به گزارش«اطلاعات آنلاین»، «واکاوی بحران آب در روابط ایران و افغانستان» عنوان دیگری از سلسله نشستهای «راه گفتگو» در موسسه اطلاعات است که با حضور محسن روحی صفت، دیپلمات ارشد سابق کشورمان در افغانستان و دکتر جعفر حق پناه، استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل افغانستان با حضور محمد خدادی دبیر جلسه برگزار شد.
آنچه در ادامه می خوانید ماحصل این نشست است.
آمریکا و سیاست کنترل از راه دور افغانستان
روحیصفت: درباره افغانستان ابتدا باید بگوییم که این کشور وارد مرحله جدیدی پس از امضای قرارداد «دوحه» شده است. آمریکا با نادیده گرفتن دولت قانونی اشرف غنی، تلاش کرد تا قدرت را تحویل طالبان بدهد تا ضمن خروج امن از افغانستان، هزینههایی را که در افغانستان داشت، به دوش منطقه بگذارد. ضمن اینکه به گفته خود آمریکاییها، سیاست کنترل از راه دور را در مورد افغانستان در پیش گرفته است. اگرچه برخیها در ایران معتقد بودند که طالبان، آمریکا را شکست نظامی داده و ماهیت طالبان عوض شده است، در حالی که خود طالبان اذعان داشتند که عوض نشدهاند، بلکه پختهتر شدهاند. کما اینکه ۲۰ نفر از اعضای طالبان که در «گوانتانامو» زندانی بودند. الآن در افغانستان، پستهایی را در اختیار گرفتهاند. از نظر من هزینههای حفظ نظام قبلی افغانستان، کمتر از وضعیت فعلی بود که نیاز به درایت، سیاست و شجاعت داشت، که نوعی تنگنظری نسبت به این مسأله دیده میشد. طالبان به وسیله آمریکا به قدرت رسید و از اینرو مشروعیتی از مردم افغانستان کسب نکردند، در حالی که دولت قبلی مشروعیت داخلی و جهانی داشت. ما هم شهادت دیپلماتهای خودمان در مزار شریف را فراموش نکردهایم و نخواهیم کرد. افغانستان یک کشور پیچیده و چند قومی و چند نژادی و چند فرهنگی است و سیاست ما در برخورد با آنها باید پیچیده و چند لایه باشد. در ۴۵ سال گذشته کشورهایی در افغانستان حضور داشتهاند و محل رقابت روسیه و آمریکا بوده است، بنابراین سیاست ما در این مورد باید پیچیده باشد. حتی صداوسیمای ما با ساده نگری سعی کرد، قدرت کاذبی به طالبان بدهد که حتی باعث ایجاد یک ذهنیت غلط در طالبان شد که علیه ما میتواند استفاده شود که به هر حال این غرور کاذب باید جایی تخلیه میشد. از طرفی ما نباید خودمان را هدف طالبان قرار دهیم و ضمن اینکه باید سبب تحکیم قدرت طالبان هم نباشیم. الآن ماهیت قدرت در افغانستان برخاسته از یک تفکر تمامیت خواه قومی و پشتونی با جنبههای مذهبی است.
ما در برخورد با افغانستان، باید مردم محوری را اساس کار قرار دهیم و با همه جناحها و گروهها تماس داشته باشیم. در ۴۵ سال گذشته، ۵ نظام سیاسی در افغانستان عوض شده است و الآن هم ما امکان بقای طالبان را در کوتاه مدت و میان مدت بیشتر از فروپاشی آن میدانیم، ولی تحولات در آنجا زیاد است و طالبان با سیاست عدم برقراری یک دولت فراگیر، خودشان را دچار بیثباتی خواهند کرد.
ورود افغانستان به عصر تنشهای آبی
حقپناه: با سپاس از مؤسسه اطلاعات که وارد بحث بحران آب شدهاند، که با توجه به سنت دوران مرحوم آقای دعایی همین انتظار هم برمیآمد. در رخوت فضای آکادمیک و نبود فضای مطالعاتی در اتاقهای فکر و تصمیمگیری از طریق محافل وگعدهها و تصمیمگیریهای هیأتی، شاید بیش از این به اعتبار مؤسسه اطلاعات نیازمندیم که به این مسائل مهم ورود کند و جور اندیشکدهها و اتاقهای فکر را هم بکشد.
در مورد مسأله آب، هر برداشتی که از بحران داشته باشید، در تنش اخیر صدق میکند. مسأله تغییرات اقلیمی و کنشگری از ناحیه ایران و افغانستان، مهمترین ابعاد این بحران است و در مورد تغییرات اقلیمی، برآوردها نشان میدهد که افغانستان وارد عصر تنشهای آبی خواهد شد. براساس مطالعات آینده پژوهانه و میدانی ما و به ویژه در ۲حوضه آبریزی که با ما برخورد دارد، این مسأله بسیار حادتر میشود.
در ۲حوضه آبریز «هیرمند» و «هریررود» ما فقط در مورد هیرمند قرارداد معروف سال ۱۳۵۱ را داریم که براساس آن سالانه ۸۲۰ میلیون مترمکعب حقابه ایران از این رود است. در حالی که همین حالا مصرف آبی حوضه هیرمند ما ۴ تا ۵ میلیارد مترمکعب در مصارف کشاورزی، شرب و محیط زیست است و مصرف محیط زیستی هم بر تمامی حوزهها مقدم است. در حالی که وزارت نیرو با مقدم شمردن تأمین آب شرب، ضمن ایجاد هزینههای زیاد، مشکلی را هم حل نخواهد کرد. مسأله دیگر، موضوع تالابها و همکاریهای فنی و مهندسی است که کمتر به آن پرداخته شده است.
مقدمه دوم این است که مسأله آب، در ارتباط با موضوع خاص ساکنان اقلیمی است که بیشترین پیوندهای قومی، قبیلهای و زبانی را با ما دارند و همچنین یک مرز مصنوعی جداکننده و کاملاً به ضرر ایران، سبب شده است که در موضوع آب در برخورد با افغانستان ما در پائین دست قرار داشته باشیم و این شرایط اوضاع را پیچیدهتر هم میکند.
افغانستان معاهده ۱۳۵۱ را نقض کرده است
روحی صفت: خوشبختانه در مورد آب با افغانستان مشکل حقوقی نداریم و مرزهایمان کاملاً مشخص است. ۸ درصد از کل آبهای ورودی ما از خارج از کشور، وارد ایران میشود و ۳ درصد کل آبهای ایران هم مربوط به هیرمند است که رقم بالایی نیست. البته در مورد رودهایی که از افغانستان سرچشمه میگیرند و آب سد دوستی و دریاچه هامون را تأمین میکند؛ هنوز قرارداد مشخصی نداریم. مشکل خشکسالی در سیستان و بلوچستان از دوره ناصرالدینشاه شروع شد، ولی از اوایل دهه ۵۰، ایران به ظاهر شاه فشار آورد که در این زمینه به چارچوب مشخصی برسند که بالاخره با میانجیگری آمریکا، قرارداد ۱۳۵۱ امضا شد. البته آقای «عَلَم» این قرارداد را یک جام زهر میداند چون تا قبل از آن ما و افغانستان، به طور مساوی حق استفاده از هیرمند را داشتیم. قرارداد ۱۳۵۱ حاشیههای دیگری مانند اعطای وامهای بدون بهره به افغانستان، اجرای ۶۰ طرح توسعه کشاورزی و صنعتی از سوی ایران برای افغانستان هم داشت. محمود فروغی در سال ۶۱ در کتابش مینویسد که با توجه به عدم اجرای حواشی قرارداد ما قطعاً به مشکل برمیخوریم. البته این قرارداد در افغانستان هم به سختی امضا شده بود.
نظارت بر اجرای این معاهده یعنی محل اندازهگیری آب فقط قسمتی بوده که اجرا نشده است. در سالهای پُر آبی میزان حقابه ایران مشخص است، ولی در دیگر در سالها به میزانی که خشکسالی است، از رقم حق ایران کاسته میشود. تعیین میزان حقابه هم از محل «سنجش آب» است که در ورودی سد کجکی قرار دارد، ولی چون سالهای گذشته کمتر با این تنش مواجه بودهایم، طرف ایرانی تاکنون بازدید و سنجشی نداشته است. ولی حالا با تقاضای طرف ایرانی، طالبان به بهانه تخریب محل سنجش آب، مانع بازدید ما شده است.
یکی دیگر از بندهای معاهده یادشده این است که افغانستان، کاری نکند که ایران از حقابه خود محروم شود، در حالی که سد «کمالخان» که افغانستان احداث کرده است، همین بند از معاهده را نقض میکند. سد «کجکی» ظرفیت مخزنی زیادی ندارد و فقط انحرافی است که برای ما مشکل ایجاد کرده است، زیرا پُر شدن، آب آن به سمت باتلاق «گود زره» سرازیر میشود. سال گذشته هم وقتی قرار بود ۲ میلیارد مترمکعب آب با استفاده از همین سد انحرافی، وارد ایران شود، به باتلاق «گود زره» رسید. البته سیمان سد کمالخان هم از سوی طرف ایرانی که در افغانستان کارخانه سیمان داشت، تأمین شده است.
آب، ابزار دیپلماسی افغانستان برای تنظیم روابط با همسایگان است
حقپناه: در مورد سیاستها و اقدامات افغانستان در موضوع آب، پیش از هر چیزی باید بگوئیم که افغانستان آن گونه نیست که ما از آن به عنوان یک کشور نیمه ویران، مخروبه و کاملاً وابسته به خارج تصور داریم. افغانستان، سند سیاست آب دارد در حالی که ما نداریم. برای نخبگان افغانستانی، آب یک ثروت بالفعل است که حوضههای آبریز آن همجوار با کشورهای دیگر قرار دارد و آب ابزار دیپلماسی تنظیم روابط با همسایگانی مانند ایران، ترکمنستان، پاکستان و تاجیکستان و ازبکستان است.
نکته دیگر اینکه، مسأله آب، ابزار سیاستگذاریهای داخلی و ابزار تنظیم مناسبات دولت افغانستان هم با اقوام است. «موسی شفیق» نخستوزیر ظاهرشاه به موجب همین قرارداد ۱۳۵۱، متهم به خیانت به افغانستان شد. آب، ابزار مداخله قدرتهای رقیب در افغانستان هست، زیرا افغانستان همواره عرصه وقوع جنگهای نیابتی بوده است. شما همین انگلستان را ببینید که چگونه در تنظیم مرزها و سرحدات تا سدسازیهایی که در افغانستان انجام شده است، رویکرد خصمانه نسبت به ما داشته است. جالب است که بیشترین مطالعات در حوزه آب افغانستان توسط دولتهای اروپایی انجام میشود. در دولت آقای اشرف غنی شاهد بودیم که بلافاصله پس از مذاکرات ما با این دولت، هیأتهایی از کشورهای اروپایی به افغانستان مشاوره میدهند. دیگر آنکه، طرف افغانستان برخلاف تصور ما با نگاه نخبگی به موضوع نگاه میکند و کاملاً از تناقضات و ناهماهنگی بین نهادها و نخبگانما واقف هستند و به موقع در چانهزنیها از آن استفاده میکنند. اینجاست که باید گفت «آبادی بتخانه ز ویرانی ماست!» آنها کاملاً از نقطه ضعفهای ما آگاهند و نه اینکه مسئولان ما فقط در زمان انتخابات به یاد حقوق از دست رفته مردم میافتند! بحثها در کشور ما جناحی و وارد فضای رسانهای شده است.
موضوع دیگر این که معاش در افغانستان با کاشت و قاچاق موادمخدر گره خورده است و کشت خشخاش عمدتاً در ولایات جنوب غرب افغانستان و حوضه آبریز هیرمند انجام میگیرد و جمعیت بیشتری وارد این منطقه میشود و از اینرو خود به خود مصرف آب در این حوضه آبریز بالا رفته است. در افغانستان با حاکمیتی روبرو هستیم که هیچ تعهد منطقهای و بینالمللی ندارد و در موضوع آب، بدنه کارشناسی دولت سابق افغانستان تقریباً باقی مانده و همان رویکرد سابق حاکم است.
مسأله آب، تنها موضوعی نیست که دچار مخمصه شده باشد. همین ۲ هفته پیش طالبان اجازه نداد که هیچ ناشر افغانستانی در نمایشگاه کتاب ایران شرکت کند. ما باید همه جنبههای تحولات داخلی و خارجی افغانستان را ببینیم و بعد در مورد مسأله آب تصمیم بگیریم. صحبتهای پیرامون حقابه ایران به نفع طالبان تمام شده است.
روحی صفت: ما چگونه میتوانیم حقابه خود را از طالبان بگیریم؟ آب در افغانستان موضوع حساسی است و اگر مردم افغانستان متوجه شوند که کسی از حقوق آنان در این زمینه دفاع میکند، برایشان بسیار با ارزش است. صحبتهای پیرامون حقابه ایران بیش از آنکه به نفع کشور ما باشد، به نفع طالبان تمام شده، زیرا برای طالبان مشروعیت ایجاد کرده است.
حال آنکه رفتار و سیاست ما در دولت جدید افغانستان، دارای یک فقدان عنصر اقتدار در سیاستهای اعمالی، نسبت به افغانستان است،، حال این سؤال مطرح میشود که برای فراهم ساختن عنصر اقتدار در مقابل سیاستهای اخیر چه برنامههایی باید داشته باشیم؟ و در وضعیت فعلی ما چه نوع اعمال سیاستی داریم؟
در حال حاضر نهادی که سیاستهای ایران نسبت به افغانستان را اعمال میکند یک نوع رفتار حداکثری برای طالبان دارد. یعنی اینکه یک امتیاز حداکثری را برای آنان به امید اینکه شرایط ما محقق شود، مطرح میکند.
۲ سال پیش که طالبان برسر کار آمدند، خطوط قرمز خود را با آنان مطرح و در این زمینه برای اینکه به خواستهای خود برسیم، اعلام همکاری با طالبان را مطرح کردهایم؛ اما با گذشت ۲ سال هیچ کدام از شاخصهای مطرح شده تحقق پیدا نکرده است، نه در زمینه امنیتهای مرزی، نه در مورد مواد مخدر و حتی در مورد شیعیان که طالبان آنان را به عنوان بازیگران سیاسی به هیچ عنوان قبول ندارد و فقط اجازه حیات را به آنها دادهاند! زبان فارسی هم با وجود قدمت چندین سالهاش در این دولت در حال نزول است!
از اینرو سیاست ما در افغانستان متأسفانه شخصیسازی شده است و ابعاد کامل و جامعی نداریم که این مسأله باید اصلاح شود. البته بنده هرگز موافق تقابل با طالبان نیستم. به هر حال گرفتن حقابه از طالبان که عنصر اقتدار یکی از موارد آن است نیز هم مؤلفههایی دارد.
یکی از این مؤلفهها بینیازی کشور ما به آب یعنی عدم اتکا به آب است. ۵ سال پیش اداره حقوقی وزارت امور خارجه طرح و پکیجی را با عنوان «رویینتن سازی سیستان و بلوچستان» تصویب کرد و به هیأت دولت ارائه داد. در این طرح پیشبینی شده بود که شاید ما روزی ممکن است هیچ آبی از افغانستان به سوی ایران سرازیر نشود و تکلیف ایران در آن زمان چیست که در واقع بدترین سناریو را در نظر گرفته بودند.
حال پیشنهاد داده است که باید مدل توسعه اقتصادی در سیستان و بلوچستان از حالت کشاورزی و مصرف آب کاملاً تغییر کند. مثلاً ما که دارای ۳ نوع آب شرب، صنعتی و کشاورزی هستیم اینها باید تفکیک شوند. ولی متأسفانه وزارت نیرو هیچگونه اقدامی برای اجرایی کردن پکیج ارائه شده انجام نداده،زیرا این کار بسیار سخت بوده است و هماهنگی بین دستگاهها و فرهنگسازی در این رابطه را میطلبیده و وزارت نیرو از اجرای آن صرفنظر کرده است. متأسفانه نوع مصرف آب در سیستان و بلوچستان بیآب مانند مصرف آب در شمال کشور و شهر تهران پیش میرود!
در این رابطه نمایندگان مجلس بودجهای را تصویب کردند که براساس آن، طرح توسعه کشاورزی در سیستان و بلوچستان و شهری که وابسته به آب بیگانگان است، اینگونه طرحها پیگیری شود، بنابراین تا زمانی که مدل توسعه تغییر نکند، امکان اصلاح وجود ندارد. به نظر میرسد چون تغییر مدل توسعه در داخل کشور سخت است، راحتترین کار این است که تقصیر مشکل کم آبی در سیستان و بلوچستان را به گردن افغانستان بیندازیم و سرازیر نشدن آب از افغانستان را ملاک اصلی قرار دهیم!
اما میتوانیم با صرف هزینههای درست و اصولی برای تغییر خطوط لولههای آب آشامیدنی شهر و چاه نیمههایی که در فضای تبخیر قرار دارند و بیش از ۵۰ درصد آب آنها تبخیر میشود و به آسمان میرود، اقدام کنیم. اما وزارت نیرو در این رابطه هیچ تمهیداتی نیندیشیده است. در واقع بهینه کردن مصرف آن در بخشهای آشامیدنی، کشاورزی و صنعتی و بهینه کردن پایداری آب و نیز ایجاد جایگزین برای آن میتواند در رابطه با مشکل کم آبی در این استان تأثیرگذار باشد.
مثلاً کشورهای قطر، امارات و عربستان برای تأمین آب دستگاههای آب شیرینکن را برروی آب دریا قرار دادهاند و این مسأله حتی باعث شده است که قطر کشوری که آب ندارد به کشور صادرکننده آب بدل شود.
حال ما از دریای عمان خط لوله آب کشیدهایم یا استان یزد که از افتخارات دولت آقای روحانی بوده، انجام شده است، اما برای سیستان و بلوچستان این خط لوله کشیده نشده است و شرایطی که بودجه آن در مجلس تصویب و پرداخت شده، اما گویا در جای دیگری بودجه صرف شده است. بنابراین تا در سیستان و بلوچستان خود اتکا به آب نشویم عنصر اقتدار در دیپلماسی ما با افغانستان جایگاه مناسبی نخواهد داشت. به نظر میرسد با توجه به شناختی که از روحیات مردم افغانستان دارم و تفاوتی هم میان دولتهای این کشور ندارد، میتوانم بگویم که افغانستان یک سیاست واحد در مقابل آب دارد.
بنابراین ما باید احساس بینیازی در طرف مقابل در مورد آب را برانگیزیم تا آنها احساس نکنند که ما دیپلماسی ملتمسانه در مقابل آنان داریم و بینیازی خود را اعلام کنیم تا باعث درخواست آنان شویم تا آنان نیز از ثروت بالفعل خود برای منافع کشورشان استفاده کنند.
افغانستان پیشنهاداتی را مطرح میکند تا در مقابل ارائه آب به کشور ما، منافع دیگری را برای کشورش مانند انرژی و جاده دریافت کند، اما تا زمانی که دست نیاز به سوی طرف افغان دراز و محتاج بودن خود را اعلام کنیم در رابطه با دریافت حقابه کشورمان به نتایج مطلوبی با طرف افغان نمیرسیم.
بنابراین دیپلماسی ملتمسانه در مورد حقابه کشورمان مؤثر نخواهد بود. با توجه به تجربه ۳۷ ساله خود در موضوع افغانستان این مسأله را مطرح میکنم که افغانها به هیچکس متعهد نیستند! درواقع افغانستان کشوری به ظاهر ساده نیست و محل رقابت قدرتهای بزرگ بوده و هست و به همین دلیل مردم افغانستان را ساده نبینیم و ضروری است که مدیریتی پیچیده در مقابل افغانستان داشته باشیم.
حق پناه: ابتدا چند نکته در مورد سیاستهای ایران در مقابل افغانستان را مطرح میکنم.
به طور کلی سیاستهای توسعه در ایران بیشتر دچار مشکلات مفهومی شناختی بوده است. مثلاً در مورد واژه توسعه نیز با مشکل روبرو شدهایم که آیا باید به جای توسعه از واژه پیشرفت استفاده کنیم؟
وقتی این موضوع تا این اندازه پیچیده شده است بنابراین در اجرائیات آن مشکلات عدیده میشود.
در واقع سیاستهای توسعهای در کشور مبتنی بر واقعیتهای کم آبی در ایران نبوده است و رهیافتهای اشتباه از کشاورزی و فهم غلط از امر خودکفایی باعث شده است که در شرایط فعلی قرار بگیریم. البته مسائل دهه اول جنگ تحمیلی و نیز اجرای پروژههای صنعتی بزرگی که در شهر اصفهان اجرا شد در صورتی که جایگاه اصلی آن در جنوب ایران و درکنار دریا بود. تمامی این موارد تا سیاستهای پوپولیستی که در دولتهای مختلف کم و بیش وجود داشته،سیاستهای توسعه در کشور را منحرف کرده است.
در واقع همین مسأله و همین نگاه باعث شد که مساله آب شرق کشور را هم از راههای غلطی طی کنیم. مثلاً پرهزینهترین راهها برای حل مشکل کم آبی شرق کشور را طی کردیم که حداقل بهرهبرداری را داشتهایم. در برخی مواقع تعمدی در کار بود که منابع آب را تهی کنیم تا فشار بر دریافت آب از افغانستان وارد شود، در حالی که برآوردها نشان میداد که نمیتوان بر روی منابع ناپایدار آب در افغانستان در سراسر سرحدهای شرق کشور حساب کرد. افغانستان یا آبی ندارد و یا به ما آب نمیدهد که در هر حالت فرقی نمیکرد و جایگزینیهای آن باید در ایران دنبال میشد. مثلاً بحث باز چرخان آب که در همه جای دنیا اجرا میشود که اجرای آن هیچ ارتباطی به افغانستان ندارد. سیاست ما در مقابل دچار مشکلاتی است. مثلاً هیچ وقت افغانستان برای ما در اولویت نبوده است و ما کشوری بسیار خاورمیانه زده هستیم. در شورزار خاورمیانه تخم بیحاصلی کاشتیم و در منطقهای که خیلی ظرفیت داشته است اقدامات اساسی نکردیم و حالا به این جا رسیدهایم که میتوانستیم در زمینه آب برنامههایی اساسی را اجرا میکردیم و حالا به بهرهبرداری از آنها میرسیدیم.
در مورد افغانستان سیاستهای ما بیش از حد تابع متغییرهای مداخلههای خارجی بوده است و به نوعی در خصوص افغانستان، آمریکا زده بودهایم یعنی اصل واقعیت افغانستان را کمتر میدیدیم و با عینکی که دیگران در آن کشور چه کار میکنند به افغانستان نگاه میکردیم، نتیجه آن شد که روابط مطالبهگری با تمامی قومهای دینی و مذهبی نداشتیم.
در مجموع ما به جایی رسیدهایم که ابزار نفوذ ما در افغانستان همین شرایط فعلی است. اگر ما مثل راه آهن بین مشهد ـ هرات و پروژه چاربهار را داشتیم، مزیتهای بیشتری داشتیم و میتوانستیم ۳ کار را برای حل بحران آب کشورمان پیش ببریم:
۱ ـ به لحاظ منابع داخلی الگوهای باز چرخانی و بینیازی از آب افغانستان
۲ ـ داشتن ابزارهای نفوذ و تعامل با دولت افغانستان
۳ ـ ابزارهای ارائه مشوق با طرف افغانستان را دنبال میکردیم که در حال حاضر ناکافی است.
در حال حاضر ما با یک طرف متعادل و محاسبهگر در افغانستان مواجه نیستیم، در واقع موضوع آب به یک مساله حیثیتی بدل شده است که نباید به این مرحله میرسید.
ما در موضوع آب هیچ زمانی رویکرد بینالمللی را دنبال نکردهایم. حال آنکه حقوق بینالملل میتواند به ما کمک کند تا از ظرفیتهایی استفاده کنیم تا طرف مقابل مثلاً حقابه محیط زیستی را درنظر بگیرد، در بخشهای مهم دیگری مانند مهاجرین که میتواند در تعامل با طالبان در موضوع آب مبنا قرار بگیرد که مورد استفاده قرار نگرفته است. ترکیه ۳ میلیون مهاجر از سوریه داشت که برای آنها سالانه ۳ میلیارد یورو از اتحادیه اروپا کمک میگیرد، اما میزان کمک به ایران درباره مهاجرین افغانستانی چقدر است؟ ما اساساً کشور خود را محروم کردهایم و نخواستهایم که بینالمللی باشیم.
مسئله آب کشور ما مانند مسئله مهاجرین و مواد مخدر و دیگر موضوعاتی که در مورد افغانستان داریم در واقع یک امور فقط ایرانی ـ افغانستانی نیست که میتوانست با رویکردهای منطقی و بینالمللی ما را بهتر به اهدافمان برساند. اما متأسفانه از آنجا که احساس میکنیم یک دولت استثنایی هستیم و رویکرد بینالمللی نداریم و همیشه این نگاه تهدید محور را داریم که نظام بینالملل یک تهدید هویتی، سیاسی و امنیتی است و شاید در مواردی تهدید محسوب میشده، اما اصل قضیه این گونه نبوده است و میتوانست برای کشور ایجاد فرصتهایی را ایجاد کند.
اما عملاً خود را خلع سلاح کردیم و مشکلاتمان بیشتر شده است.
روحی صفت: آب را باید از یک کالای سیاسی، امنیتی به یک کالا و موضوع حقوقی و فنی تنزل دهیم. مسأله آب به یک موضوع امنیتی نباید بدل شود. افغانستان به دنبال این است که از مسأله آب به عنوان یک کالای با ارزش سیاسی و امنیتی استفاده کند که در این شرایط ما نباید به آن دامن بزنیم و مسأله آب را باید به سمت یک موضوع حقوقی وقتی سوق دهیم.
دوم اینکه مساله آب باید از طریق یک مجموعه برنامهها حل شود. در دولت گذشته آقایان ظریف و عراقچی که مسئول مذاکرات بودند، ۵ کمیته برای ۵ موضوع در مورد افغانستان تشکیل دادند که آب، فرهنگی، مهاجرین، اقتصادی و سیاسی ـ امنیتی بود. بنابراین اعلام شد که هیچ یک از مصوبات کمیتهها قطعی نیست، مگر اینکه تمامی آنها با یکدیگر تصویب شود، به نظر میرسد فقط یک پاراگراف اختلافی بین ما و افغانستان ماند که با سقوط دولت اشرف غنی و آمدن طالبان مواجه شد، به نظر من راه همان است که به صورت یک پکیج بین ما و افغانستان که آب هم جزو آن است، به مسائل و روابط مربوط به کشور افغانستان پرداخته شود.
حق پناه: علاوه بر بازنگریهای کلی که در مورد سیاستهای توسعه روابط بینالمللی و خارجی مطرح شد، باید طرحی نو به شرق کشور داشته باشیم در موضوع آب تأکید میکنم که اساساً باید مسائل دیگری را دنبال کنیم که یکی از آنها بحث کشتهای جایگزین و کشتهای فراسرزمینی است که میان ۲ کشور قابل اجرا است. در واقع افغانستان و ایران به این توافق برسند که آب از طرف افغانستان و سایر امکانات و ملزومات از طرف ایران باشد. البته سازمان های اصلی یعنی وزارتخانههای نیرو و جهاد کشاورزی از سوی کشور ما باید در شرق کشور طرحی نو دراندازند و ضمن آن که به کاهش مصرف آب در شرق کشور توجه میکنیم، سیاستهای هماهنگی در موضوع آب را افغانستان نیز دنبال و باید از پوپولیستی و سیاسی و امنیتی کردن مساله آب پرهیز کنیم و با شأن و جایگاهی که طرف افغانستان دارد مساله را پیش ببریم.
پیشنهاد می کنم که در مورد چاپ و نشر مقالات گوناگون درباره افغانستان در روزنامه اطلاعات همت گمارند. زیرا ما این کشور را به رغم بیشترین پیوندهایی که با آن داریم، به خوبی نمیشناسیم و حوزههای مختلف افغانستان، شناخت حداقلی داریم و ما حتی در ایران مرکز مطالعات افغانستان کارشناس زبان پشتو را نداریم. حال با توجه به ظرفیتی که موسسه اطلاعات دارد بهتر است تمهیداتی برای برداشتن گامهای بلندی برای شناخت بیشتر افغانستان از طریق این موسسه برداشته شود.