محمد علی فیاض بخش: تقریبا بر این قلم محرز شده است که نزدیکشدن قلمی یا نظری به مقولهی مسمومیتهای سریالی در مدارس دخترانه جزء خطوط قرمز، یا با مسامحه، در زمرهی خطوط نارنجی است؛ زیرا علیرغم موضعگیری صریح رهبری در آخرین سخنرانی سال گذشته، همچنان این امر به تساهل و تغافل میگذرد.
در عجبم، در حالی که معظمله از این واقعه به «جنایت بزرگ» تعبیر کردند و آمران و مباشران را به اشدّ مجازات بدون اغماض وعید دادند، چرا برخلاف برخی دیگر موارد که بسیجی از صدر تا ذیل برای روشنگری و ریشهکنی صورت میگرفت، در این امر مرموز ایجاد نشد؟ :
چرا امضای نمایندگان مجلس پای بیانیههای بلندبالا -که در امور مشابه اما مطابق ذائقهشان مینشست- در این مورد بیرنگ شده است و نطقهایی که در مواردِ استفادهی ابزاری و انتخاباتی برمیخاست، در اینجا پژواکی نکرد؟
چرا بعد از هشدار و اولتیماتوم رهبری برای یافتن ریشه و ساقههای این ماجرا و خشکاندن آن، دستگاههایی که در فاصلههایی کوتاه و سرعتی اعجاببرانگیز آخرِ غائله را درمیآورند و به ماجراها خاتمه میدهند، در این فقره در بیعملی آشکار حیراناند یا در تعلّل؟
چرا مسئولان ارشد- همچون وزیر مستعفی آموزش و پرورش- از پذیرش مسئولیت در امری که با آرامش و امنیت روانی خانوادهها سر و کار دارد، اینگونه خونسرد و بزرگمنشانه(!) و بعضاً خیالبافانه دامن خود را برکنار و مطهّر داشتهاند؟ تا جایی که داییجان ناپلئونانه، داستان را تا سطح شیطنت و ماجراجویی دانشآموزانی خرد و دبستانی میکاهند!
اگر ولولهای، ولو کمی تا قسمتی افراطی، در سراسر کشور در جان والد و فرزند افتاده باشد، که ندانند امروز نوبت مدرسهی آنهاست یا فردا؛ آیا این مسأله نسبتی با امنیّت ملّی پیدا میکند یا نه؟ امثال بنده سررشتهی امنیّتی ندارند؛ بدین سبب سؤال میپرسم!