شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:##این#نسل#عشق#می‌شناسد؟

این نسل عشق را می‌شناسد؟

چرا این هیجان، این شور، این مستی، این ریتم‌های تند ضربان قلب در رابطه به سختی به پنج یا ده سال بعد می‌رسد؟ چرا عشق در سال‌های بعد این‌گونه پرتلاطم، پررنگ، پر از او نیست؟

به گزارش«اطلاعات آنلاین»، صدای پای عشق که می‌آید، زندگی رنگ دیگری به خود می‌گیرد؛ رنگی از هفت رنگِ رنگین‌کمان. همهِ تو می‌شود او و همهِ او تو. صدای ضربان قلبت که با شنیدن صدای یار ریتمش تند می‌شود، نشانه‌ای از عشق است. نفس‌هایت به شماره می‌افتد از دیدن معشوق و اصلا لحظه لحظه زندگی جور دیگری می‌شود؛ پر از شور مستی. پر از او. پر از هیجان زندگی و آنان که عاشق شدند، می‌دانند هیجانِ عشق، خود زندگی است.

اما چرا این هیجان، این شور، این مستی، این ریتم‌های تند ضربان قلب در رابطه به سختی به پنج یا ده سال بعد می‌رسد؟ چرا عشق در سال‌های بعد این‌گونه پرتلاطم، پررنگ، پر از او نیست؟ چرا زوجین اغلب از حس و حال روزهای اول آشنایی با حسرت سخن می‌گویند؟ چرا عشق در یک ازدواج و یک رابطه عاطفی مثل روزهای اول زنده نمی‌ماند؟ در زندگی مشترک، چه بر سر عشق می آید و این حس زیبا کجا گم می‌شود؟

زهره گردان در گزارشی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات به مناسبت روز جهانی خانواده چالش‌های زوجین و مسائل مربوط به خانواده را مورد واکاوی قرار داده تا با آگاهی، آن عشق گم‌گشته در هزارتوی زندگی را بازیابید؛ چرا که قطعا سرزندگی یک خانواده و سلامت روح و روان و جسم اعضای خانواده در گرو حفظ عشق است و این نشاط و خرسندی قطعا به جامعه هم منتقل خواهد شد.

آیا می‌توان حس عاشقی را هر روز تکرار کرد یا عشق تکراری می‌شود؟ اصلا چه عواملی در تغییر احساسات زوجین اثرگذار است؟

زهرا انجام، زوج‌درمانگر، در واکاوی این موضوع می‌گوید: معمولا نسبت هیجانات مثبت در دوران آشنایی قبل از ازدواج و دوران نامزدی، خیلی بیشتر از هیجانات منفی است، اما بعد از شروع زندگی مشترک این نسبت معکوس می‌شود. عوامل متعددی در این تغییر تاثیر‌گذار است؛ عواملی مثل کنترل‌گری زوجین، باورهای اشتباهی که درباره ازدواج و رابطه عاطفی وجود دارد، تغییر کانون توجه از ویژگی‌های مثبت به ویژگی‌های منفی، کاهش صمیمیت، برآورده نشدن نیازهای اساسی طرفین و تاب‌آوری پایین. با گذشت زمان، این عوامل دست به دست هم می‌دهد و آن عشق اولیه را دگرگون می‌کند؛ آن‌چنان که گاهی اثری از دوست داشتن باقی نمی‌ماند.

وی معتقد است که عشق از جنس هیجان است و ماهیت هیجان، ناپایداری و گذرا بودن: هنگامی که عشق را فقط در چارچوب یک هیجان و احساس تعریف کنیم، هرگز همیشگی نخواهد بود. باید آگاه باشیم که دوره ماه عسل به طور متوسط ۶ تا ۱۸ ماه و به ندرت بیشتر از سه سال دوام می آورد و بعد از آن نباید توقع آن شور و هیجان اولیه را در زندگی مشترک داشته باشیم. البته نه این که بعد از این دوره، عشق تجربه نشود، احساسات و هیجانات تغییر می‌کنند و عشق روزهای ابتدایی محو می‌شود، اما دوباره برمیگردد. دوباره می‌رود، دوباره می‌آید و این چرخه بارها تکرار می‌شود. باید بدانیم که عشق هم مانند دیگر هیجانها وظیفه‌ای دارد. عشق می‌خواهد یک پیام مخصوص به ما منتقل کند و پیامش این است که تو با فرد مقابل مسیر مشترکی داری، پس تا زمانی که هم‌مسیر هستید، عشق هم پابرجاست. معمولا بعد از ازدواج به دلایلی که اشاره کردم، فاصله بین همسران بیشتر و مسیر مشترکشان کمرنگ‌تر می‌شود، در نتیجه کاملا طبیعی است که دیگر پیام عشق را دریافت نکنند.

خود واقعی

برخی معتقدند افراد، خود واقعیشان را به مرور در زندگی مشترک نشان می‌دهند و با گذشت زمان، از میزان فداکاری طرفین کاسته می‌شود، همین موضوع بین زوجین فاصله می‌اندازد. این تصور چقدر درست است؟

انجام، سوپروایزر واقعیت درمانی ایران در این‌باره می‌گوید: در اکثر موارد، این‌گونه نیست که افراد، خود واقعیشان را نشان ندهند، این ما هستیم که خود واقعی آن‌ها را نمی بینیم! در دوران آشنایی قبل از ازدواج، توجه و تمرکز بیشتر بر احساساتی است که تجربه می‌کنیم و به همین دلیل، سوگیری شناختی اتفاق می‌افتد؛ به این معنا که حتی ویژگی‌های منفی طرف مقابل را به گونه‌ای که برایمان خوشایند باشد، تفسیر می‌کنیم، اما بعد از ازدواج با فروکش کردن هیجان‌های اولیه، تفسیر ما از رفتارهای دیگری تغییر می‌کند و احساسمان می‌گوید که این فرد، آدم جدیدی است یا به تازگی خود واقعی‌اش را نشان داده است. برای پیشگیری از این سوگیری‌های شناختی، بسیار بر مشاوره پیش از ازدواج تأکید می‌شود.

آبیاری نهال عشق

بعد از آغاز زندگی مشترک، برای حفظ و حفاظت از نهال عشق در زندگی چه کارهایی می‌توان انجام داد؟ انجام، مدرس دوره‌های زوج‌درمانگری، معتقد است که آبیاری نهال عشق فقط با عاشقانه عمل کردن امکان‌پذیر است.

وی در توضیح سخنانش می‌گوید: عاشقانه عمل کردن به این معناست که عشق را به جای یک احساس، یک عمل تصور کنیم؛ عملی که می‌توانیم انجام دهیم. ما می‌توانیم عاشقانه عمل کنیم، بدون این که احساس عاشقانه داشته باشیم. وقتی عاشق فردی می‌شوید، چگونه رفتار می‌کنید؟ آیا تلاش می‌کنید به او نزدیک شوید یا از او فاصله بگیرید؟ آیا به نیازهایش توجه می‎کنید یا آن‌ها را نادیده میگیرید؟ آیا با او در کارها مشارکت می‌کنید یا معامله می‌کنید؟ به این معنا که هر کمکی از دستتان برمی‌آید، برایش انجام می‌دهید یا برعکس می‌گویید که این کار را انجام می‌دهم به شرطی که تو هم آن کار را انجام دهی؟ وقتی عشق را در عمل نشان دهید، می‌توانید از آن مراقبت کنید.

نکته مهم آن است که برای عاشقانه عمل کردن، ابتدا باید عاشقی کردن را تمرین کنید و چه کسی بهتر از خودتان برای این سرمشق؟ کمی به رفتاری که با خود دارید، بیندیشید. چقدر به افکار و احساساتتان آگاه هستید؟ چقدر به نیازهایتان توجه می‌کنید؟ اصلا نیازهایتان را می‌شناسید؟ آیا برای رسیدن به اهداف و ارزش‌هایتان تلاش می‌کنید؟

اگر بتوانید خودتان را دوست داشته باشید و به خودتان مهر بورزید، آن زمان می‌توانید قلبتان را برای حضور و ظهور فرد دیگری باز کنید.

انجام به این موضوع تلخ هم اشاره می‌کند که گاهی زوجین در تکرار زندگی به دنبال شور اولیه عشق، راه خطا را پیش می‌گیرند و به بیراهه می‌روند. او می‌گوید: تجربه کردن هرروزه هیجانات عاشقانه، خواسته‌ای است که بیشتر زوجین برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند، ولی ممکن است در این راه، گام‌هایشان غیرمؤثر و غیرمسئولانه باشد. اغلبِ متأهلین ناراضی، همسر خود و شرایط محیطی را عامل اصلی این ناخشنودی میبینند و نقش خود را کاملا نادیده می‌گیرند، بنابراین تلاش‌هایشان نه تنها آن‌ها را به عشق نمی‌رساند، بلکه فاصله و سردی بیشتری در رابطه‌شان حاکم می‌شود.

وی می‌افزاید: اکثر مراجعین من معمولا در این مرحله از ما کمک می‌خواهند؛ هنگامی که ناخشنودی و فاصله زیاد، شکاف عمیقی در رابطه‌شان ایجاد کرده یا به طلاق عاطفی رسیده‌اند و بیشترشان به بیراهه رفته‌اند. برای این که احساسات بهتری را تجربه کنیم و به شور و هیجان عشق در زندگی زناشویی برسیم باید شیوه و سبک زندگیمان را تغییر دهیم. روی رفتارهای خودمان متمرکز شویم، رفتارهای مخرب و نابودکننده رابطه را کنار بگذاریم و رفتارهای بهبوددهنده را جایگزین سازیم؛ همچنین انجام کارهای مشترک را در اولویت قرار دهیم و آن‌ها را برای خود لذتبخش کنیم.

تحول بعد از فرزندآوری

معمولا شاهدیم زندگی زوجین بعد از فرزندآوری دچار تحول اساسی می‌شود. اول آن که طرفین در زمینه رشد و تربیت نوزاد و کودک، آموزش خاصی ندیده‌اند و معمولا بی‌تجربه هستند، بنابراین بار مسئولیت روی شانه‌هایشان سنگینی می‌کند و این مسئولیت روابطشان را به چالش می‌کشد.

زوجین معمولا بعد از تولد فرزند، دیگر کمتر رابطه دونفره‌‌‌شان را در اولویت قرار می‌دهند و آن شور اولیه زندگی زیر بار هجمه مسئولیت هر روز کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود. از سوی دیگر گاهی می‌بینیم که زنان، عشق به همسر را بعد از مادر شدن نثار فرزندان خود می‌کنند و این موضوع کل روابط را به هم می ریزد. چگونه می‌توان از فراسوی همه این چالش‌ها عبور کرد و همزمان رابطه صمیمانه را مورد حفاظت قرار داد؟

سمیه بازرگان که دارای دکتری رشته مشاوره و راهنمایی است، در واکاوی این موضوع می‌گوید: قطعا بچه‌دار شدن، چالش‌های بسیاری پیش روی زندگی مشترک قرار می‌دهد که اگر به آن‌ها توجه نشود، زنگِ خطرِ آیندهِ رابطه نواخته می‌شود. شاید جالب باشد که بدانید محققان، تغییرات زندگی زناشویی تعدادی از زوج‌هایی را که بین ۸ تا ۱۰ سال زندگی مشترک داشتند و صاحب فرزند شده بودند مورد بررسی قرار دادند. ۹۰ درصد از جامعه آماری اظهار داشتند که بعد از فرزندآوری از رابطه و زندگی مشترک خود احساس خوشبختی کمتری داشته و با مشکلات زناشویی بیشتری روبه رو بوده‌اند، ولی واقعیت این است که شیرینی حضور یک کودک در زندگی باعث می‌شود زوجین همه چالش‌ها را به جان بخرند.

برای حفظ طراوت زندگی پس از فرزندآوری باید چالش‌ها را شناخت و آن‌ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. از مهم‌ترین این چالش‌ها، مسئولیت نگهداری کودک است که اگرچه معمولا به مادر سپرده می‌شود، اما با توجه به تغییرات صورت‌گرفته در جامعه و اشتغال بسیاری از بانوان، این موضوع دچار تحول شده است. ضرورت دارد که زوجین درباره میزان این مسئولیت، شفاف‌سازی کنند و به یک اتفاق نظر واحد برسند.

باید آگاه بود که تربیت کودک و رشد بچه، نیاز به انرژی روانی بسیاری دارد و نگهدارنده اصلی کودک، هم از نظر روانی و هم از نظر زمانی برای رسیدگی به سایر امور، وقت کمی نسبت به قبل خواهد داشت. جالب است که بدانید چالش بر سر کمبود خواب بعد از بچه‌دار شدن، یکی از تفرقه‌انگیزترین موضوعات بین زوجین است. بحث بر سر این که چه کسی بیشتر خوابیده و چه کسی کمتر استراحت کرده و در واقع چه کسی بیشتر از خودگذشتگی داشته است، در اکثر اوقات مسأله‌ساز می‌شود.

موضوع بعدی، توجه به تغییرات هورمونی بدن زن بعد از زایمان است که منجر به کاهش صمیمیت فیزیکی زوجین می‌شود. رابطه زوجین به خصوص در خانه‌هایی که فرزند وارد اتاق خواب پدر و مادر و تخت آنان می‌شود، کمرنگ‌تر خواهد شد. چالش بعدی زمانی به وجود می‌آید که یک یا هر دو طرف رابطه حس می‌کند فرد مقابل قدردان نیست؛ مثلا زن به همه امور خانه و فرزندان رسیدگی می‌کند، از طرفی از کم‌خوابی رنج می‌برد، وقت آزاد برای رسیدگی به امور خود و گذراندن اوقات فراغت ندارد و در مقابل همسرش هم با وی همدلی نمی‌کند و با این توجیه که او نی مشغول فعالیت در بیرون از منزل است، رابطه را به جای ناخوشایندی می‌کشاند.

همچنین از مهم‌ترین بحث‌های اساسی که تنش زیادی بین زوجین به وجود می‌آورد، اختلاف بر سر روش صحیح تربیت کودک است. مثلا مادر عقیده دارد کودک باید ساعت ۹ بخوابد ولی پدر خیلی سخت نمی‌گیرد. مادر برای تماشای تلویزیون محدویت زمانی ایجاد می‌کند ولی پدر، کودک را آزاد می‌گذارد. معمولا شاهدیم مادران مطالعات و آگاهی بیشتری در زمینه فرزندپروری دارند و بیشتر با مشاور ارتباط می‌گیرند، در مقابل پدران دیرتر خود را با تغییرات هماهنگ می‌کنند.

همه این مسائل روی‌هم‌رفته باعث می‌شود بعد از تولد فرزندان، زوجین یک زندگی جداگانه و موازی را در کنار هم داشته باشند و البته که با بزرگ شدن کودکان، مشکلات آن‌ها از بین نمی‌رود، فقط تغییر می‌کند؛ بنابراین چالش‌ها پابرجا خواهد بود.

این که هر کدام از زوجین چگونه با مسائل فرزندان روبه‎رو شوند و چطور به صورت گروهی این مسائل را پشت سر بگذارند، تعیین کننده آینده رابطه آن‌ها خواهد بود.

این مشاور خانواده به دو نکته اساسی در رابطه اشاره می‌کند و می‌گوید: اول آن که کلید موفقیت در همه روابط – چه زناشویی و چه والد و فرزندی- ارتباط قوی است. اگر بتوانیم بعد از تولد فرزند یا فرزندانمان ارتباط با همسرمان را قوی نگه داریم، مسلما رابطه زناشویی موفق‌تری پیش رو خواهیم داشت و دوم این که اگر دوست داشته باشیم کودکانمان شاد باشند باید آن‌ها را در محیط خانوادگی بانشاط با والدین شاد تربیت کنیم.

از نظر بازرگان، منظور از رابطه خوب و قوی به هیچ عنوان رابطه بدون تعارض و صددرصد همراه با تفاهم نیست. او سخنانش را این‌گونه توضیح می‌دهد: برخی خیال می‌کنند یک رابطه خوب مانند یک قایق ماهیگیری در دریای آرام با حضور یک ماهیگیر پر‌انرژی است،؛ در حالی که این تصور کاملا نادرست است. رابطه قوی به این معناست که بتوانیم در کنار شریک زندگیمان، مراحل مهم رشد خانواده را پشت سر بگذاریم. ممکن است تنش و تعارض وجود داشته باشد و دریا متلاطم شود، ولی مهم این است که چطور از پس این موج‌ها برآییم.

حل چالش‌ها

برای این که تولد فرزندان بر رابطه دونفره‌ زوجین سایه نیندازد و آن را به وادی فراموشی نبرد، به صورت عملی چه کارهایی می‌توان انجام داد؟

بازرگان، دکتری مشاوره و راهنمایی با ذکر مثالی موضوع را باز می‌کند. او می‌گوید: یک مثلث را فرض کنید. در رأس آن ما به عنوان یک انسان و در دو ضلع دیگر، به عنوان والد و همسر شناخته می‌شویم. وقتی مثلث می‌تواند تعادل خود را حفظ کند که بتوانیم در مرکز آن نقش بازی کنیم. متأسفانه اکثر زوجین بعد از تولد فرزندانشان، رأس مثلث را از یاد می‌برند و در نقش والدگری فرو می‌روند. وقتی من خود را به عنوان یک انسان فراموش می‌کنم و نیازهایم را از یاد می‌برم، اولا هم از زندگی و هم از همسرم شاکی می‌شوم و ثانیا روحیه خوبی برای انجام امور خانه و فرزندانم نخواهم داشت. این‌گونه والدین، افرادی هستند که خود را به نام پدر یا مادر فرزندشان معرفی می‌کنند؛ مثلا می‌‌گویند «من مادر ماهان هستم» یا «پدر پارمیس در خدمت شماست». یادمان باشد خودمان بر فرزندمان اولویت داریم. ما در نوک مثلث قرار داریم. باید به خود احترام بگذاریم. باید زمان‌های خاصی را به خودمان اختصاص دهیم تا انرژی ازدست‌رفته را بازیابیم و با یک برنامه‌ریزی درست، فرصتی را برای انجام فعالیت‌های موردعلاقه‌مان ایجاد کنیم.

بازرگان بر حفظ صمیمیت رابطه هم تأکید می‌کند و می‌گوید: برخی از زوجین خیال می‌کنند چون سالهای بی‌شماری از زندگیشان گذشته است، دیگر مثل قبل نیازی ندارند که به یکدیگر اظهار عشق و علاقه کنند. این جملات را که همسرم باید بداند من چقدر دوستش دارم کنار بگذارید و عشق خود را با کلام و رفتار نمایش دهید. همچنین صحبت کردن برای حل مشکلات، ضروری است. به جای تلنبار کردن حجم اندوه و ناراحتی، زوجین باید ذره‌ذره مسائل را مطرح و حل کنند. بزرگ‌ترین مشکل در برقراری هر ارتباط مفید، عدم گفتگوست. زوجین باید بدانند که قدردانی کردن، راز خوشبختی یک رابطه است و این نیاز بعد از فرزندآوری پررنگ‌تر می‌شود.

می‌توان با انجام کارهای کوچکی مثل نوشتن یک یادداشت تشکرآمیز، ارسال یک پیامک سپاسگزاری، خرید یک شاخه گل یا یک هدیه کوچک از همسرمان قدردانی کنیم. همچنین گاهی اوقات، کنترلگری یکی از والدین بر رابطه والد – فرزندی مسأله‌ساز می‌شود؛ یعنی یکی از زوجین به دلیل احساس مالکیتی که به فرزند دارد، نقطه ثقل رابطه را از همسر به فرزند تغییر می‌دهد. به طور مثال مادر، نوع رابطه والد دیگر با فرزند را تحت کنترل خود قرار می‌دهد و برای آن محدودیت ایجاد می‌کند؛ والد مقابل هم به خاطر تنش ایجادشده تمایل ندارد با فرزندش ارتباط بگیرد و موضوع تربیت فرزند هم زیر سؤال می‌رود. باید توجه داشت که همسرمان یک انسان متفاوت است و می تواند در شکل‌گیری شخصیت فرزندمان سهیم باشد.

تقویت پیوند زناشویی

بازرگان تأکید می‌کند که عناوینی مثل این که «من بدون فرزندانم به رستوران یا تفریح نمی‌روم» از اشتباهات رایج زوجین است و حتما ضرورت دارد طبق برنامه‌ریزی به صورت مشترک با همسرمان، زمان‌های مشترک داشته باشیم؛ چون باید فعالیتهایی تعریف کنیم که پیوند زناشوییمان را تقویت کند و یاد‌آوری باشد بر این موضوع که ما همان زوج‌های قبل از بچه‌دار شدن هستیم. باید بدانیم که آینده فرزندانمان، سلامت روان و شادی آنان در گرو ارتباط قوی ما با همسرمان تعریف می‌شود و برای تضمین این آینده لازم است روی رابطه زناشویی خود سرمایه‌گذاری کنیم.

او رابطه را به یک گل تشبیه می‌کند و می‌گوید: رابطه‌ها مثل گل‌ها زنده هستند و نیاز به توجه و رسیدگی دارند. یک گل هر چقدر که خوشبو و مقاوم باشد، اگر مورد مراقبت قرار نگیرد، طراوت و شادابی خود را از دست می‌دهد. یکی از راه‌های حفظ طراوت رابطه این است که برای شرایط سخت، برنامه‌ریزی شفاف داشته باشیم و یکی دیگر از راهکارها یاری گرفتن از مشاور برای حل مشکلات است. متأسفانه اکثر زوجین زمانی به مشاور مراجعه می‌کنند که رابطه‌شان به شدت آسیب دیده است. باید قبل از رسیدن به مرحله بحران از راهکارهای یک متخصص در این زمینه استفاده کرد؛ این که من مدیر یک شرکت یا استاد دانشگاه باشم، دلیل نمی‌شود که در زمینه فرزندپروری و ایجاد رابطه صمیمی با همسرم هم متخصص باشم. رابطه‌های ما باارزش‌ترین گنج‌های ما در زندگی هستند و باید برای حفاظت از آن‌ها وقت بگذاریم.

بازرگان به موضوع پذیرش نقش‌ والدی هم تأکید می‌کند و می‌گوید: گاهی شاهدیم یکی از زوجین بعد از تولد فرزند، نمی‌خواهد نقش‌ و مسئولیت‌های جدیدش را بپذیرد، همچنان مثل قبل با دوستان و آشنایان وقت می‌گذراند و تعریف جدیدی از اوضاع جدید ندارد. این موضوع فشار مضاعفی بر همسر وارد می‌کند و البته بر رابطه والد- فرزندی هم سایه می‌اندازد.

نکته آخر این که جو ناامن خانه، زمینه‌ساز ایجاد مشکلات جسمی و روانی فرزندان می‌شود. خیلی اوقات در جلسات مشاوره، ریشه مشکلاتی مثل ترس و شب‌ادراری فرزندان، شرایط متشنج خانوادگی تشخیص داده می‌شود. باید بدانیم تا وقتی مشکلات به قوت خود باقی باشد، مسأله کودک نیز به قوت خود باقی خواهد بود؛ پس حداقل برای حفظ امنیت فرزندانتان تلاش کنید تغییرات مثبتی در زندگیتان به وجود آورید.

***

یک خانواده شاد، بهشتی است که زودتر از موعد به ما رسیده است. افراد بسیاری درباره ارزش خانواده و حفظ عشق سخن گفته‌اند.

به گفته فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی، در زندگی خانوادگی، عشق مثل روغنی است که اصطکاک را کاهش می‌دهد، سیمانی که اجزا را کنار هم نگاه می‌دارد و موسیقی که هماهنگی را به ارمغان می‌آورد.

گیلبرت چسترتون، فیلسوف و نویسنده انگلیسی معتقد است که خانواده، آزمون آزادی است، چرا که خانواده تنها چیزی است که یک انسان آزاد با اختیار خود و برای خود ایجاد میکند. آندره موروا، نویسنده و تاریخ‌نگار فرانسوی هم می‌گوید که بدون خانواده، انسان مانند کسی است که در تنهایی از سرما می‌لرزد. مادر ترزا، راهبه کاتولیک آلبانیایی برنده جایزه صلح نوبل هم عقیده جالبی در این زمینه دارد. او می‌گوید: می‌دانید برای ارتقاء صلح جهانی چه کاری می‌توانید انجام دهید؟ کافی است به خانه بروید و خانواده خود را دوست داشته باشید!