شهر خبر

تلویزیون برنامه‌های موسیقی را از برنامه‌های سطح پایین آمریکایی و اروپایی کپی می‌کند /اگر موسیقی حرام است، پس قاریان قرآن چه کنند

تلویزیون برنامه‌های موسیقی را از برنامه‌های سطح پایین آمریکایی و اروپایی کپی می‌کند /اگر موسیقی حرام است، پس قاریان قرآن چه کنند

«صدا و سیما در برخی از برنامه‌ها ساز را نشان می‌دهند. اگر بحث شرعی است؛ چرا نشان دادند، اگر نیست پس چرا تا حالا نشان نمی‌دادند. اگر مراجع گفتند و تشخیص دادند که موسیقی حرام است، پس قاریان قرآن باید چه کنند.»

پژمان تدین دو سال روی پروژه‌ی جدیدی کار کرد و برای اولین بار بر اساس ردیف نوازی میرزا عبدالله زیر نظر «استاد داریوش طلایی» عود نوازی کرد که نتیجه‌ی آن تولید و انتشار آلبوم «ردیف میرزا عبدالله» در ایتالیا شد؛ به محض آنکه شنیدیم از ایتالیا آمده و در اصفهان ساکن شده است، بر آن شدیم تا از او در کافه خبر خبرآنلاین دعوت به عمل آوریم. وقتی تلفنی از او دعوت کردیم با گرمی پذیرفت.

این بود که قرار شد در یکی از روزهای بهاری مهمان ما شود. ساعت و روز حضورش را هماهنگ کردم. طبق زمان‌بندی ساعت ۲ از اصفهان به تهران می‌رسید، من هم باید خودم را برای ورود این هنرمند آماده می‌کردم و پیش از او به خبرگزاری می‌رسیدم. از آنجا که همیشه تأخیرها قابل پیش بینی هستند، این بار زودتر رسیدن او قابل پیش بینی نبود و اتوبوس یک ساعت زودتر او را به مقصد رساند. تدین که زودتر از من رسیده بود، مشغول گپ و گفت با دوستان شد تا من برسم و این گفتگو را با او داشته باشم:

عود یکی از سازهایی است که به نظر می‌رسد لهجه‌ی عربی داشته باشد؛ البته ما فکر می‌کنیم که لهجه‌ی عربی دارد. اگر یک عرب هم عودنوازی ما را بشنود تصور می‌کند که لهجه‌ی ایرانی دارد که این درست نیست. علت آن صدایی است که از آن به گوش مخاطب می‌رسد. یکی از علت‌هایی که سراغ عود رفتم توانایی صدای ساز عود بود. یعنی می‌توان ردیف میرزا عبدالله را که پیشتر با تار و سه تار نواخته شده است را با ساز عود هم نواخت؛ البته با ایجاد تغییر در تکنیک‌های آن. عود به‌عنوان سازی بم در گروه‌های موسیقی بیشتر کاربرد دارد.

عود سازی است که قبل از اسلام در ایران بوده است و به عنوان سازی ایرانی است. بزرگان عود نواز دنیا نیز قبل از اسلام بیشتر ایرانی بودند. نقاشی‌ها و کاسه‌های سفالی، مسی، مفرغی و ... نشان‌دهنده‌ی این موضوع است. حتی ارموی نیز از عود و تنبور خراسانی صحبت می‌کند. روی این دو ساز تئوری‌های موسیقی نوشته شده است. امروزه دانشجوها دارند تحقیق می‌کنند. حتی یک سری از نت‌ها پیدا شده که در گذشته بوده، اما به شکل کنونی آن نبوده است. متأسفانه عود در موسیقی ما نقش کمرنگی دارد؛ در حالی که ربط دهنده‌ی امروز ما با گذشته است. ساز تار حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ ساله است، نمی‌تواند ما را به گذشته ربط دهد؛ اما عود می‌تواند.

اگر در تک خوانی‌ها به آن اهمیت داده شود و یک خواننده با یک عودنواز روی صحنه برود، سبب می‌شود مردم سلیقه‌شان تغییر کند و به صدای عود عادت کنند؛ خوشبختانه امروز جوانان بسیاری هستند که سراغ عود رفتند. اما نگرانی من ساز چنگ و قانون است که دارد فراموش می‌شود.

مشکلاتی بر سر راه موسیقی وجود دارد که با وجود همه‌ی این مشکلات داریم به کار خود ادامه می‌دهیم. این موضوعی که مطرح کردید موضوعی است که هیچ راه حلی هیچ وقت برایش پیدا نشد. صدا و سیما در برخی از برنامه‌ها ساز را نشان می‌دهند. اگر بحث شرعی است؛ چرا نشان دادند، اگر نیست پس چرا تا حالا نشان نمی‌دادند.

به نظر من کنفرانسی، میز گردی باید برگزار شود متشکل از افرادی که معتقدند ساز را نشان دهند و افرادی که می‌گویند ساز را نشان ندهند تا به یک نتیجه گیری برسند. باید بررسی شود. باید این مسئله حل شود. اصلا تعجب آور است که ساز نشان داده نمی‌شود. من گاهی برخی از برنامه‌های صدا و سیما را تماشا می‌کنم، اما متأسفانه بیشتر موسیقی‌هایی که پخش می‌شود خوب نیست. این به موسیقی فاخر ما لطمه می‌زند.

در تمام کشورهای اروپایی مردم دارند به سوی مصرف گرایی می‌روند؛ با این حال دو سه شبکه را به موسقی اصیل یا موسیقی کلاسیک اختصاص داده‌اند. هر نوع موسیقی‌ای که نیاز جامعه است باید باشد. حتی اگر ده درصد مردم هم به موسیقی سنتی اهمیت می‌دهند باید شبکه‌هایی به آن اختصاص داده شود. این موضوع اهمیت دارد. اگر موسیقی از بین برود، شعر هم از بین می‌رود.

وظیفه‌ی صدا و سیماست که اجازه ندهد شعر و موسیقی اصیل ایرانی از بین برود.

هر جامعه‌ای نیاز به انواع نوع موسیقی دارد. حتی موسیقی مبتذل. البته منظور من از موسیقی مبتذل موسیقی‌ای هست که عرف جامعه آن را انتخاب کرده باشد. اگر جلوی این نوع موسیقی را بگیریم، از جای دیگری خود را نشان می‌دهد که این خوب نیست. در این خصوص باید میزگرد، سمینار برگزار شود. حتی از گروه‌های مذهبی، کسانی که با موسیقی مشکل دارند دعوت کرد تا در این مورد صحبت کنند.

قاریان قرآن در کشورهای عربی قرآن را بر اساس مقامات می‌خوانند؛ این قرائت اصولی دارد. صدای خوش اصولی دارد. اگر گفته می‌شود که موسیقی حرام است، اگر مراجع گفتند و تشخیص دادند که موسیقی حرام است، پس قاریان قرآن باید چه کنند.

برخی از قاری‌های ایرانی این مقامات را اشتباه می‌کنند؛ زیرا بر اساس مقام گردانی نمی‌خوانند. برخی از آنها آنقدر به صدای قرآن گوش می‌دهند می‌توانند زیبا بخوانند. اما اصول علمی موسیقی را نمی‌دانند. بنابراین کسانی که قرآن می‌خوانند به نحوی دارند با موسیقی سنتی کار می‌کنند.

موسیقی اصیل ما راه اشتباهی نمی‌رود؛ زیرا ادبیات ماست. اما متأسفانه برخی از موسیقی‌هایی که اجرا می‌شود بسیار ضعیف است که مسئولین به این خطر توجهی ندارند و سبب می شوند موسیقی مبتذل در جامعه رواج یابد.

ما سبک شناسی نمی‌کنیم. هنوز این را مطرح می‌کنند که چرا موسیقی ایرانی غمگین است. موسیقی ما بسیار پیچیده است. در موسیقی کلاسیک و ردیفی صد تا سبک مختلف وجود دارد؛ ما می‌خواهیم ساده نتیجه‌گیری کنیم و یک قانون درباره‌ی موسیقی صادر کنیم که درست نیست.

ما هنوز یاد نگرفتیم به عقاید همدیگر احترام بگذاریم؛ به بهانه‌ی انتقاد سازنده، انتقاد تخریب کننده می‌کنیم. ما همدیگر را به رسمیت نمی‌شناسیم. شاید من با نظرات برخی از اساتید هم مخالف باشم؛ اما باید به همدیگر احترام بگذاریم. در حوزه‌ی موسیقی سعی کنیم به اساتید بی احترامی نکنیم، آنها برای موسیقی زحمت کشیدند، کار کردند.

در قضایای اخیر ما که در خارج از ایران زندگی می‌کنیم اذیت شدیم. کار من کار فرهنگی است. کار فرهنگی هم مبارزه با جهل است. اولین کسانی که در این خصوص آسیب دیدند، هنرمندان بودند. تئاتر برگزار نشد. کنسرت‌ها و برنامه‌های موسیقی و هنری برگزار نشد. سینماها تعطیل شد و ...

بسیاری از هنرمندان به خاطر مسائل شخصی و اجتماعی در برخی از برنامه‌ها شرکت نمی‌کنند. من که از بیرون نگاه می‌کنم، یک سری برنامه‌های خوبی ساخته می‌شود و برخی هم از برنامه‌های سطح پایین آمریکایی و اروپایی کپی می‌شود.

اگر هنرمندان به صدا و سیما نمی‌روند و در برنامه‌ها شرکت نمی‌کنند، باید بررسی کرد که چه اتفاقی افتاده است. باید با آنها بحث کرد، گفتگو کرد. از آنها دلجویی کرد.

من که در زمینه‌ی موسیقی کار می‌کنم، نمی‌توانم در فکر مسائل سیاسی باشم. سیاست را وارد هنر نکردم. اگر هنر وارد سیاست شود هنر نیست. در سیاست افرادی هستند که از سیاست سواستفاده می‌کنند. در بیشتر کشورهای اروپایی مردم خود را از سیاست دور می‌کنند. اما سیاست در جامعه ما مصرفی شده است. یک هنرمند باید سعی کند خود را از سیاست دور کند. من همیشه تا جایی‌که می‌شد از سیاست دوری کرده‌ام. مگر آنکه یک گروه سیاسی بخواهد کار فرهنگی یا هنری کند که با آنها همکاری کردم. چرا که همیشه پشت سیاست مقاصدی وجود دارد.

مشکل ما این است که از هنرمندان می‌خواهند حتما کار سیاسی کنند و اگر فعالیت سیاسی نکنند به آنها قشر خاکستری می‌گویند یا برچسب می‌چسبانند. اگر هنرمند راه خود را برود با مشکل مواجه می‌شود که متأسفانه نمی‌شود کاری کرد. هیچ کس هنرمند را درک نمی‌کند. نمی‌داند که وظیفه‌ی هنرمند چیست. اما این مسئله بسیار حساس است. گروه‌های سیاسی یا پیروز می‌شوند یا شکست می‌خورند؛ تنها چیزی که در این میان ضرر می‌کند هنر است که ممکن است از بین برود. باید حواس‌مان به این میانه باشد. البته من هم از استادانم یاد گرفتم که در بحث‌های سیاسی شرکت نکنم.

۵۷۲۴۹