شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#انگلیس#رأی#نداده‌ام!

من که به تو رأی نداده‌ام!

من که به تو رأی نداده‌ام!

ایسنا نوشت: در سکانسی از فیلم «مانتی پایتون و جام مقدس» شاه آرتور که در قلمرو انگلیس به دنبال شوالیه‌های باصلاحیت می‌گردد، به رعیتی که در مسیر دیده، می‌گوید: «من پادشاه تو هستم!» اما این زن پاسخی تامل‌برانگیز به او می‌دهد: من که به تو رای نداده‌ام!

روزنامه نیویورک‌تایمز به مناسبت تاج‌گذاری چارلز سوم به عنوان شاه انگلیس، به این سوال پرداخته که علت حضور و نقش خاندان سلطنتی انگلیس آن هم در سال ۲۰۲۳ چیست:

از پیش از ۱۰۰۰ سال پیش که سلطنت در انگلیس تاسیس شد، تا امروز مشروعیت حکومت سلطنتی زیر سوال بوده‌است. حالا که چارلز سوم به عنوان شاه جدید بریتانیا تاجگذاری کرده و از زرق و برق جهان مدرن در این مراسم سنتی بهره برده، شایسته است که این سوال را مطرح کنیم:

وقتی هیچکس سلطنت را انتخاب نکرده و نیمی از جمعیت زیر ۵۰ سال بریتانیا باور دارند که چنین نهادی نباید وجود داشته باشد؛ چرا انگلیس هنوز مقام سلطنتی دارد؟

الستایر بلانی، مورخ دانشگاه راتگرز که در تاریخ قرن ۱۶ و ۱۷ بریتانیا تخصص دارد، می‌گوید: یکی از دلایلی که سلطنت هنوز در بریتانیا پابرجاست، این است که ما درباره اینکه چرا سلطنت داریم گفت‌وگو نمی‌کنیم. فکر می‌کنم باید در این باره حرف بزنیم و باور دارم که یک کشور جدی باید در آیینه به خود نظر کند. این پیش‌فرضی سهل‌انگارانه است که سلطنت پیامی است که ما به جهان فرستاده و میگویم که این ما هستیم.

البته برای بسیاری از مردم حتی به زبان آوردن جدایی سلطنت از تصویر کلی بریتانیا دشوار است.

من که به تو رأی نداده‌ام!
شاه چارلز و مادرش (ملکه الیزابت دوم)

پنی کانورز، یک شهروند ۶۴ ساله انگلیسی می‌گوید: سلطنت بخشی از زندگی، سنت و فرهنگ ماست. بسیاری از ما فقط وقتی آنها (مقامات سلطنتی) را می‌بینیم که در تلویزیون ظاهر شوند؛ اما آنها بخشی از سبک زندگی انگلیسی هستند.

اما جود اوفارل، ۲۴ ساله در ساوت‌همپتون که برای مصاحبه کاری به لندن آمده، می‌گوید: سلطنت واقعاً در زندگی من هیچ جایی ندارد. سلطنت فقط هست که باشد، اما کارکردی ندارد.

با این حال، امکان ندارد بیش از ۵ دقیقه در بریتانیا پیاده‌روی کنید و به نشان‌های برنخورید که سلطنت را فریاد می‌زنند: تمبرها، سکه‌ها، اسکناس‌ها، نام خیابان‌ها، نام بارها و سرود ملی.

البته گروه‌های ضدسلطنتی مانند «گروه جمهوری» هم هستند که اعضایش به صورت منظم در مراسم‌های سلطنتی تظاهرات می‌کنند. همچنین روز به روز بر تعداد مستعمره‌های سابق بریتانیا که خواهان عذرخواهی خاندان سلطنتی و پرداخت غرامت هستند، بیشتر می‌شود.

بسیاری مرتباً به سلطنت انتقاد می‌کنند و دلایل خوبی هم دارند: سلطنت با دسترنج مردمی ساخته شده که به بردگی گرفته شده بودند؛ هزینه‌هایش گزاف است؛ نژادپرستانه، جنسیت‌گرایانه و طبقه‌گرایانه است؛ ارتباطی هم با واقعیت روز ندارد. سلطنت همچنین به شکل خودکار قدرت را به افرادی اعطا میکند که ممکن است اصلا چنگی به دل نزنند. اما این استدلال‌ها مورد استقبال قدرت‌های سیاسی قرار ندارند.

به هر دولتی که در کشورهای مشترک‌المنافع روی کار باشد «دولت اعلیحضرت» و به اپوزیسیون آن دولت «وفادارترین اپوزیسیون اعلیحضرت» می‌گویند! این دو دسته سیاسی که با فواصل زمانی قدرت را دست‌به‌دست می‌کنند، حتی در نامشان هم به سلطنت ابراز وفاداری می‌کنند. این نامگذاری نشان می‌دهد که منتقدان در انتقاد از حکومت انگلیس هرگز پا را از دولت فراتر نگذاشته و به هیچ وجه سراغ انتقاد از سلطنت نخواهند رفت.

بروک نیومن، استاد تاریخ دانشگاه ویرجینیا کامن‌ولث می‌گوید: مسئله این نیست که چرا آن‌ها خاندان سلطنتی هستند، چون پاسخ این پرسش روشن است؛ این خانواده ثروتمندترین و قدرتمندترین سلطنتی هستند که هنوز پابرجاست و قصد رفتن هم ندارند. اما اینکه چرا اکثر مردم انگلیس هنوز از آن‌ها سلب حمایت نکرده‌اند، جای سوال دارد.

او انگیزه مردم برای حمایت از خاندان سلطنتی و مقام سلطنت را مسائل هیجانی و احساسی دانسته و می‌گوید: مردم احساس غرور می‌کنند که ببینند خانواده‌ای تاریخی دارند، خانواده‌ای که اعضایش در طول تاریخ و بدون وقفه یکی پس از دیگری بر تخت سلطنت نشسته‌اند.

نیومن می‌گوید: یکی از راه‌هایی که خاندان سلطنتی انگلیس با استفاده از آن قدرت و وجهه خود را حفظ کرده، پنهان کردن ارتباط تاریخی‌ گسترده‌اش با استعمار و برده‌داری است. جمعیت چشمگیری از مردم در بریتانیا وجود دارند که حتی از صحبت کردن در این باره هم پرهیز می‌کنند.

کرگ پرسکات، کارشناس قانون اساسی و سیاست انگلیس در دانشگاه بنگور می‌گوید که نقش سلطنت در انگلیس به نوعی حفظ اتحاد این کشور در چالش‌های سیاسی است. او می‌گوید: سلطنت فضایی برای «سیاست» ایجاد می‌کند که از «کشور» جداست. این بدین معناست که فارغ از اینکه سیاستمداران تا چه حد خرابکاری به بار بیاورند، تقصیر این مشکلات نه به گردن کشور، بلکه بر گردن دولت می‌افتد و رضایت از سلطنت ثابت باقی می‌ماند. سیاستمداران امروز می‌آیند و فردا می‌روند، اما سلطنت پابرجاست!

به باور الستایر بلانی، یکی دیگر از ابزارهای خاندان سلطنتی برای برجا ماندن در قدرت، استفاده ماهرانه از مجالس و مراسمات است. به عنوان مثال، مراسم عروسی چارلز و شاهدخت دایانا که در ۱۹۸۱ برگزار شد، یک حواس‌پرتی تماشایی برای مردم نگران این کشور فراهم کرد که دورانی پر از تفرقه و آشفتگی را پشت سر می‌گذاشتند.

این مورخ دانشگاه راتگرز با اشاره به این مراسم‌ها و نمایش‌های خاندان سلطنتی، زمانی را به یاد می‌آورد که مراسم تدفین ملکه الیزابت دوم را در سال گذشته می‌دید: بخشی از من آزرده بود و بخش دیگر به آنچه می‌دیدم، شک داشت. اما بخشی از من هم بود که می‌گفت، این مراسم خیلی خوب انجام شده، این یک نمایش قدرتمند است و نباید قدرت این نمایش‌ها را دست‌کم گرفت.

310310