شهر خبر

دهه ۶۰ دوران طلایی سینمای ایران بود

دهه ۶۰ دوران طلایی سینمای ایران بود

ایرنا نوشت: کارگردان «مهدی صباغ‌زاده» تهیه کننده و تهیه کننده فیلمنامه نویس ایرانی است. او نامزد بهترین کارگردانی در دهمین جشنواره فیلم فجر (۱۳۷۰) برای فیلم «خانه خلوت» شده است.

از حواشی ساخت فیلم آفتابی نشین‌ها شروع کرد، سینمای کشور در دهه ۶۰ را شروع کرد، درجه بندی کیفی فیلم های سینمایی را مثبت ارزیابی کرد و ویژگی‌ها سر اکران برخی فیلم‌ها از جمله به رنگ ارغوان را نادرست خواند. گفت و گو با ایشان در پی می‌آید.

اوایل انقلاب فیلمی به نام آفتاب نشین‌ها را ساختم. از جمله فیلم‌های پیرامون به فئودال‌ها و تقسیم‌بندی و مسائل مربوط به این قبیله، مجلس صدایش درآمد که این‌ها کمونیست و چپ و توده‌ای هستند. عده ای هم این وسط شیطنت و شروع به زدن بر ما کردند.

من و فیلمنامه‌نویس این اثر گفتیم نکند در این جو شلوغ، سرمان بیاورند، از این رو با آقای تهیه‌کننده آفتاب نشین‌ها آقای بلد کردند. ایشان هم با آقای معاون وقت سینمایی وزارت ارشاد گفت و گو کرد. آقای کلهر به آقای موسوی گفته بود مستنداتتان را به من بدهید تا به مجلس بروم و از شما و فیلم تان دفاع کنم.

یادم باشد ایشان به مجلس رفت و مجلس یک روز تمام، وقت خود را برای این موضوع گذاشتند. کلهر در مجلس گفته بود عوامل فیلم همه بچه مسلمانند و در رژیم گذشته فیلم می‌سازند به مشکلات و گرفتاری‌های مردم می‌پردازند. تازه مگر هر کس درباره کارگر و کارفرما و روستا و ارباب فیلم بساز، کمونیست است؟

خلاصه ایشان موفق شد نمایندگان را قانع کند و مجلس دست از سر ما برداشت.

با وجود این، من تا یک سال نمی‌توانم فیلم بسازم و وقتی می‌خواستم فیلم پرونده را بسازم، باز جلوی من را گرفت و گفت که عملا نسازید تا اوضاع آرام شود.

در مجلس‌های بعدی، آشنایی و آشنایی بیشتر با سینما، شرایط بهتر و مشکلات ما کمتر می‌شود.

آن زمان آقایان بهشتی و انوار در سیما بودند. بعد از مدتی آقای بهشتی رفت و بنیاد سینمایی فارابی را تشکیل داد. در واقع ریل گذاری سینمای بعد از انقلاب را آقایان بهشتی و انوار و ... انجام دادند. آنها زمینه را برای ساخت فیلم‌های بعد از انقلاب آماده کرده‌اند، فیلم‌هایی که از معنویت، انسانی و اجتماعی برخوردار باشند.

در این میان، آقای بهشتی افق نسبت به سینما خیلی خوبی دید. یادم است وقتی فیلم مهاجران را ساختم ایشان هم آنجا بودند. حتی پروانه فیلم سناتور را آقای انوار امضا کرد و به من داد. فقط این فیلم گرفتاری های خاص خودش را برای من داشت.

شرایط و سیاست و نگاه این آقایان به هنر هفتم دیگر بود. دهه ۶۰ بهترین دوران شکوفایی سینمای ایران بود. مثل آن فیلم‌هایی که در دهه‌های بعد ندیدم ساخته شد.

فیلم‌های بسیار هنری در آن دهه برای جشنواره‌های هنری ساخته شد. در آن دهه، گیشه سینمای ایران فراموش شده بود و نگاه حاکمان، توجهی به فروش فیلم‌ها نداشت. نگاه بهشتی و انوار بیشتر به فرهنگ و هنر بود تا گیشه.

آن دوران، دوران طلایی سینمای ایران بود که فکر نمی‌کنم دیگر تکرار شود. اما آن دوران هم گذشت و سینما تغییر و تحول پیدا کرد.

آقایان بهشتی و انوار آخرین سال به فیلم ها درجه میدادند. یک جدول به ما می‌دادند که مثلاً فیلم مهاجران و خانه خلوت درجه الف است، فلان فیلم درجه ب و فلانی درجه ج است. به عبارتی تکلیف تهیه کننده را روشن می‌کردند که این فیلم چه مدتی و چه تاریخی اکران خواهد شد.

مثلاً اکران فیلم‌های الف با ج هم از نظر مدت زمان و هم از نظر ایام اکران خیلی تفاوت داشت. آقایان بهشتی و انوار بر اساس برنامه‌هایی هستند که برای آینده سینمای کشور این برنامه را پیش می‌برند. البته خیلی ها از اتحادیه تهیه کنندگان با این درجه بندی مخالف بودند. اتحادیه می‌گفت این درجه بندی را انتخاب کنید چون با این کارتان سینما را محدود می‌کنید. همین باعث شد آقایانی که بعد از بهشتی و انوار آمدند این درجه بندی را بردند.

الان اما دیگر نگاه سینمادار حاکم است. گیشه سینما باید بچرخد، پول در بیاورد و خرج سینمایش را بدهد. دنیا عوض شده و همه چیز تغییر پیدا کرده است.

بله، سینما را به رشد و شکوفایی می‌رساند. این کار اگر پیدا می‌کرد امروز وضعیت سینمای ما این نبود و می‌توانستیم سینمایی فاخر و جذاب‌تر داشته باشیم.

سینما معنا داشت. فیلم‌هایی ساخته می‌شد که به یاد ماندنی بودند.

وقتی خانه خلوت را برای روزنامه‌نگاران می‌سازد، یک سری رفتارها و کردارشان وجود دارد. خانه خلوت را سال ۱۳۷۰ ساختم. ده سال بعد که خانه کاغذی را می‌ساختم دوره سخت‌تری برای روزنامه‌نگاران بود. در آن سالها روزنامه نگاران مقداری

پایشان را از خطوط قرمز فراتر می‌گذاشتند و اتفاقات ناخوشایندی افتاد.

ما می‌دانیم که روزنامه‌نگاران، حقیقت و واقعیات جامعه را دنبال می‌کنند تا آنچه را که لازم است به مردم گوش کنند. این وظیفه‌شان است، برای همین هم روزنامه‌نگاری، یعنی مشکل کار است.

البته سانسور از اول انقلاب در ایران بود. مختص ایران هم نیست. در دیگر کشورهای هم خطوط قرمز وجود دارد. زمان شاه هم بود. می گفتند به شاه و نظام سلطنت و دربار چیزی ننویسید ولی درباره هر چیز دیگری می خواهید بنویسید،آزادید.

فیلمسازها هم تا وقتی که رقص و آواز و کباره و و باکوب را نشان می‌دادند، کسی را با آن‌ها نداشتند، اما اگر یک خرده آن‌ها می‌رفتند، امنیت را جلویشان می‌گرفتند که باید صحنه فلان را در بیاوری گرفت. برای مثال در گوزنها چنین اتفاقی افتاد. از انقلاب سانسور کم اتفاق می‌افتد، ولی فیلم‌هایی که روشنفکران را می‌سازند با مشکل روبرو می‌شوند مثل فیلم‌های ، و و فیلمسازانی از این دست.

دزدان مادربزرگ یک کار اجتماعی و اخلاقی بود. به نظر من یکی از بهترین سریال های آن موقع صدا و سیما بود. بیننده های خیلی هم داشت. الان هم اگر پخش شود بیننده‌های زیادی خواهد داشت.

سیما فیلم پیشنهاد ساختش را به من داد. رفتم و فیلمنامه را خواندم و ماتریال و جنسش را دیدم خوب است. به نویسنده اش گفتم باید روی فیلمنامه آن کار شود. آنها قبول کرد. من با آقای همکاری کردیم و سعی کردیم دوباره فیلمنامه را با همکاری آنها انجام دهیم.

دولت بیشتر به سمت سازندگی رفته بود. تفکر دولت بیشتر بر این بود که حالا یک مقدار این ورتر یا آن ورتر برود هم سینما خاصیت نمی‌افتد.

من بارها در جلساتی که با مسئولین فکر کردم با پخش یک فیلم چه اتفاقی می‌افتد؟ مثال فیلم به رنگ ارغوان را هم میزنم. این فیلم مدتها توقیف بود و بعد از دوسال اکران شد. با روی پرده رفتن این فیلم چه اتفاقی افتاد؟ انقلاب شد؟ کشمش و درگیری در مملکت به وجود آمد؟ خیر، آقا! سینما برای سرگرمی مردم است.

بعد از چهل و اندی سال می‌خواهم رشد نکنند؟ وقتی این همه موشک ساخته‌ایم، همه چیزمان پیشرفت کرده است، می‌خواهم مردممان پیشرفت نکنند؟ شما سالن‌های سینمایی ساخته شده را ببینید و ببینید. به پردیس کوروش ببینید و از آنجا لذت ببرید.

اطلاعات و درک مردم از ما فیلمسازان بیشتر است. همه چیز را می‌دانند و میفهمند.

ما دوران‌های سوار را در سینمایمان داشته‌ایم. از دورانی که فیلم‌هایی با مضمون عشق‌های جوانی ساخته‌اند که جلوی آن را گرفته تا دورانی که فیلم‌های اجتماعی سنگین و خوبی ساخته شده است، در دوره خدا بیامرز.

شما فیلم مارال را ببینید اگر امروز نمی توانید آن را بسازید و امکان پخش آن را به شما نخواهند داد.

اما با گذشت زمان تهیه‌کننده‌ها به سمت تجارت راغب شدند. آنها فقط به صنعت و تجارت فیلم فکر می کنند. در حالی که انقلاب ما به فرهنگ بیشتر فکر می کنم تا تجارت. شاید شاید ما اشتباه می‌کردیم؛ برای همین هم از نظر مادی چیزی از سینما گیرمان نیامد.

الان عده ای که وارد سینما می شوند فیلم های کمدی می سازند و مخاطبان هم می دهند و فیلم های آنها را می بینند. مردم هم دیگر ذهن‌هایشان خسته می‌شود و خود را به اندازه کافی در زندگی‌شان، مشکلات شخصی و اجتماعی دارند و نمی‌توانند به مسائل اجتماعی توجه کنند.

البته همه جای دنیا همینطور است. شما اگر به سینمای آمریکا نگاه کنی، دورانی بود که از فیلم‌های هرکول شروع شد و به سمت فیلم‌های پلیسی آمد و بعد به فیلم‌های اجتماعی و خانوادگی رسید و همان طور که جلو رفت.

سینمای جدای از وجه فرهنگی خود به جذابیت هم نیاز دارد. باید سینما را دنبال کنیم که هم وجهه فرهنگی داشته باشد هم اقتصادی باشد. الان با ۷،۸ میلیارد تومان می‌توان فیلم ساخت، اما بازگشت سرمایه به این آسانی نیست.

مردم گرفتارند و شرایط سینما برای آنها روز به روز سخت تر شده است. بیشتر نسل جدید به سینمای رود، نسلی که خواسته های خاص خودش را دارد. باید دید این نسل از سینما چه می‌خواهد.

57245