شهر خبر

عباس عبدی:

اعتماد به نفس، اصلی‌ترین میراث انقلاب از بین رفته است

عباس عبدی نوشت: مهم‌ترین میراث انقلاب برای مردم ایران ایجاد اعتماد به نفس بود.این اصلی‌ترین میراث انقلاب بود که اکنون ذوب و تبخیر شده است. از میان رفتن اعتماد به نفسی که می‌خواست زنده شود به زیان حکومت هم هست و چه بسا در نوبت بعدی به شکل کور و اعتراضات تخریبی خود را نشان دهد.

اعتماد به نفس، اصلی‌ترین میراث انقلاب از بین رفته است
|
۱۴۰۱/۱۱/۱۶ ۰۹:۱۵:۱۳
اعتمادآنلاین |

عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «میراثی که آب شد» در روزنامه اعتماد نوشت: سرمایه انسانی فقط نیروی کارشناسی و متخصص نیست؛ البته این هست، ولی یک چیز دیگر هم نیازمند است که این سرمایه انسانی به بالندگی برسد و آن اعتماد به نفس است. در واقع اعتماد به نفس وجه روانی و شاید هم اجتماعی سرمایه انسانی است، وجه تقویت‌کننده و حتی ایجاد‌کننده عنصر حرفه‌ای و کارشناسی است.‌گرچه اعتماد به نفس یک امر روانی- فردی است، ولی در حقیقت این ویژگی اجتماعی است. به عبارت دیگر فضای عمومی است که چنین ویژگی روانی را در فرد تقویت یا تضعیف می‌کند. اگر هر فردی چند بار به در بسته بخورد، یا چشم‌اندازی از آینده پیش روی خود نبیند، به کلی اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد. مثل کسانی که مدتی دنبال کار می‌گردند و چون پیدا نمی‌کنند، خانه‌نشین می‌شوند و قید شغل را می‌زنند. آنان نه فقط به لحاظ روحی و روانی بلکه به لحظ جسمی و طول عمر نیز دچار مشکل می‌شوند.

با این مقدمه اگر از من بپرسید که مهم‌ترین میراث انقلاب برای مردم ایران چه بود؟ خواهم گفت که ایجاد اعتماد به نفس. این ویژگی رکن اساسی نه فقط آن انقلاب که هر حرکت و جنبش اجتماعی است. اصولا بدون وجود اعتماد به نفس نمی‌توان در حرکت‌های اجتماعی سازنده مشارکت کرد و حضور داشت. مگر آنکه این جنبش‌ها کور و بی‌معنا شوند و حرکت‌های کور پیش از آنکه ناشی از امید به آینده و کنشگرانه باشند، ناشی از استیصال و یأس و ناامیدی از آینده خواهد بود.

اعتماد به نفس در عین حال که بسیار مهم و جزو ضروری برای پیشرفت است، باید با نوعی عقلانیت و واقع‌گرایی همراه باشد، در غیر این صورت خیلی سریع به در بسته خواهد خورد و این موجب شکسته شدن اعتماد به نفس می‌شود و ناامیدی و فقدان اعتماد به نفس جانشین آن خواهد شد. نمونه‌های تاییدکننده این فرآیند کم نیست و همیشه بوده و هست و خواهد بود. بنابراین عقلانیت و منطقی و اجرایی فکر کردن لازمه و مکمل شکل‌گیری اعتماد به نفس است. همچنان‌که وجود چشم‌انداز مثبت و مبتنی به داده‌های روشن زمینه شکل‌گیری اعتماد به نفس در مردم و جوانان است، با شعارهای بی‌محتوا نمی‌توان این جریان را ایجاد کرد.

اینکه بگوییم «ما می‌توانیم» و پیاپی آن را تکرار کنیم، کافی نیست. اگر من بگویم که می‌توانم وزنه ۲۰۰ کیلویی را بزنم، نه تنها اعتماد به نفس مفید ایجاد نمی‌کند، بلکه موجب استهزای دیگران هم می‌شوم. امید به آینده باید مبتنی بر شواهد و قرائن عقلانی باشد. اینکه بگوییم «‌آینده را برای اقتصاد، سفره مردم و معیشت بسیار روشن می‌بینیم»، یا داریم پیشرفت می‌کنیم، برای ایجاد اعتماد به نفس کفایت نمی‌کند. این ادعاها باید مبتنی بر شواهد روشن و برنامه قابل دفاع از طرف نخبگان باشد. سیاست‌ها باید علمی و پذیرفتنی باشند.

واقعیت این است به عنوان کسی که در سال ۱۳۵۷، دانشجویی ۲۲ ساله بوده‌ام و حس و حال مردم را در آن دوره به یاد دارم باید بگویم که مهم‌ترین سرمایه و‌ میراث این انقلاب که ایجاد اعتماد به نفس نزد مردم و جوانان بود، اکنون چون برف در تابستان سوزان آب و تبخیر شده است. حرکت اعتراضی اخیر نیز که می‌رفت این اعتماد به نفس را زنده کند با سدهایی مواجه شد که شاید حکومت ایجاد این سدها را موفقیت بداند، ولی اصلا چنین نیست، چون ناامیدی را در جامعه رواج می‌دهد. تجربه مواجهه من با افراد این است که خاموش شدن اعتماد به نفس آنان ناشی از فقدان چشم‌انداز نسبت به آینده است.

این یک عارضه مهم اجتماعی است بیش از آنکه فردی باشد. دود این وضعیت به چشم کلیت جامعه و حکومت خواهد رفت. این اصلی‌ترین میراث انقلاب بود که اکنون ذوب و تبخیر شده است. از میان رفتن اعتماد به نفسی که می‌خواست زنده شود به زیان حکومت هم هست و چه بسا در نوبت بعدی به شکل کور و اعتراضات تخریبی خود را نشان دهد. مهم‌ترین ظهور و بروز این فقدان چشم‌انداز و نداشتن اعتماد به نفس، تقویت نگاه به خارج و انفعال یا قضا و قدری شدن است. به هر اندازه که می‌بینیم نگاه به خارج و منجی بیگانه، تقویت می‌شود، آشکارا متوجه می‌شویم که از مهم‌ترین دستاورد آن انقلاب فاصله گرفته‌ایم. این یعنی میراثی که هزینه نابخردی‌ها شده است.