شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#شیر#شیر‌ها#این#سرزمین#ترک#کرده‌اند؟

شیر‌ها این سرزمین را ترک کرده‌اند؟

سرزمین ما پر شیر بوده است. به گمان من که این مطلب را می‌گویم، شاید شیر‌ها تفوّق مردم این سرزمین بر خود را دریافته‌اند و در یک تصمیم جمعی ـ تاریخی و با فروتنی شیرانه، سرزمین ما را ترک کرده‌اند.

به گزارش«اطلاعات آنلاین»، محمد صالح علا در یادداشت های پراکنده خود در ضمیمه ادب وهنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: من در این فرصت‌ها، در هر مجلس، چکّه‌ای از کتاب‌‌های ارجمند سده چهارم و پنجم مهشیدی را می‌گویم. سرآمد همه این آثار و سرمشق تاریخ‌نویسی ما، «تاریخ مسعودی» نوشته استاد ابوالفضل بیهقی. افسوس و آه و آه که همۀ آن برای ما نمانده است. اما همین‌قدر که مانده، مثل جان عزیز می‌داریم.

هموطنان جان! شما بهتر می‌‌دانید که ما در گذشته، شیرها داشته‌ایم. سرزمین ما ایران، جولانگاه شیرهای ژیان بوده است.

آثار گذشتگان، در نثر و شعر، همه مشحون از اسم و ماجرای شیرهای ایرانی است. شاید که تا یک سده پیشتر هم شیرها در اینجا زندگی می‌کرده‌‌اند. از قرار معلوم، سرزمین‌های خوزستان عزیز و فارس نازنین ما پر از شیرها بوده است.

من همین الان تکّه‌ای از تاریخ مسعودی، آنجا که بیهقی عزیزمان از امیرمسعود غزنوی نوشته، در صفحه ۱۲۵ سطر ۱۳ به تصحیح دکتر علی‌اکبر فیاض را می‌خوانم: «به بست و به غزنین آمدی و پیش شیر تنها رفتی، و نگذاشتی که کسی از غلامان و حاشیه، او را یاری دادندی.

و او از آن چنین کردی که چندان زور و قوّت دل داشت که اگر سلاح بر شیر زدی و کارگر نیامدی، به مردی و مکابره شیر را بگرفتی و پس به زودی بکشتی. یا بودی که شیر ستیزه‌کارتر بودی و شیر سخت بزرگ و سبک موی بود. چنان که به نیزه درآمد و قوّت کرد تا نیزه به شکست و آهنگ امیر کرد.

پادشاه با دل و جگر با دو دست بر سر و روی شیر زد. چنان که شیر شکسته شد و بیفتاد و امیر او را فرود افشرد. همۀ حاضران به تعجّب ماندند و مقرّر شد که آنچه در کتاب نوشته‌اند، از حدیث بهرام گور راست بود.

سلطان مسعود، پیش از آنکه بر تخت بنشیند، روزی قصد هرات داشت. هشت شیر در یک روز بکشت و یکی را به کمند گرفت و چون به خیمه فرود آمد، نشاط کرد و من که عبدالغفارم، ایستاده بودم.

حدیث آن شیر خاست و هر کسی ستایشی می‌گفت. خواجه بوسهل زوزنی دوات و کاغذ خواست و بیتی چند شعر گفت به غایت نیکو. چنان که گفتی او یگانۀ روزگار بود در ادب و لغت و شعر و آن ابیات سخت امیر را خوش آمد و همگان به پسندیدند و نسخت کردند و من نیزه کرده‌ام.»

پس سرزمین ما پر شیر بوده است. به گمان من که این مطلب را می‌گویم، شاید شیرها تفوّق مردم این سرزمین بر خود را دریافته‌اند و در یک تصمیم جمعی ـ تاریخی و با فروتنی شیرانه، سرزمین ما را ترک کرده‌اند.

البته خود آن شیرها رفته‌اند، اما شاعرها و نویسنده‌های ما اجازه نداده‌اند که زبان و ادبیات ما بی‌شیر بماند. مانند این که حافظ جان نوشته:

بیـا ساقـی آن آب اندیشـه‌سوز

که گر شیر نوشد، شود بیشه‌‌ساز