شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#علی مطهری#سایه

علی مطهری روایت کرد / ویژگی‌های سیاسی و فرهنگی همسر شهید مطهری

 علی مطهری روایت کرد / ویژگی‌های سیاسی و فرهنگی همسر شهید مطهری

جماران نوشت: علی مطهری می گوید: ایشان قبول داشت که مردم در سختی هستند و اعتراض‌هایی دارند، ولی هدفی که به دنبال براندازی بود را قبول نداشت. معتقد بود انقلاب باید حفظ و اصلاحاتی انجام شود و باید مشکلات به همت همه مردم و در سایه اتحاد آنان حل شود.

خانم عالیه روحانی همسر شهید آیت الله مطهری چند روز قبل دار فانی را وداع گفت.

اگرچه آن مرحومه در طول دهه های متمادی، نقش مهمی را در کنار شهید مطهری و بیت این شهید ایفا کرد، اما تاکنون اطلاعات چندانی ازاو منتشر نشده است.

به همین خاطر با علی مطهری یکی از سه پسر ایشان گفت و گویی را انجام دادیم.

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با دکتر علی مطهری در پی می آید:

از جنابعالی بابت تسلیتی که فرمودید، خیلی تشکر می‌کنم. والده ما متولد شهر مشهد است. پدر ایشان مرحوم «شیخ مختار روحانی»، در مشهد روحانی و خطیب بود، در قضایای مسجد گوهرشاد نقش داشت و در این قضیه مورد آسیب قرار گرفت. والده ما زمانی که دختر ۱۵ ساله بود از طرف مادر و خواهر شهید مطهری خواستگاری می‌شود. مادر والده ـ مادربزرگ ما ـ تهرانی بود و ایشان با ازدواج مخالفت می‌کند.

شهید مطهری اهل فریمان در ۷۵ کیلومتری مشهد است و شاید آن زمان روستا حساب می‌شد. به هر حال این ازدواج سر می‌گیرد. والده ما در آن سنین دختر با استعدادی بود و اهل ادبیات و شعر گفتن بود. شهید مطهری و مادرم بعد از ازدواج به قم منتقل می‌شوند، بیشتر از دو سال در قم مستقر بودند و در سال ۱۳۳۱ به تهران مهاجرت می‌کنند. در تهران وضع مادی و معیشتی خوبی نداشتند، به طوری که مادر ما می‌گفت که ظرف شش ماه در تهران، هفت منزل عوض کردیم. منزلی که اجاره می‌کردیم می‌فهمیدیم که صاحب‌خانه بهایی است جای دیگری می‌رفتیم و می‌دیدیم صاحب‌خانه اهل شرب خمر و مشروب‌خوار است، لذا محل زندگی‌مان را تغییر می‌دادیم و زندگی سختی داشتیم.

می‌دانیم که شهید مطهری در مهاجرت به تهران اقدام استثنائی کرد چون ایشان در قم موقعیت خوبی داشت و جزو مدرسان خوب قم به حساب می‌آمد، در آن دوره خیلی‌ها می‌گفتند که وی در آینده مرجع تقلید خواهد شد اما قم را رها می‌کند، به تهران می‌رود و به عنوان یک طلبه جوان همه چیز را از صفر شروع می‌کند. شهید مطهری به دلیل استعداد و توانایی‌هایی که داشت کم کم در تهران در بین توده مردم و قشر تحصیل‌کرده شناخته می‌شود، جلسات سخنرانی و درس تشکیل می‌دهد و در مدرسه مروی درس می‌کند.

سال ۳۴ بعد از ورود پدرم به دانشکده اللهیات، به مرور زمان وضع مالی‌شان بهتر می‌شود و با کمک مادر همسرشان خانه‌ای در خیابان ری کوچه دردار می‌خرند. مهم همراهی و فداکاری‌هایی است که مادر ما با شهید مطهری داشتند. زندگی شهید مطهری زندگی خاصی بود و فرصت زیادی برای مطالعه لازم داشت، چون زیاد سخنرانی‌ می‌کرد، اوقات مناسبی برای نوشتن می‌خواست و مادر ما این فرصت‌ها را برای ایشان فراهم می‌کرد؛ به ویژه آنکه در آن دوره دو یا سه فرزند داشتند و در مجموع هفت فرزند به دنیا می‌آورند.

شهید مطهری در مسائل اجتماعی هم دخالت داشتند، برای نمونه در شب ۱۵ خرداد در مسجد جامع نارمک، پیکان حمله خود را متوجه شخص شاه می‌کند و حدیث مشهور امام حسین(ع) را بالای منبر می‌خواند که «مَن رأی سلطاناً جائراً...»(هرکس سلطان جائری را ببیند و در مقابل او سکوت کند، خداوند او را به همان جایی می‌برد که سلطان جائر را برد). شهید مطهری ساعت یک نیمه شب بازداشت و به زندان موقت شهربانی منتقل می‌شود.

والده ما تعریف می‌کرد که وقتی مأموران برای بردن پدر آمدند، وی اجازه خواست لباس‌هایش را بپوشند اما اجازه نمی‌دادند، والده گفت که من سریع رفتم و قبایی که شهید مطهری بر تن داشت را عوض کردم، چون در جیب قبا نامه‌ها و اعلامیه‌ها بود و قبای دیگری دادم و ایشان بردند. آن دوره آقایان فلسفی، مکارم و علمای دیگر در زندان موقت شهربانی بازداشت بودند که بعد از ۴۵ روز تحت فشار مردم و مراجع آزاد شدند.

آن زمان مسأله اعدام امام خمینی و روحانیون مطرح بود، اما با دخالت و فشار مراجع، آنان دست به چنین کاری نزدند. بعد از اینکه شهید مطهری از زندان آزاد شد مادر ما را بسیار تمجید کرد که چه کار خوب کردی که قبای مرا عوض کردی و اگر با همان قبا می‌رفتم مشکلات زیادی برای من ایجاد می‌شد.

زمانی که شهید مطهری شب سخنرانی داشت، مادرم بچه‌ها را به امام‌زاده یحیی در خیابان ری می‌برد تا پدر فرصت مطالعه داشته باشد. حتی مادر در اداره امور منزل بسیار فعال بود، بعضی اوقات خریدهای عمده را ایشان انجام می‌داد و برای خرید به میدان مولوی می‌رفت. بنابراین مادر محیط مناسبی برای کار علمی و تحقیقاتی شهید مطهری ایجاد می‌کرد.

ایشان همان دوره دیپلم ادبی خود را گرفتند، چون قبل از انقلاب تا کلاس ششم و هفتم خوانده بود، مدرک دیپلم آن زمان خیلی ارزش داشت، مدرک بالایی حساب می‌شد البته دنبال مدرک نبود و شهید مطهری با ادامه تحصیل ایشان مخالفتی نکرد.

مادر ما انسان آگاه به زمان بود و بر تحولات اجتماعی احاطه داشت. حتی در سال‌های اخیر گاهی رهنمودهایی به ما می‌داد که برای ما خیلی جالب بود، مثل یک سیاستمدار با تجربه اظهار نظر می‌کرد، خیلی خوب آینده را پیش‌بینی می‌کرد و حکیم بودن ایشان برای ما خیلی جالب بود. در حوادث اخیر و حوادث گذشته ایشان متوجه اوضاع بود و گاهی راهنمایی‌های خوبی می‌کرد.

قبول داشت که مردم در سختی هستند و اعتراض‌هایی دارند، ولی هدفی که به دنبال براندازی بود را قبول نداشت. معتقد بود که انقلاب باید حفظ و اصلاحاتی انجام شود و باید مشکلات به همت همه مردم و در سایه اتحاد آنان حل شود.

ما باید نقش والده را در توفیقات شهید مطهری خیلی برجسته بدانیم و ایشان در توفیقات شهید مطهری سهم زیادی داشت. اگر ایشان بهانه‌گیر بود و همراهی نمی‌کرد، قطعا شهید مطهری نمی‌توانست این همه آثار پرمحتوا تألیف کند.

سه پسر و چهار دختر. من، آقا مجتبی و محمد آقا فرزندان ذکور هستیم، دختران شهید مطهری به ترتیب حمیده، سعیده، فریده و وحیده هستند و این نام‌گذاری هم جالب است. دامادهای ما به ترتیب مهندس هادی‌زاده، دوم دکتر یزدی که دکتر دارو ساز است، سوم دکتر لاریجانی و چهارم دکتر عباس‌پور برادر شهید عباس‌پور است. فکر می‌کنم ثمره ازدواج شهید مطهری و مادر، مجموعِ فرزندان، نوه‌ها، نتیجه‌ها و نبیره‌ها، بیش از هفتاد نفر باشند.

ایشان در جریان ریز مسائل بچه‌ها بودند، مسائل فرزندان و حتی نوه‌ها را دنبال می‌کردند و بی‌تفاوت نبودند. اگر احساس می‌کردند یکی از بچه‌ها یا نوه‌ها مشکلی دارند ناراحت می‌شدند و تا حل مشکل رها نمی‌کردند. مادر بعد از شهادت پدر به محبت‌های مردم اهمیت می‌داد، چون مردم مراجعات زیادی به منزل و بیت ما داشتند، مخصوصا خانم‌ها برای ملاقات با والده به منزل ما می‌آمدند به ویژه در ایام سالگرد شهادت استاد مطهری در دوازده اردیبهشت و هفته معلم، مراجعات زیادی به منزل ما می‌شد. مادر منزل، کتابخانه و لباس‌های استاد مطهری را به همان شکل سابق حفظ کرده بود.

خیلی از افراد به منزل ما می‌آمدند برای رفع حاجت دو رکعت نماز می‌خواندند، والده ما معمولاً برای خانم‌ها صحبت می‌کردند و در ایام سالگرد شهادت استاد مطهری و بالاخص قبل از کرونا جمعیت زیادی می‌آمدند، جمعیت با اتوبوس می‌آمدند و محله ما راه‌بندان می‌شد. خیلی قوه جاذبه ایشان برای خانم‌ها زیاد بود و جاذبه زیادی داشتند و دیدیم که در تشییع جنازه ایشان، تعداد بسیاری از بانوان حضور داشتند.

مادرم با همسر آقایان بهشتی و هاشمی رفسنجانی ارتباط نزدیکی داشت و با هم خیلی دوست بودند. همچنین از زمان حضور در قم با همسر آیت الله منتظری ارتباط گرم و نزدیکی داشت. می‌دانم با همسر مرحوم آقا رضی شیرازی ارتباطاتی داشت، اما این روابط بعد از انقلاب با همسران روحانیون انقلابیِ همراه امام بیشتر شد و با همسر مرحوم آیت الله مهدوی کنی یا همسر آقای باهنر ارتباطات قوی داشت، چون در مراسم‌های زیادی با هم شرکت می کردند. لذا ارتباطات زیادی داشتند و با همسر امام هم ارتباط نزدیکی داشت.

احترام دامادها را بسیار حفظ می‌کردند و هر چهار داماد به ایشان علاقه‌مند بودند. نوع و روش معاشرات ایشان محبت‌آمیز و مهربانانه‌ بود و افراد جذب می شدند، حتی عروس‌ها هم به ایشان علاقه‌مند بودند و اختلافات عروس و مادر شوهری در میان نبود.

بله، ایشان به ادبیات و شعر خیلی علاقه‌مند بود، شعرهای پروین اعتصامی را خیلی می‌خواند و بسیاری از اشعار وی را حفظ بود و به اشعار حافظ، سعدی و مولانا علاقه داشت. روحیه شاعری داشت و اشعاری از ایشان باقی مانده که قصد چاپ آنها را داشتیم اما اجازه نمی‌داد، این اواخر راضی شده بود که ما کنترل و بازخوانی کردیم و اینکه چه شعری را به چه مناسبت و در چه تاریخی گفته‌اند، سؤال کردیم و نوشتیم. کتاب اشعار والده آماده چاپ است، ما دوست داشتیم این اثر زمان حیات ایشان چاپ شود اما متأسفانه نشد.

آنگونه که ما ملاحظه می‌کردیم، رابطه آن دو خیلی احترام‌آمیز بود. برای نمونه یک بار مادر برای امر خیر یکی از اقوام به مشهد رفته بود و قرار بود صبح زود برگردد. پدر سماور را روشن کرد، چای گذاشت و منتظر بود که مادر برسد و به مادر گفت که من نگرانم شما از سفر بیایید، من در خانه نباشم و کسی از شما استقبال نکند. یا بار دیگر، مادرم قرار بود شب از راه برسد، پدر به ما یادآوری می‌کرد که برای استقبال از مادرتان آماده شوید و چای آماده کنید. رابطه بسیار دوستانه‌ای داشتند. مادر هم بعد از شهادت پدر، نمی‌توانست یاد ایشان را فراموش کند.

در زمان حیات استاد مطهری، مادر در اداره امور منزل و فراهم کردن محیط مساعد برای تحقیق، مطالعه و نوشتن پدر نقش اول را داشت و بار زندگی تا حد زیادی بر دوش ایشان بود. بعد از پدر ایشان خیلی فداکاری کرد و با تدبیر، امور منزل را اداره می‌کرد. تا زمانی که پدر در قید حیات بود فقط سه دختر ازدواج کرده بودند و یکی از دخترها و سه پسر، مجرد بودند. ازدواج یک دختر و سه پسر با تدبیر مادر انجام شد. مادر در انتخاب داماد و عروس‌ها بسیار با تدبیر عمل می‌کرد و انتخاب‌های وی بسیار دقیق بود، این‌گونه نبود که بعداً پشیمان شده باشد و تشخیص بسیار درستی داشت.

بعدها امور نوه‌ها تحت نظارت و با مشورت ایشان بود و تمام این‌ها را هدایت و رهبری می‌کرد. الان در بین فرزندان، نوه‌ها و نتیجه‌های شهید مطهری عنصر منحرف پیدا نمی‌کنید. یا بین دخترها و نوه‌های دختر استاد، یک بد حجاب پیدا نمی‌شود، همه چادری و حجاب کامل دارند، یا بین پسرها یک فرد، سهل‌انگار در دین، منحرف و لاابالی اصلا پیدا نمی‌کنید و این از نعمت هدایت‌های شهید مطهری و مادر بوده است. در حالی که در بین فرزندان و نوه‌های علمای بزرگ گاهی به افراد منحرف برمی‌خوریم.

معمولاً کتاب‌های شهید مطهری را می‌خواندند و بعد از شهادت استاد مطهری که کتاب‌های جدید را خود ما تنظیم کردیم را می‌دید و تشویق می‌کرد.

نه، این کار روال مشخصی داشت که باید با حفظ امانت و دقیق منتشر شود. مادر کتاب‌های شهید مطهری درباره زنان و مسئله زن را حتما می‌خواند و از مطالب آن‌ها در صحبت‌های خود استفاده می‌کرد.

نظر ایشان نظر شهید مطهری بود و نظر خاص دیگری نداشت.

در منزل ما مسأله روشن بود و چیزی نبود که مورد بحث قرار گیرد. همه می‌دانستند که دکتر شریعتی به واسطه شهید مطهری به حسینیه ارشاد دعوت شد و اینکه شهید مطهری در سال ۴۹ از حسینیه جدا شد هیچ ربطی به دکتر شریعتی نداشت، بلکه به نوع رفتار آقای میناچی مرتبط بود. آقای میناچی کارهای خودسرانه‌ای انجام می‌داد و علی‌رغم تذکرات شهید مطهری به کارهای خود ادامه می‌داد، شهید مطهری استعفا داد و بیرون آمد، اما بعداً که آثار دکتر شریعتی منتشر شد، شهید مطهری دریافت که در آثار دکتر شریعتی تأثیرپذیری از مارکسیسم دیده می‌شود، لذا شهید مطهری احساس خطر کرد. بعد از فوت دکتر شریعتی، استاد مطهری و مهندس بازرگان اعلامیه‌ای صادر کردند که علی‌رغم اینکه شریعتی گرایش سنی‌گری ندارد ولی اشتباهاتی در آثارش وجود دارد که ما بر اساس سفارش دکتر شریعتی، اشتباهات را به مرور اصلاح می‌کنیم. موضوع این گونه بود، نه اینکه عده‌ای فکر کردند که بین دو نفر اختلاف شخصی وجود داشته است. دکتر شریعتی احترام خاصی برای شهید مطهری قائل بود و تعبیر «قهرمان معارف اسلامی» را درباره ایشان به کار برد. با توجه به اقبالی که در جامعه به آثار دکتر شریعتی شده بود، در آثار وی گرایش به مارکسیسم مشهود بود و برخی تحلیل‌های نادرست ارائه می‌کرد، شهید مطهری نگران بود که جوانان آثار دکتر شریعتی را بخوانند و برای آن‌ها مشکل ایجاد شود. همان طور که از دل آثار دکتر شریعتی گروه فرقان ایجاد شد و واقعیت این است که آن آثار استعداد ایجاد چنین گروه‌هایی را داشت و نشان می‌داد که احساس خطر شهید مطهری درست بوده است.

بعد از انقلاب نه، ولی قبل از انقلاب نسبت سببی بین ما و خانواده دکتر شریعتی وجود داشت چون دایی ما با خواهر دکتر شریعتی ازدواج کرده بود.

بله، اتفاقاً در این ازدواج شهید مطهری نقش داشت. چون استاد مطهری با پدر دکتر شریعتی از سال‌ها قبل رفاقت داشتند و در این ازدواج واسطه بود. لذا قبل از انقلاب به دلیل این نسبت فامیلی، رفت و آمد خانوادگی داشتیم ولی بعد از انقلاب، چون داستان ترور پیش آمد خود به خود روابط گرم نبود.

ایشان همسر دایی ما بود و مسئله‌اش جداست، اما اینکه با خانواده دکتر شریعتی روابط خیلی گرمی باشد این گونه نبود.

ایشان خیلی مقید به نماز اول وقت و دعا بود. همچنین بسیار اعتقاد به ثمربخش بودن دعا داشت و در گرفتاری‌هایی که برای شهید مطهری پیش می‌آمد خیلی دعا می‌خواند، مخصوصاً علاقه زیادی به خواندن قرآن داشت. مادر در یک سال پایانی عمر که بیمار بود، در ماه رمضان دو بار قرآن را ختم می‌کرد، یعنی روزی دو جزء قرآن می‌خواند و همت ایشان برای ما جالب بود. معنویت قابل توجهی داشت و به نظر من با توجه به این معنویت، خداوند یک روشن‌بینی به ایشان عطا کرده بود که مسائل را خوب می‌دید و آینده را خوب پیش‌بینی می‌کرد. همچنین راهنمایی‌های خوبی برای ما فرزندان و نوه‌ها داشت.

این را دیگران باید بگویند.

بله، مرحوم والده آدم صریحی بود و آدمی نبود که نظر خود را با گوشه و کنایه و در لفافه بیان کند؛ شاید صراحت کلامی که در بیان بنده هست متأثر از ایشان بوده و قاعدتا متأثر از شهید مطهری هم باید باشد.

۲۱۲۲۰