محمد لطیفکار*:زندهیاد«سیدمحمود دعایی» را به عنوان یک انسان خوب و شریف دوست دارم. این که میگویم، اصلاً تعارف و مردهپرستی نیست. خدا را شکر میکنم که در زمان حیاتش مرتب با او در تماس بودم و از فیض وجودش بهرهمند میشدم .
اینک در اولین سالگرد درگذشت آن فقید عزیز، چند جملهدرباره روش و منش او آنطور که درک کردم، مینویسم. اول از همه این که با وجود رتبهها و موقعیت سیاسی که داشت یا میتوانست داشته باشد، هرگز از او هیچ فیس و افادهای ندیدم و نشنیدم؛ و این بالاترین ویژگیاش بود.
به جز این، دغدغههای فرهنگیاش توجهم را جلب میکرد. او یک مدیر فرهنگی و روزنامهنگار بیداردل، مهربان و مداراجو بود که تلاش میکرد دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند. به خاطر همین روحیاتش، بیش از چهار دهه، روزنامه اطلاعات را از گزند افراطگرایی مصون نگه داشت و تحت تأثیر اوضاع نابهنجار زمانه، هر روز آن را روانۀ هیچ چاه و چالهای نکرد.
از او به یاد دارم که به نشانۀ ادای دین به «سرهنگ سخایی» که در جریان کودتای ۲۸ مرداد در کرمان مثله شد، تلاش میکرد تا احقاق حق و اعتبار کند. ماجرای ناتمام احداث مسجد و مقبره به نام آن شهید را که او دنبال میکرد، از آن جمله است. در ده سال اخیر که هر هفته نشریه استقامت را برایش ارسال میکردم، با تعریفها و لبخند پرمهرش ما را دلگرم میکرد. این اواخر دوبار موضوع سخایی را هم به من یادآوری کرد، که در این باب به ایشان مدیونم و به آن خواهم پرداخت.
او به القاب و عناوین ظاهری اعتنایی نشان نمیداد. لبخند مهر او بر سر و روی مخاطبش مرتباً میبارید و ضمن این که به همه تاریخ و فرهنگ ایران عشق میورزید، به دو موطن پدری و مادریاش، یزد و کرمان، عشق و علاقه عجیبی داشت.
باری، حیف شد او را از دست دادیم. برای فقدانش چارهای نداریم، الّا این که راه و رسم اخلاقی و مردمداری او را از یاد نبریم. البته این امر از وظایف مسؤولان که وعدۀ نامگذاری خیابان و معبری به نام او را دادهاند و ما را چشم به راه گذاشتهاند، چیزی نمیکاهد !
*سردبیر نشریه استقامت کرمان