وقتی جمعیت جزیره زیاد شد کم کم نیاز به یک نیروی واحد مدیریتی احساس شد. تا پیش از آن جزیره دولت نداشت شورای کوچکی از قدیمیها دستمزدها را تعیین میکردند و مناقشات را سامان میدادند اما حالا دیگر نمی شد اوضاع را اینطور پیش برد چرا که هر روز ماجرای جدیدی پیش میآمد که به رسیدگی نیاز داشت. به این ترتیب دولت متولد شد و این آغاز دورهای تازه در جزیره قصه ما و حتی جزایر اطراف آن بود.