شهر خبر

«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

انگیزه های پیدا و پنهان آشتی اعراب حاشیه خلیج‌فارس

قضاوت درباره این که دقیقاً چه چیزی پشت این این رفت و آمدهای بیشمار پنهان شده، دشوار است. شاید هم پای انگیزه های متنوع و متفاوتی درمیان باشد. یکی از عوامل احتمالاً نارضایتی از واشنگتن و عدم تعهد آن به امنیت خلیج فارس است.

انگیزه های پیدا و پنهان آشتی اعراب حاشیه خلیج‌فارس
کد خبر: 594645
|
۱۴۰۱/۱۱/۱۱ ۱۹:۲۰:۵۴
اعتمادآنلاین |

چه اتفاق یا اتفاق‌هایی به جنب و جوش در رابطه کشورهای عربی و پایان حداقل ظاهری خصومت میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس منتهی شده است؟

به گزارش اعتمادآنلاین، سایمون هندرسون، تحلیل‌گر ارشد در موسسه واشنگتن اینستیتو در نوشتاری کوتاه سیر این تحولات اخیر را یادآوری کرده و نتیجه گیری می‌کند که آشتی اعراب می‌تواند هم برای ایالات متحده فرصت آفرین باشد و هم به نوعی چالش به حساب آید:

 پس از سال ها تنش فزاینده، شواهد اخیر که گویای تغییرات مثبت است را نمی توان نادیده گرفت. برای بیش از شش سال، روابط بین کشورهای عربی خلیج فارس با تضاد متقابل تعریف شده بود . بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی - همگی شرکای ایالات متحده و اعضای شورای همکاری خلیج فارس - به دلیل نزاع های بین دولتی که تلاش های واشنگتن برای مقابله با ایران را هم تضعیف کرده بود، از هم جدا افتاده اند.

اختلاف اصلی قطر با بحرین، مصر، عربستان سعودی و امارات بود که در اواسط سال 2017 زمانی که دوحه متهم به حمایت از تروریسم و ​​ایران شد، شروع شد. در پاسخ، سایر کشورها تماس‌های دیپلماتیک و تجاری را قطع کردند - ممنوعیتی که تا ژانویه 2021، زمانی که ولیعهد سعودی، محمد بن سلمان  ظاهراً به یاد آورد که این تحریم‌ها بیش از حد طولانی شده و این وضعیت باید پایان یابد، به طور رسمی لغو نشد. با این حال، بحرین و امارات متحده عربی دیدگاه خشن تری نسبت به دوحه داشتند و ابر سیاه همچنان بر روابط خلیج فارس سایه انداخته بود.

در دو هفته گذشته، چندین تحول رخ داده که نشان می دهد وضعیت میان این کشورها به طور اساسی بهبود یافته است. نخست، محمد بن زاید، رئیس امارات متحده عربی، در 18 ژانویه، میزبان نشستی غیررسمی در ابوظبی با پادشاه بحرین، رئیس جمهور مصر، پادشاه اردن، سلطان عمان و امیر قطر بود. با توجه به موضع محمد بن زاید در مورد اختلاف میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، حضور امیر قطر در این نشست قابل توجه بود. همچنین حضور هیثم بن طارق آل سعید که مانند سلف خود، سلطان قابوس چندان به سفر خارجی مایل نیست نیز جالب توجه بود. البته محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی غایب این نشست بود که طبیعتا این غیبت هم می‌تواند قابل توجه باشد.

سپس در 25 ژانویه ملک عبدالله سفر خود به کانادا و ایالات متحده را با پرواز به قطر برای صرف شام با شیخ تمیم، امیر این کشور همراه کرد. امیر قطر در همان روز تلفنی با سلمان بن حمد، ولیعهد بحرین گفت و گو کرد.

دو روز بعد از این تاریخ حسین بن عبدالله، ولیعهد اردن در شبکه های اجتماعی در حال بازدید از رستورانی با محمد بن سلمان در یکی از مکان‌های تاریخی عربستان سعودی دیده شد. ولیعهد حسین اخیرا با دختر یک میلیاردر سعودی که البته از خانواده سلطنتی نیست نامزد کرده  و به نظر می رسد به واسطه همین مساله به بهبود رابطه پدرش با خانواده سلطنتی در ریاض کمک می‌کند. شیخ تیازین بن هیثم، پسر سلطان عمان که به نوعی ولیعهد این کشور هم حساب می شود در این گردش به ولیعهد اردن و ولیعهد سعودی ملحق شد.

در 29 ژانویه، ولیعهدهای بحرین، اردن و عمان برای تماشای مسابقه اتومبیلرانی برقی فرمول E مهمان محمد بن سلمان در ریاض بودند که امیرقطر هم با چهره ای بشاش و خندان به آنها ملحق شد. این اولین سفر غیررسمی رهبر قطر به عربستان سعودی در چند سال اخیر بود و احتمالاً بهترین پاسخ به سفر موفقیت‌آمیز شاهزاده سعودی به دوحه در نوامبر گذشته که برای مراسم افتتاحیه جام جهانی انجام گرفته بود.

قضاوت درباره  این که دقیقاً چه چیزی پشت این این رفت و آمدهای بیشمار پنهان شده، دشوار است. شاید هم پای انگیزه های متنوع و متفاوتی درمیان باشد. یکی از عوامل احتمالاً نارضایتی از واشنگتن و عدم تعهد آن به امنیت خلیج فارس است. این کشورها ممکن است به این نتیجه رسیده باشند که دعواهای دو و چندجانبه میان آنها دیگر سرگرمی سیاسی لوکسی نیست که از پس تبعات آن برآیند.

عامل دیگر ممکن است مختص مصر و اردن باشد و  نیاز مبرم آنها به تأمین کمک های اقتصادی که دیگر توسط تولیدکنندگان نفت خلیج فارس که در حال حاضر از درآمدهای بی سابقه برخوردار هستند، تضمین نمی شود. در نشست سالانه مجمع جهانی اقتصاد در داووس در اوایل ماه جاری، محمد الجدان، وزیر دارایی عربستان سعودی، اعلام کرد که پادشاهی در حال تغییر سیاست خود برای کمک‌های "بدون هیچ گونه محدودیتی" است. برای واشنگتن، این تحولات سیاست ایالات متحده را به چالش می کشد، اما اگر واقع بینانه نگاه کنیم این وضعیت فرصت هایی هم ایجاد میکند.

علیرغم انرژی دیپلماتیک فراوانی که در حال حاضر صرف مقابله با ایران و مهار آخرین تنش‌های اسرائیل و فلسطین می شود، سیاست‌گذاران ایالات متحده هنوز انگیزه و فضا برای احیای روابط با کشورهای حاشیه خلیج فارس دارند. این امر به ویژه در سطح دیپلماسی شخصی که در این منطقه امری حیاتی است و همچنین از نظر تقویت واقعیت تعهد آمریکا در سطح نظامی به این منطقه هم حائز اهمیت است.