دوازده سال پیش گلدمن ساکس فکر می کرد تولید ناخالص داخلی چین در سال 2026 از آمریکا پیشی خواهد گرفت و تا اواسط قرن بیش از 50 درصد بزرگتر خواهد شد.
سال گذشته این پیشبینی را اصلاح کرد و گفت که چین تنها در سال 2035 از آمریکا پیشی میگیرد و با کمتر از 15 درصد از آن بزرگتر خواهد شد.
دیگران بدبینترند . شرکت تحقیقاتی کپیتال اکونومیکس استدلال میکند که اقتصاد این کشور هرگز تبدیل به بزرگترین اقتصاد جهان نخواهد شد، بلکه در سال 2035 به 90 درصد اندازه آمریکا خواهد رسید. البته این پیشبینیها قطعی نیستند. اما به نظر میرسد محتملترین اتفاق این است که چین و آمریکا در یک دهه آینده به برابری اقتصادی نزدیک میشوند و برای دهههای آینده در این موقعیت محبوس خواهند ماند.
چین چگونه میتواند این مسیر را مدیریت کند؟ در خوشبینانه ترین سناریو، آقای شی تغییراتی را برای تقویت رشد بهره وری ایجاد می کند. او میتواند با دادن اختیار بیشتر به خوی حیوانی اقتصاد چین و آزادی حرکت بیشتر به مردمش، رشد را آزاد کند. میتواند موضعی کمتر آزاردهنده در خارج از کشور اتخاذ کند، تنشهای ژئوپلیتیکی را کاهش دهد و به شرکتها اطمینان دهد که تجارت در چین بیخطر است. چنین اصلاحاتی ممکن است در نهایت چین را قدرتمندتر اما کمتر تهاجمی و سلطه جو کند اما مشکل اینجاست که آقای شی، که 69 سال دارد و اکنون احتمالاً حاکم مادام العمر چین است، هیچ نشانه ای از پذیرش آزادسازی اقتصادی یا سیاسی نشان نمی دهد.
بدبینان از این می ترسند که چین همراه با تزلزل مسیر اقتصادی آن، خصمانه تر رفتار کند. دلایل زیادی وجود دارد که این را محتمل بدانیم. آقای شی یک ناسیونالیسم خطرناک را تحریک می کند تا چینی های معمولی را متقاعد کند که منتقدان حکومت او، خود چین را ناچیز میشمارند .
پیشبینی میشود که بودجه نظامی چین در سال جاری همانند تولید ناخالص اسمی آن بیش از ۷ درصد افزایش یابد. هزینههای نظامی آن کمتر از آمریکا است، اما همچنان در حال افزایش است. نیروی دریایی این کشور تا سال 2030 می تواند 50 درصد بزرگتر از نیروی دریایی آمریکا باشد و زرادخانه هسته ای آن تا سال 2035 تقریباً چهار برابر خواهد شد. آقایان برندز و بکلی می نویسند: قدرت اقتصادی پکن ممکن است به اوج خود برسد، اما هیچ کشور دیگری قادر به به چالش کشیدن آمریکا در سطح جهانی نیست.
بررسی دقیق
با این حال محتمل ترین سناریو، حد وسط است.
سرعت رشد چین در دو دهه گذشته بیثباتکننده بوده و باعث تحمیل تعدیل در نظم اقتصادی و ژئوپلیتیک جهانی شده است. آن مرحله از اختلال شدید اقتصادی اکنون ممکن است به پایان رسیده باشد ولی با وجود تمام مشکلاتی که دارد، بعید است که اقتصاد چین کوچک و باعث ایجاد نوعی تفکر پوچ گرایانه و مخربی شود که آقایان برندز و بکلی از آن می ترسند. آقای شی غیرقابل پیش بینی است اما چشم انداز اقتصادی بلندمدت کشورش نه پیروزی است و نه فاجعه. چین در مواجهه با دههها همتا بودن با آمریکا، دلایل خوبی برای مقاومت در برابر حمله به تایوان دارد.
یک سوال مهم این است که آیا ابرقدرت ها می توانند از درک نادرست مقاصد یکدیگر و در نتیجه گرفتار شدن به یک درگیری جلوگیری کنند؟