شهر خبر

امام باقر (ع)، بنیانگذار علم اصول فقه/ علت مخالفت امام با «قیاس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نص» چه بود؟

علیرضا جعفرزاده بهاءآبادی
امام باقر (ع)، بنیانگذار علم اصول فقه/ علت مخالفت امام با «قیاس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نص» چه بود؟

امروز مصادف است با سالروز شهادت امام محمد باقر (ع) که پس از 20 سال امامت شیعیان، در هفتم ذی‌الحجه سال 114 در زمان خلافت هشام بن عبدالملک، به دستور وی و توسط حاکم مدینه، ابراهیم بن ولید، مسموم و به شهادت رسیدند.

به گواه تاریخ و اسناد و شواهد در دسترس، ایشان مؤسس علم اصول فقه(1) و نخستین کسی است که دروازه علم روش اجتهاد در احکام را گشود و به تبیین و ترفیع قواعد آن پرداخت.هرچند پیش‌تر، دیگر ائمه (علیهم السلام) برخی از قواعد کلی اجتهاد را بیان کرده بودند و شیعیان نوعاً در عصر حضور ائمه کمتر دغدغه اجتهاد و کشف حکم شرعی را داشتند، اما آن حضرت به بیان نظام‌مند طیف وسیعی از قواعد و شیوه‌های استنباط حکم شرعی پرداختند و پیش از آنکه شیعیان از سرمایه گرانبهای دسترسی به ائمه محروم شوند، خود شخصاً به امر نهادینه‌سازی و تدوین علم اصول مبادرت ورزیده، مبادی و مبانی آن را به شاگردان خود آموزش می‌دادند تا خلأ و نیاز قطعی پیروان مکتب خود در آینده را برطرف سازند.

می‌توان مواردی متعدد از آموزش و بیان شیوه‌های صحیح استنباط توسط امام باقر(ع) را ذکر کرد که روایت نقل شده از زراره(2)یکی از آنهاست. زراره می ‌گوید: «از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: شما در مسح پا و سر، مسح تمام سر و پا را لازم نمی دانید، بلکه مسح مقداری از آن را کافی می‌دانید. آیا ممکن است بیان کنید که این حکم را چگونه و از کجا بیان می فرمایید؟ امام با تبسمی پاسخ دادند: این همان مطلبی است که پیامبر (ص) نیز بدان تصریح دارد و در قرآن نیز آمده است. خداوند می‌فرماید: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ ـ پس صورت های خود را بشویید».[3] از این جمله فهمیده می‌شود که شستن صورت واجب است. سپس خداوند شستن دست‌ها را عطف بر صورت نموده، فرمود: «وَ اَیْدِیَکُمْ اِلَی الْمَرافِقِ ـ و دستانتان را تا آرنج بشویید». بنابراین، خداوند شستن دو دست را تا آرنج، به صورت متصل [و معطوف] بیان نمود. پس دانستیم که شستن تمام دست تا آرنج لازم است. پس خداوند این دو کلام [مورد نظر و جمله بعد] را جدا می ‌کند و جمله [بعد]، از ما قبل [خود] جدا و با فعل جدیدی آغاز می ‌شود: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُوسِکُم ـ و سرهای خود را مسح کنید». پس می‌فهمیم هنگامی که فرمود: «بِرُؤُوسِکُم»، مقداری از مسح سر کافی است و [این مطلب] از نقش باء فهمیده می‌شود [که مراد مسح برخی از سر است؛ چرا که نفرموده «وَ اْمسَحُوا رُؤُسَکم» و آن را مانند «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُم وَاَیْدیکُم» بدون باء نیاورده است و در واقع، امام باء را باء تبعیضیه (برای بیان بعض) دانسته اند]. پس خداوند، «رجلین» را به «رأس» وصل [و عطف] نموده است؛ همان گونه که «یدین» را به «وجه» وصل [و عطف] نموده است. و هنگامی که فرمود: «و اَرْجُلَکُم الی الْکَعْبَیْنِ» ؛ از اینکه رجلین را به رأس وصل کرده، می‌فهمیم که مسح بر برخی از قسمت‌های پا نیز کافی است. [این همان چیزی است که] رسول خدا (ص) آن را برای مردم تفسیر کرده بودند، اما مردم سخن او را تباه ساختند.» [4]

به خوبی پیداست که امام با تکیه بر دو نکته ادبی در تفسیر آیه شریفه سعی در بازگو کردن چگونگی برداشت این حکم از آیه دارند. البته ایشان می‌توانستند بدون بیان نحوه استنباط، تنها حکم شرعی را برای مخاطب روشن سازند، اما آشکار است که ایشان سعی در آموزش شیوه‌های اجتهاد به فرد پرسش کننده داشته‌اند. حضرت امام خمینی (ره) درباره دلایل وجود اجتهاد در عصر معصومین (علیهم السلام) می‌نویسند: «از جمله آن دلایل، روایاتی است که به چگونگی حکم شرعی از کتاب خدا اشاره می‌کنند و به عنوان نمونه، می‌توان به روایت زراره اشاره نمود که چگونگی آموزش به زراره در راستای استنباط حکم شرعی از قرآن را بیان می‌کند.»[5]

گام مهم دیگری که امام باقر(ع) در راستای تحکیم بنیادهای اجتهاد برداشتند، این بود که به شاگردان برجسته خود که از آشنایی کامل آنها به اصول و مبادی فقه و اجتهاد اطمینان داشتند، دستور افتاء می‌دادند تا بدین‌وسیله، راه اجتهاد در فقه را برای شیعه هموار کنند. از جمله افرادی که مستقیماً از سوی امام پنجم(ع) بر فتوا دادن برای مردم مأموریت یافت، «ابان بن تغلب»[10] بود. امام باقر(ع) آشکارا به او فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا صادر کن. همانا که من دوست دارم بین شیعیانم مانند تو ببینم.»

مخالفت‌های امام با روش‌هایی همچون «قیاس»، «استحسان»، «اجتهاد در مقابل نص» و برخی گونه‌های «اجماع» که برای فهم احکام شرعی توسط برخی عناصر منحرف استفاده می‌شد نیز جملگی در جهت بناگذاری اصول صحیح فقه بود. حضرت در این راستا، علاوه بر پیشگام شدن خود در مبارزه با روش های غلط استنباط، همیشه خطر آسیب پذیری اجتهاد به واسطه چنین شیوه‌های نادرستی را به اصحاب و یاران نزدیک خود، گوشزد می‌کردند. امام خطاب به زراره چنین یادآور شدند: «ای زراره! بر تو باد از کسانی که در دین قیاس می‌کنند، دوری گزینی؛ زیرا آنان از قلمرو تکلیف خود، پا را فراتر نهاده و آنچه را باید می‌آموختند، واپس نهاده‌اند. و به آنچه از آنان خواسته نشده، روی آورده و خود را به سختی انداخته‌اند. روایات و احادیث را بنابر ذوق خود معنی کرده (استحسان) و بر خدا نیز دروغ بسته اند (اجتهاد در برابر نص) و در نظر من به‌سان کسانی هستند که در مقابل شان، آنان را صدا می‌زنی، اما نمی‌شنوند و سرگردان در دین هستند.»[7]

بنابراین حضرت امام باقر(ع) نسبت به استنباط صحیح و روشمند احکام اهتمام ویژه‌ای داشتند و همواره کسی که از راه صحیح به تفقه در دین می پرداخت را تشویق می‌کردند.

ایشان در سخنی دیگر با تفسیر معنای فقیه، بر این نکته تأکید می‌کنند که فقاهت نه صرفاً توان استنباط مسائل دینی از منابع، بلکه بر پایه باور صحیح و ژرف اعتقادی و همچنین پیوند قلبی عمیق با سنت صحیح پیامبر خاتم‌(ص) بنا نهاده شده است. ایشان می فرمایند: «اَلْفَقِیهَ اَلزَّاهِدُ فِی اَلدُّنْیَا اَلرَّاغِبُ فِی اَلْآخِرَةِ اَلْمُتَمَسِّکُ بِسُنَّةِ اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ فقیه آن کسی است که نسبت به دنیا بی علاقه و نسبت به آخرت علاقه مند باشد و مطابق سنت پیامبر رفتار کند.[8]

پی نوشت ها:

1. اصول فقه، علمی است که در آن از قواعدی بحث می‌شود که نتیجه آن ‌ها در استنباط حکم شرعی مورد استفاده مجتهد قرار می‌گیرد. از این رو، علم اصول فقه نسبت به علم فقه، علمی ابزاری است که فقیه به وسیله آن می‌تواند احکام شرعی فرعی را از منابع آن‌ ها یعنی کتاب، سنّت، اجماع و عقل استنباط کند.

2. زُرارَة بن اَعْیَن بن سُنسُن شَیبانی کوفی، (۷۰ـ۱۵۰ ه.ق) از اصحاب اجماع و صحابه خاص امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) و از بزرگ ‌ترین فقها و متکلمان شیعه

3. سوره مائده، آیه 6.

4. عاملی، محمد بن الحسن الحر (1403 ه.ق)، وسائل الشیعه، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ج۱، ص۲۹۰.

5. موسوی خمینی، روح الله (1385)، الرسائل، قم: نشر اسماعیلیان، ج 2، ص 128.

6. ابان بن تغلب بن رُباح بَکری جُرَیری کِنْدی رَبَعی کوفی (متوفای۱۴۱ ه.ق) ادیب، قاری، فقیه، مفسّر و از محدّثان معروف امامیه است. ابان محضر امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) را درک کرد.

7. عاملی، محمد بن الحسن الحر (1403 ه.ق)، وسائل الشیعه، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ج 18، ص 39.

8. برقی، احمد بن محمد (1395)، المحاسن، قم: انتشارات موسسه فرهنگی دارالحدیث، ج 1، ص 223.