ابوالقاسم قاسم زاده: یکشنبه، ۲۱ خرداد، نشست «آموزش زبان فارسی در جهان» در محل بنیاد سعدی با حضور رئیس بنیاد سعدی، دکتر حداد عادل و وزیر ارشاد اسلامی، محمد مهدی برگزار شد. موضوع آن نشست، انگیزهای برای نگارش «محک» امروز شد تا مگر رنجنامهای از زبان فرهنگیان کشورمان با خوانندگان محک در میان بگذارم.
در گزارشی از نشست بنیاد سعدی به نقل از حداد عادل آمده است: «موضوع آموزش زبان هر کشوری در فراتر از مرزهایش یک امر مهم است که با اقتدار ملی رابطه معناداری دارد و موفقیت هر کشوری در گسترش زبان خود در فراتر از مرزها، نشانه اقدار ملی آن کشور است.
وی افزود: زبان فارسی به گواه تاریخ قابلیت گسترش در جهان را دارد اما در دنیای امروز باید این کار با توجه به روشهای جدید آموزش زبان در دنیا انجام شود که بنیاد سعدی از ۱۰ سال پیش تا به امروز بر پایه مبانی علمی، تألیفات متعدد و تربیت معلم را انجام داده و چند صد معلم آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان را آموزش دادیم تا در خارج کشور زبان فارسی تدریس کنند.
رئیس بنیاد سعدی با اشاره به تألیف کتابهای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان توسط بنیاد سعدی و طبق استاندارد آموزش زبان دوم در جهان، گفت: دولت هند چند سال پیش قانون جدیدی را وضع کرد که به دانش آموزان این کشور اجازه میداد یکی از زبانهای کلاسیک هند را بیاموزند. ما از بدو این قانون با دولت هند همکاری داشتیم و کتابی به نام «طوطی» را برای آموزش زبان فارسی در این کشور چاپ کردیم که با استقبال بسیار خوبی روبهرو شده است.
وی ادامه داد: بنیاد سعدی برای انتشار کتابهای منابع آموزشی به کاغذ نیاز دارد و امیدوارم بودجه مناسبی تعلق گیرد تا در ۵۰ نقطه دنیا که فعالیت داریم، بتوانیم کتاب بفرستیم و نظارت داشته باشیم.
در ادامه محمدمهدی اسماعیلی وزیر ارشاد اسلامی گفت: ما به زبان فارسی به عنوان یک نماد مهم هویتی نگاه میکنیم و برای ما عامل وحدت و همگرایی است. ایران فرهنگی، مرزهایش وسیعتر از جغرافیای کشورهاست و فارسی زبانان از طریق زبان فارسی به هم گره خوردهاند. در واقع زبان فارسی عامل وحدت در همه جغرافیای فرهنگی ایران بزرگ است و همه ایرانیها فارغ از هر گرایش دینی، قومیتی و با هر لهجه و گویشی با افتخار به زبان فارسی تکلم میکنند.»
درباره این گزارش خبری به چند نکته اشاره میشود:
۱ـ انتظار از نشست بنیاد سعدی برای هموطنان ایرانی این بود که با ارائه آمار و ارقام، از وسعت چاپ و نشر عناوین کتابها برای تعلیم زبان فارسی و رشد منحنی کمی و کیفی آموزش زبان فارسی حداقل در کشورهای همسایه ما، به ویژه کشورهایی که فارسی زبانند یا ریشههای ادبی ـ فرهنگی آنها تاریخ زبان فارسی است، بازخوردی داشته باشند. آنچه که از برخی گزارشها بر میآید عملکرد دولتهای ما از گذشته تا امروز با وجود داشتن رایزن فرهنگی و اختصاص بودجه دولتی برای حفظ و اشاعه ادبیات فارسی و استحکام گسترش ریشههای مشترک فرهنگی چندان مطلوب نبوده و نیست! یک نمونه آن آمد و رفت فرهنگ محور بامراکز علمی و دانشگاهیان این کشورها است. بررسی نشان میدهد که همواره در سطح نازل بوده و اکنون نیز سیر نزولی این رفت و آمدهای فرهنگی، به ویژه در سطوح استادان زبان فارسی یا نسل جوان کشورهای همسایه یا حتی از کشوری که زبان فارسی، زبان رسمی آن است (تاجیکستان)، چندان مطلوب نیست. به عبارت بهتر ما تبادل و همسویی فرهنگی قوی و گسترده با اغلب این کشورها که زبان فارسی بخش مهم و ریشهای آن را شکل میدهد، نداریم.
۲ـ ما در کشور (وطن زبان و فرهنگ فارسی) با زبان مادری خود در این سالها چه کردهایم و چه میکنیم!؟ که اکنون اگر از هر استاد ادبیات فارسی بپرسید، آه از نهاد بر میآورد و «مثنوی هفتاد من» از شکوائیهها و گلایهها دارد. همین جا یادآوری کنم که در این مسیر عملکرد، ما تاکنون چرایی مهجور ماندن استادان ادب فارسی که در چرخه سنگین تلاش برای تأمین حداقل معاش زندگی میکنند را به نقد آوردهایم. روزگاری مراکز علمی دانشگاههای ما دانشکدههای ادبیات و زبان فارسی را شاخص و پرچم هویت ملی دانستند. اما اکنون چطور؟ چرا اغلب در دیار خود و در مهد هویت زبان فارسی غریبند!؟
۳ ـ ما بر سر ادبیات فاخر زبان فارسی، به ویژه «شعر و موسیقی» چه آوردیم که در صداوسیمای ما کمتر شعر و موسیقی فاخر شنیده و دیده میشود و اغلب در رادیو اشعار مبتذل همراه با موسیقی غربی میداندار شدهاند!؟ چرا سعدی خواندنهای مرحوم استاد شجریان که بخشی از سند تاریخی ادبیات و هویت فرهنگی کشور است، هنوز که هنوز است، پخش نمیشود!؟ بر سر استادان موسیقی ملی و سنتی ما چه آوردیم که به روزگار «بزن و بکوب» موسیقایی غیرملی آن هم با اشعار مبتذل ادامه میدهیم و مزاج فرهنگی، هنری ملت را آلوده و بیمار کردهایم!؟
۴ ـ ادعای ما چنین است که ریشه و شاخص هویت ملی ما، فرهنگ و ادب فارسی است. نماد و نمود آن کجاست!؟ در حالی که حتی یکبار یک غزل از «سایه» در صداوسیما و حتی در مطبوعات دیده نمیشود!؟ «سایه» از مهمترین و بزرگترین غزل سرایان معاصر است که با غزلهایش دفن شد! از سعدی و حافظ و مولانا، عراقی، عطار و … نمیگویم. از همین شاعران و غزلسرایان معاصر ما که زنده، زنده آنهارا دفن میکنیم، یاد میآورم. از فروزانفر پیر تاریخ فرهنگ و ادبیات فارسی، از جلالالدین همایی فرهنگساز نسل من و از… نمینویسم. همین میراث بزرگ فرهنگی و ادب فارسی زمانهام، استاد شفیعی کدکنی کجاست؟ محبوس در اطاق کارش! آیا حتی یکبار از میراث سترگ ادب و فرهنگ او برای وطن در صداوسیما یا در… یادی میشود!؟ استادان برجسته موسیقی ما کجایند؟ چگونهاند!؟ آنقدر مهجورند و در تلاش معاش که من شرم دارم از یادآوری اسامی آنها!
فرهنگ و زبان فارسی را اگر به درستی و هنوز، اصلیترین ریشه ایرانی و ملی خود میدانیم و میخوانیم، در طول تاریخ طولانی این سرزمین بر دوش شعر و موسیقی و تلاش و رنجهای نامآوران و رنجهای بزرگان فرهنگ ملی ما استوار بوده است. چه خوب که بنیاد سعدی داریم، اما همین امروز از یک دانش آموز و دانشجوی ایرانی بخواهید یک غزل از آن میراث داران فرهنگ را از سر حافظه خود بخواند؛ خواهید دید آنان که میتوانند بسیار نادرند!
۵ ـ در پایان محک امروز یادی کنم از آن بزرگ شهید فرهنگی ما، مطهری که انقلاب اسلامی را انقلاب فرهنگی میدانست و باور داشت.
اما آیا امروز هم چنین است؟ نقدها بسیار است ولی بزرگان تاریخ فرهنگی ما، بارها گفتهاند و تذکار دادهاند که عاقل را اشارهای بس!