شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#کتاب#سرنوشت#مردی#انکار#امام#خمینی#کتاب#نوشت#شد؟

سرنوشت مردی که در انکار امام خمینی کتاب نوشت چه شد؟

در خواب دیدم امام زمان (عج) در حرم هستند. حاج آقا روح‌الله آمد و امام زمان (عج) تمام قد بلند شدند و احترامش کردند. حین معانقه ا او انگار به من فرمودند: ایشان را رد می‌کنی؟ ایشان موید از جانب ماست.

فارس نوشت: مرحوم آیت‌الله سیدعبدالله فاطمی‌نیا علامه و محقق دینی در بیاناتی در مورد برخی بزرگانی که درک کرده بود، خاطراتی را نقل کرده و به شخصیت عالی‌قدر حضرت امام خمینی(ره) حق شناسی و ادای احترامی خاصی داشت. 

وی درخصوص امام خمینی (ره) اظهارداشت: من حاج حسین فاطمی از شاگردان میرزا جواد ملکی را در ۱۰۰ سالگی زیارت کردم. او می‌گفت آقامیرزاجواد در من تصرفی کرد و من دیگر غیبت نکردم. آیت‌الله حاج آقا‌ حسین فاطمی(ره) به دنبال نگارش کتابی علیه کارهای حضرت امام (ره) بود.

مرحوم استاد فاطمی‌نیا در بیان خاطراتش افزوده است: حاج آقا سیدحسین فاطمی بعد از قیام امام خمینی (ره) یک کتاب در رد کارهای انقلابی امام نه در رد خود ایشان می‌نویسد. چه بسا او معتقد بود در عصر غیبت نباید اقداماتی این چنین کرد. افرادی که به دیدار ایشان می‌رفتند، می‌دیدند که در حال نگارش کتابی با مضمون مخالفت با امور انقلابی حاج آقا روح الله بود. یک عارف در حال نگارش کتابی علیه عارف دیگری بود تا بگوید کار این آقا را نمی‌پسندم. افراد دیگری هم بودند که می‌گفتند این آقا را قبول داریم، اما کارهایش را نمی‌پسندیم.

وی گفت: آقایی به نام سنجیده در قم یکی از راویان این ماجراست که می‌گوید روزی به منزل حاج آقا حسین رفتم و دیدم کتاب را پاره کرده است و دور انداخته است. از ایشان ماجرا را پرسیدم که گفت: کتاب من به ۳۰۰ صفحه رسیده بود. در  خواب دیدم که حرم خانم‌ حضرت معصومه (س) را قرق کرده‌اند و می‌گفتند که امام زمان(عج) در حال زیارت هستند و کسی نباید وارد شود. من التماس کردم و من را راه دادند.

مرحوم فاطمی‌نیا ادامه داد: حاج‌آقا حسین می‌گفت که من وارد شدم و دیدم امام زمان(عج) در حرم هستند و حالتی دارند که گویی منتظر کسی هستند. یک دفعه حاج آقا روح‌الله آمد و امام زمان (عج) تمام قد بلند شدند و احترامش کردند. با او معانقه کردند و حین معانقه انگار به من فرمودند: ایشان را رد می‌کنی؟ ایشان موید از جانب ماست. از خواب بیدار شدم. دیدم عجب خطایی کرده‌ام و تمام کتاب را پاره کردم.