‌های خود در انتخابات‌های اخیر را به نظارت شورای نگهبان نسبت می‌دهند که مهم‌ترین عامل ناکامی آنها، ریزش سرمایه اجتماعی آنهاست. در ادامه و در گفت‌وگو با محمد خون‌چمن از اعضای جبهه اصلاحات، به نحوه کنشگری اصلاح‌طلبان در انتخابات آتی پرداخته‌ایم.



از دیدگاه من این مسأله سالبه به انتفاع موضوع است، به این معنا که مگر برای اصلاح‌طلبان راهی برای ورود به انتخابات باقی گذاشته‌اند که ما بخواهیم انتخابات را تحریم کنیم یا نکنیم یا در آن مشارکت داشته یا نداشته باشیم. انتخابات زمانی معنا پیدا می‌کند که دو جریان سیاسی در حلقه خود کاندیدا داشته باشد؛ اما وقتی این مسأله درباره نامزدهای جریان اصلاحات تأیید صلاحیتی صورت نمی‌گیرد، عملا نامزدی ندارد که بخواهد در انتخابات شرکت کند. از طرفی این بحث را از سال‌های ۸۴ به این طرف داریم که شرکت در انتخابات زمانی معنا پیدا می‌کند که یک جریان، کاندیدایی در عرصه رقابت داشته باشد.


این بحث را آقای وکیلی مطرح کرده‌اند و او مشخص نیست که از کجا آمده‌ و به دنبال چه مسأله‌ای است. او از نیروهای شاخص جریان اصلاحات نیست و هر چند وقت یک‌بار نظیر این حرف‌ها را می‌زند. خود آقای جهانگیری و دیگر دوستان اصلاح‌طلب، چنین بحثی را مطرح نکرده‌اند. این بحث را آقای وکیلی مطرح کرده‌اند و قبلا هم به طرح چنین بحث‌هایی دامن زده‌اند. او نه عضو جبهه اصلاحات و نه سخنگوی آقای حجاریان است، حتی جایگاهی هم در جریان اصلاح‌طلب ندارد و هر چند وقت یک‌بار، به اسم اصلاح‌طلبان مصاحبه می‌کند. وقتی نامزد در انتخابات نداریم، چگونه در انتخابات شرکت کنیم. اکنون برای انتخابات مجلس آینده، یک تفاوت دیگر هم وجود دارد. اگر در سال ۹۶ یا ۹۸ شرکت می‌کردیم، رأی داشتیم؛ اما مردم اعتنایی به این مسائل ندارند. الان جریان اصلاحات، نه کاندیدا دارد نه رأی.


خیر، بحث من اصلا آقای روحانی نیست و پروژه ناامیدسازی از جریان اصلاحات از سال‌های ۸۴ به این طرف در دستور کار رقبای اصلاحات قرار گرفته است که مردم را از جریان اصلاح‌طلب ناامید کنند. در وهله اول، کاندیداهای اصلی ما را ردصلاحیت می‌کنند تا به کاندیدهای رده دوم، سوم و چهارم برسیم. همین‌طور که آقای روحانی، کاندیدای اصلی ما نبود و بعدا به دلیل رد صلاحیت شدن کاندیداهای اصلی، او جایگزین شد.

اگر روحانی کاندیدای اصلی شما نبود، چرا در دور دوم یعنی سال ۹۶ از او مجددا حمایت شد؟ وقتی آقای جهانگیری از حضورش در سال ۹۶ به‌عنوان بزرگ‌ترین اشتباه سیاسی خود یاد می‌کند، چرا به او رأی داده نشد یا در سال ۹۲ آقای عارف بودند که به او گفتند کنار برود. در نتیجه با این وجود که جریان اصلاحات گزینه‌های دیگری را هم به جز آقای روحانی در دست داشت، چرا از آنان حمایت نشد.
اینکه دیگران برای ما تعیین کاندیدا کنند و بگویند که چه کسی انتخاب شود، یک موضوع است و اینکه کاندیدای جریان اصلاحات خودش بتواند نامزد خود را انتخاب کند، موضوع دیگری است. این‌ها همه در راستای ناامیدسازی مردم از جریان اصلاح‌طلبان بوده است که در مرحله اول، کاندیداهای آنان را ردصلاحیت می‌کردند، وقتی بر سر یک کاندیدای حداقلی به تفاهم می‌رسیدیم و حتی وقتی این کاندیدای حداقلی تعیین می‌شود، در تعیین وزیر و استاندار هم دخالت می‌کردند. در نتیجه این مسأله را به جایی می‌رسانند که بگویند اصلاح‌طلبان، اگر رأی بیاورند هم نمی‌توانند مطالبات مردم را اجرایی کنند. جریان اصلاحات اگر اکنون بخواهد در انتخابات شرکت کند، اصلا ما ناظر به عملکرد جریان اصلاحات حرف نمی‌زنیم.


خیر، اولا این بی‌انصافی است که آقای روحانی را یک اصلاح‌طلب بدانیم. بعد هم اینکه معاون اول در چارچوب سیاست‌های ریاست‌جمهوری و حاکمیت، کار می‌کند و کلا محیط بر او حاکم است. معاون اول، کلا کار خاصی را انجام نمی‌دهد. اگر صلاحیت جهانگیری یا مرحوم هاشمی در سال ۹۲ را تأیید کرده بودند، می‌توانستیم این مسأله را به‌عنوان دولت اصلاح‌طلب بپذیریم؛ اما روحانی، کاندیدای حداقلی ما بود و ما همیشه بین بد و بدتر انتخاب کرده‌ایم. ما سال‌های زیادی است که این‌گونه عمل کرده‌ایم. اکنون برای این دوره، نه‌تنها نامزدها تأیید نمی‌شوند، بلکه اگر امروز یک نفر بخواهد از انتخابات صحبت کند، مردم از او استقبال نخواهند کرد. در نتیجه با توجه به این وضعیت، جریان اصلاحات اصلا امکان حضور ندارد.


ما هیچ موقع نمی‌گوییم تحریم؛ اما تحریم زمانی است که یک اختیاری را داشته باشیم و بعد بر اساس آن بگوییم ما در انتخابات شرکت نمی‌کنیم. ما اکنون نامزد نداریم و با این رویه، چگونه مشارکت داشته باشیم.


ما اصلا در این انتخابات راهی برای ورود نداریم که بخواهیم شرکت کنیم.


اصلا شرایط این مجلس با مجلس دهم متفاوت است. در آن زمان، حضور مردم را داشتیم و در آن شرایط اگر لیست ضعیف را هم معرفی می‌کردیم، رأی می‌آورد؛ اما در شرایط فعلی، ما جدای از بحث کاندیداها، موضوع مشارکت مردم را هم داریم. به ما می‌گویند به عنوان حزب، کنشگری کنید و مردم را به مشارکت دعوت کنید؛ اما این موضوع برای زمانی است که احزاب در طول زمان، جایگاه و رشد داشته باشند و بستر برای فعالیت‌ آنها آماده باشد. حزب باید به‌ نوعی رفتار کند که بتواند کنشگری کند و از آن طرف، مردم هم آگاهی‌شان بالا رفته است و دیگر به این سادگی‌ها قانع نمی‌شوند.


اگر بخواهم در این زمینه صحبت کنم، نظر شخصی می‌شود و جبهه اصلاحات در این خصوص اظهارنظر نکرده است. این موضوع، بحث بعدی است. باید ببینیم هر چه به انتخابات نزدیک می‌شویم، جبهه در این خصوص چه تصمیمی می‌گیرد و طبیعتا این مسأله ممکن است با مواضع فردی افراد متفاوت باشد. من شخصا با این مسأله (حمایت اصلاحات از لاریجانی) موافق نیستم که کاندیدای حداقلی بگیریم. این موضوع در شرایط موجود، حساس‌تر است؛ چراکه بستر مناسب آن را نمی‌بینم و ممکن است مشارکت مردم در انتخابات را با کاهش مواجه کند. من معتقدم امثال آقای لاریجانی اگر بخواهند لیست بدهند، ممکن است عده‌ای از این لیست حمایت کنند؛ اما من مخالفم.


بحث آقای جهانگیری متفاوت است و شخصا نظرم نسبت به او بسیار مثبت است. من او را مدیری توانمند و شایسته می‌دانم و بی‌شک جهانگیری بدون توجه به نظر جبهه اصلاحات، مردم و خرد جمعی، بحثی در خصوص شرکت در انتخابات مطرح نخواهد کرد. به صورت فردی بعید می‌دانم که آقای جهانگیری یا امثال او بخواهند به عرصه انتخابات ورود کنند؛ اما به‌طور کلی نظرم نسبت به اینکه آقای جهانگیری بیاید، مثبت است.


خانم منصوری یک فرد توانمند و شایسته است که سال‌ها در عرصه سیاست فعالیت کرده و تجربه‌دار است؛ اما اینکه انتخاب او به معنای این باشد که انتخابات در راستای تحریم یا مشارکت رقم بخورد، این‌گونه نیست. هیچ‌کدام از این دو محور متصور نیست. جریان اصلاحات هنوز راهبردش نسبت به انتخابات را مشخص نکرده است و حتی به‌طور رسمی در جریان جبهه درباره این موضوع صحبتی نشده است. طبیعتا مدیریت بر جبهه اصلاحات با اقتضائات زمانی است که هر چه به انتخابات نزدیک‌تر شویم، مسائل شفاف‌تر خواهد شد. قطعا بحث‌های زیادی در این خصوص وجود دارد که اگر اصلاحات تصمیم به مشارکت بگیرد، قطعا مدیریت خانم منصوری هم به این سمت می‌رود. از طرف دیگر اگر تصمیم گرفته شود که کاندیدا نداشته باشیم، مدیریت ایشان به همین سمت می‌رود. هنوز رویکرد و راهبرد در جریان اصلاحات مشخص نشده است، در نتیجه هیچ‌کدام از دو راهبرد تحریم یا مشارکت، قطعی نیست.
در نتیجه اگر نظام، خواهان انتخابات پر شور و حداکثری مردم و خواستار تشکیل یک مجلس قوی به‌عنوان عصاره فضائل ملت است، باید بستر را برای مشارکت همه سلیقه‌ها باز کند و افراد مختلف بتوانند خودشان را در این عرصه‌ مورد انتخاب قرار دهند و مردم هم بستر برای انتخاب‌شان باز باشد تا در چنین شرایطی بتوانیم انتخابات خوبی داشته باشیم. هر چند ممکن است با این شرایط هم مشارکت حداکثری اتفاق نیفتد؛ اما به مرور زمان این مسأله با مشارکت بیشتر مردم در انتخابات مواجه خواهد شد.


۲۱۶۲۲۰