محسن حاجی میرزایی:
دوازدهم اردیبهشت روز ماست؛
ما معلم هستیم،
آشناترین چهره در سالهای قدکشیدن و برآمدن نسلی نو،
همراه زیستن در خانهای که خانه دوم است، خانهای سرشار از محبت و سرزندگی و کانون خلق تجربههایی ناب از پیوند با دیگران.
با ما و در کنار ما بیشترین تجربههای اجتماعیشدن شکل میگیرد ومناسباتی متفاوت از خانه تمرین میشود.
ما همان غریبههای روزهای نخستیم که به آشناهای صمیمی زندگی تبدیل میشویم.
بخشهای مهمی از خاطرات پایدار کودکان و نوجوانان در طول زندگی در کنار ما شکل میگیرد؛ اولین دوستیها، موفقیتها، قهرها و آشتیها، غمها و شادیها و با هم بودنها.
ما حاملان رسالتی خطیر هستیم.
رسالت ما از جنس رسالت رسولان الهی و برگزیدگان خداوند و سفیران نور و هدایت است.
ما به فلسفه خلقت از هر مأموریت دیگری نزدیکتریم.
اگر دیگران بسیار در کار تسهیل زیستن آدمی هستند، ما در کار اعتلای خود او هستیم.
جنس کار ما، جنس متفاوتی است؛ مهندسان، زیستن را آسان و ایمن میکنند، کشاورزان در کار تغذیه جسماند، پزشکان از سلامت جسم و دوام زندگی مراقبت میکنند اما ما در کارِ «بهزیستن»، «اعتلای روح» و «تحقق مقصود خلقتیم».
ما با جان آدمیان در ارتباطیم و با شخصیت و هویت آنان سخن میگوییم.
با ما آینده ساخته میشود و امیدها زنده میگردد و اعتلا و پیشرفت قوت مییابد.
آنجا که ما هستیم چشمها بهتر میبینند، گوشها عمیقتر میشنوند و اندیشهها نابترند.
برای سمیع بودن، بصیرشدن و تفقه در دین نقطه آغازیم.
سفیران آگاهی هستیم و منادیان بیداری.
در هنگام پر هنگامهای که همه در کار کاستن از آدمیانند، ما بر انسان میافزاییم. ما قوتبخش جانیم،
در تاریکیها نوریم، در سختیها راحتی، در تنهاییها انیس، در غمها مونس، در شکستها امید و در پیروزیها نوید.
کار ما از مهد آغاز میشود و تا لحد ادامه مییابد.
وقفه در انس با ما، اختلال در جان را سبب میشود. همچون نفسیم که تا هستیم زندگی هست.
خانوادهها دردانههای خود و همه اشتیاقشان از زندگی را به ما سپردند و جامعه بیشترین بار آمال و آرمانهای خود را در ما جستجو میکند.
همزمان امین مردمیم و امانتدار نظام.
همه آنچه همگان میطلبند، از مسیر ما دستیافتنیتر است؛ از آرامش در زیستن، توانمندی در کارکردن، هماهنگی، همکاری، همزیستی و همدلی با دیگران.
ما برای رونق بازار کسب و کار و توسعه و پیشرفت کشور، بنیانهای اصلی هستیم.
ما منبع توانمندسازی ملی، بالندگی، خلاقیت و نوآوری و شناسایی و پرورش استعدادها هستیم.
با توزیع فرصتهای برابر آموزشی، عدالت از ما شروع میشود و نابرابریها در غیاب فرصتهای برابر آموزشی، مجال ظهورمییابند و سپس به حیطههای قدرت و ثروت و منزلت تسری مییابند.
در همه خانهها هستیم؛ در همه آبادیها، روستاها و شهرها، کپرها و چادرهای عشایری.
اگر عزمی جدی و فهمی عمیق در میان باشد، با ما همه ظرفیتهای بالقوه به فعلیت میرسد.
غفلت از ما، غفلت از آینده است.
راه ما برای همه آرمانها نزدیکتر از راههای دیگر و پایدارتر از همه آنهاست.
سالهای سال است که برای تحقق آرمانهای ملی به نقطههایی امید بسته شد که نتوانسته است فقر مردمان را درمان کند، شکوه عدالت را آشکار سازد، از رنج انسانها بکاهد و پیشرفتی مستمر را فراهم آورد.
تصور شدهاست که اعتلا و پیشرفت را میتوان با سد و نیروگاه و پالایشگاه و بندر و کارخانه و چیزهایی از این دست، فراهم ساخت؛ در حالیکه معتبرترین مسیر رشد و بالندگی در پرتو جانهای هوشیار و انسانهای توانمند حاصل میشود.
راه ما دیربازده است اما پربازده؛ پایدارترین وکمهزینهترین راهیم.
راه ما در برابر مکر دشمنان، هوشیارتر و مقاومتر است.
اجازه بدهید که سوگمندانه و دردمندانه به عنوان یک معلم و همچنین کسی که مدت کوتاهی خدمتگزار جامعه فرهنگی کشور بودم بگویم که در نظام حکمرانی کشور، نقش معلم و نهاد تعلیم و تربیت هیچگاه به رسمیت شناخته نشد و این ظرفیت بینظیر، مورد بهرهبرداری مؤثر قرار نگرفت.
حکمرانان سرزمین ما از گوهری که در کف دارند و آن، فرصت بینظیر پرورش شخصیت و هویتبخشی به نسل نو است، غافلند و این از بارزترین مصادیق فرصتسوزی است.
به استناد قانون اساسی، آموزش از بدیهیترین حقوق ملت و معتبرترین تکالیف دولتهاست.
باید معلوم باشد که قرار است نسل نو، واجد چه صلاحیتهایی باشد و چرا این صلاحیتها لازمند؟ چگونه این صلاحیتها تحقق مییابند و چگونه میتوان از تحقق آن اطمینان حاصل کرد؟
با گذشت بیش از چهار دهه از تلاشهای نظام آموزشی کشور و تجربه اقدامات تحولی متعدد، متأسفانه پاسخ دقیق و روشن به این پرسشها همچنان از ابهامات بزرگ است و آنگاه که نوبت به حصول اطمینان از تحقق این صلاحیتهاست، کمترین دغدغهای نه درون نظام آموزشی و نه در تأمینکنندگان منابع و متولیان اداره کشور وجود ندارد و شاهد این غفلت بزرگ، فقدان شاخصهایی است که تحقق این اهداف را تعیین و اندازهگیری کند.
قافله بزرگی برای نیل به مقصدی مهم حرکت کردهاست اما دریغ ازمعیارهایی که صحت مسیر و مقصد را پایش کند و نظام حکمرانی به نمایندگی از ملت تحقق آن را تضمین نماید.
بیتردید یکی از مهمترین پایههای اصیل حکمرانی و مشروعیت آن، تضمین تحقق حقوق ملت است و حق آموزش و دسترسی به فرصتهای برابر کیفی از مهمترین حقوق انسانها و از تأثیرگذارترین گامها در ساختن آیندهای بهتر است و دریغ و درد که نظام حکمرانی ما آنچنان در امور روزمره و تمرکز بر سیاستهای ناکام اقتصادی گرفتار است که مجالی برای مشاهده عمیقتر جامعه و ضرورتهای حیاتی آن ندارد.
به کار ما کاری ندارند و میخواهند که ما نیز به کارشان، کاری نداشته باشیم.
از ما چیزی نمیخواهند و همینکه چیزی از آنان نخواهیم برایشان کفایت میکند.
راههایی را ترجیح میدهند که دهههاست قادر به حل پایدار مسائل جامعه ما نبودهاست.
توصیه اکید ما این است که مسیر ما را امتحان کنند، مسیر ما مسیر انبیا و اولیا و همه سرافرازان عالم است.
همه توفیقات پایدار در جهان ناپایدار و پر شتاب، محصول اندیشههای ناب، جانهای بیدار و انسانهای هوشیار است و تحقق آن همه رسالت ماست.
متولیان امر بدانند ارتفاع هیچ ملتی، فراتر از ارتفاع معلمان آن نیست. برای اوج گرفتن، بالهای ما بالهای محکمتری است.
با ما مهربانتر باشید. مهربانی با ما، مهربانی با آینده است، مهربانی با امید است، مهربانی با شکوفایی و خلاقیت است، مهربانی با خودتان و فرزندان خودتان است.
از نشانههای غفلت از این سرمایه بزرگ و تحولآفرین و نامهربانی، نوع نگاه به ما میان متولیان اداره کشور است.
در سالهای اخیر بسیار تحقیر شدیم. تحقیر معلمان، بر شاخ نشستن و از بن بریدن است. عزت ما عزت نسل نو است، عزت ملی است. فردای عزتمند، محصول معلمان عزیز است.
ما را در دغدغههای روزمره گرفتار کردند و نگرانیهای ما را به نان فروکاستند.
ما در انتخاب این شغل پربار، در اندیشه ثروت اندوزی نبودهایم و اصولا این عرصه، میدان چنین مطالباتی نیست؛ اما توقع نداریم که برای استیفای حقوق متعارف خود در رنج باشیم. اگر به اقتضای مأموریتی که داریم نمیخواهیم حساب ویژهای باز کنید اما توقع نداریم که از معدل دریافتی دیگرکارکنان همتراز، کمتر دریافت کنیم.
ما به پاداشهای آنچنانی نیاز نداریم اما توقع هم نداریم که در وضعیت شدت و پایداری تورم، پاداشی را که همه کارکنان در اولین فرصت و بدون دغدغه دریافت میکنند، با حدود یک سال تأخیر دریافت کنیم.
بدون آنکه بخواهیم در تخفیف کارمندان اداری سخن بگوییم میگوییم ما کارمند اداری نیستیم. امانتی را که به ما سپردهاید قابل مقایسه با هیچ امانت دیگری نیست. اقتضای تعامل با ما متفاوت است. معلم را کارمنددیدن و در چارچوب مناسبات اداری با او روبرو شدن، جفا در حق بار سنگین رسالتی است که بر دوش کشیدهایم.
اینجا بازار سوداگری نیست تا صاحبان اندیشههای کوتاه، منفعتطلبانه و سطحی، بازیگری کنند و این رسالت خطیر را به مسلخ خواستهای ناچیز شخصی، جریانی و محفلی ببرند و برای آتیه خود از این سرمایه کمنظیر مایه بگیرند.
در پایان دلسوزانه و مشفقانه میخواهیم:
نظام تعلیم و تربیت و رسالتهای بسیار مهم آن را جدی بگیرید و تحقق باکیفیت و عادلانه این رسالت خطیر را به طور مستمر مراقبت کنید.
به معلم به عنوان رکن واجد شعور، آگاهی، انگیزه و اشتیاق در نظام تعلیم و تربیت احترام بگذارید، حقوقش را محترم بشمارید و او را در اندازههای واقعی مشاهده کنید و رفتارتان را در ارتباط با معلمان اصلاح کنید.
فردی را برای سیادت ما برگزینید که نگاهش رحمت و رأفت، کلامش درایت و حکمت، درکش عالمانه، جهدش عاشقانه و رفتارش معلمانه باشد. او باید معلم معلمان باشد و در پناه دین و دانشش، مجال اهتمامی خردمندانه به تعلیم و تربیت میسر شود. او باید درک دقیقی از این مأموریت سترگ و نقش معلمان داشته باشد و بتواند قافلهای که سالهاست دغدغه مسیر و مقصد را فراموش کردهاست، به مسیر و مقصد درستی راهبری کند.
هوشیار باشید که از بیثباتترین جایگاهها در دولتها، وزارت آموزش و پرورش است که متأسفانه متوسط دوره وزارت در این دستگاه بزرگ به حدود کمی بیش از دو سال رسیده است (با حذف یک دوره تقریبا با ثبات هشت ساله). با این رویه، تحول در آموزش و پرورش خیالی بیش نخواهد بود. فرایند انتخاب و فعالیت را به گونهای طراحی کنید که این جایگاه از ثبات قابل قبولی برخوردار باشد. در چنین وضعیتی، انباشت مؤثر از دانش و تجربه شکل نمیگیرد.