شهرخبر
حجت‌الاسلام محمد سروش محلاتی بیان کرد:

قرآن اجبار به دینداری را خلاف نظام آفرینش می‌داند

حجت‌الاسلام محمد سروش محلاتی ضمن اشاره به اینکه اساس ایمان اکراه‌ناپذیر است، با استناد به بیانات امیرالمومنین(ع) و آیات قرآن کریم تصریح کرد: ارزش ایمان به این است که نه اجبار باشد، نه اکراه باشد، نه جاذبه‌های مادی و غیر مادی، حتی اگر به حد اجبار و اکراه نرسد.

به گزارش ایکنا، دومین جلسه شرح نهج‌البلاغه حجت‌الاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی، استاد درس خارج حوزه قم روز گذشته 3 آذرماه با موضوع «ناسازگاری ایمان و اکراه» در کانون توحید برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه می‌خوانید؛

بحث ما درباره قدرت در نهج‌البلاغه بود. اولین پرسشی که مطرح است این است؛ نسبت بین دین و قدرت چیست و در چه قلمرویی دین می‌تواند از قدرت استفاده کند و قدرت را به خدمت خود بگیرد و به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف خود از قدرت استفاده کند؟

برای پاسخ به این پرسش اول باید خود پرسش را منقح کرد که مقصود از به کارگیری قدرت در قلمرو دین چیست؟ یک مرحله استفاده از قدرت برای قبول اسلام است، مرحله دوم استفاده از قدرت برای انجام تکالیف مسلمانی است. مرحله سوم کاربرد زور برای تشکیل حکومت اسلامی است. پرسش دیگر این است که آیا استفاده از زور برای بقا و دوام حکومت دینی جایز است یا خیر.

ما از مسئله اول شروع کردیم و برای پاسخ به این پرسش از کلام امیرالمومنین(ع) استفاده کردیم. حضرت در خطبه قاصعه می‌فرمایند چرا انبیا دستشان از مال دنیا و بهره‌مندی از قدرت و ثروت کوتاه بوده و انسان‌های عادی بودند. پاسخ امیرالمومنین(ع) به این پرسش این است اگر انبیا از ثروت و قدرت بهره داشتند گرایش انسان‌ها به انبیای الهی و قبول دعوت آنها خلوص خود را از دست می‌داد. اگر این اتفاق می‌افتاد ایمان بر اساس تشخیص و اراده نبود و ارزش خود را از دست می‌داد و چنین ایمانی نمی‌تواند مبنای سعادت انسان قرار بگیرد. در جلسه گذشته تاحدودی در این رابطه صحبت کردیم.

بخشی از بیان امیرالمومنین(ع) این بود: «وَ لَوْ كَانَتِ الْأَنْبِيَاءُ أَهْلَ قُوَّةٍ لَا تُرَامُ وَ عِزَّةٍ لَا تُضَامُ وَ مُلْكٍ تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ وَ تُشَدُّ إِلَيْهِ عُقَدُ الرِّحَالِ، لَكَانَ ذَلِكَ أَهْوَنَ عَلَى الْخَلْقِ فِي الِاعْتِبَارِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ [مِنَ‏] فِي الِاسْتِكْبَارِ، وَ لَآمَنُوا عَنْ رَهْبَةٍ قَاهِرَةٍ لَهُمْ أَوْ رَغْبَةٍ مَائِلَةٍ بِهِمْ، فَكَانَتِ النِّيَّاتُ مُشْتَرَكَةً وَ الْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَةً؛ اگر پيامبران الهى، داراى چنان قدرتى بودند كه مخالفت با آنان امكان نمى‌داشت، و توانايى و عزّتى مى‌داشتند كه هرگز مغلوب نمى‌شدند، و سلطنت و حكومتى مى‌داشتند كه همه چشم‌ها به سوى آنان بود، از راه‌هاى دور بار سفر به سوى آنان مى‌بستند، امر دینداری برای انسان‌ها آسان‌تر بود، و متكبّران در برابرشان سر فرود مى‌آوردند، و تظاهر به ايمان مى‌كردند، از روى ترس يا علاقه‌اى كه به مادّيات داشتند. در آن صورت نيّت‌هاى خالص يافت نمى‌شد، و اهداف غير الهى در ايمانشان راه مى‌يافت، و با انگيزه‌هاى گوناگون به سوى نيكى‌ها مى‌شتافتند».

این مسئله‌ای که امیرالمومنین(ع) مطرح کردند یک بحث زیربنایی و مهم است. در اینجا چند نکته هست؛ یکی اینکه وقتی بحث از ایمان می‌شود، ایمان امر اکراه‌ناپذیر است. ایمان، باور و پذیرفتن است و اعمال قدرت در حوزه باطن انسان موجب پذیرفتن امری نمی‌شود. معنی ندارد دانشمندی که ادعا می‌کند زمین حرکت می‌کند به چوب ببندید. اینکه امام صادق(ع) می‌فرمایند «هل الدین الا الحب» بر همین اساس است. ما با زور نمی‌توانیم عشق و علاقه را در دل کسی ایجاد کنیم. اعمال قدرت نه تنها چنین تاثیری ندارد بلکه موجب تنفر هم می‌شود لذا برخی بزرگان ما مثل علامه طباطبایی نسبت به آیه «لا اکراه فی الدین» می‌فرمایند که این آیه بیان یک واقعیت است و آن اینکه دین اکراه ناپذیر است.

ممکن است در اینجا این سخن مطرح شود که ما ابزاری برای اجبار نسبت به ایمان نداریم، ولی خداوند می‌تواند این کار را بکند و انسان‌ها را مجبور بر ایمان بیافریند و همه انسان‌ها مومن خلق شوند. پاسخ این است کمال انسان به این است این مسیر را به انتخاب خودش برود و اگر بنا باشد انسان مجبور آفریده شود، کمال معنایی نخواهد داشت.

از آیات قرآن هم برمی‌آید که استفاده از زور در امر دینداری نه با دینداری در تضاد است بلکه با کل نظام آفرینش در تضاد است و کسی که این کار را می‌کند دارد بر خلاف مسیر خلقت حرکت می‌کند. آیه 107 سوره انعام می‌فرماید: «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ» یعنی اگر اراده خدا تعلق می‌گرفت مردم مشرک نباشند می‌توانست، ولی خدا چنین اراده‌ای ندارد.

بین اراده الهی و تکلیف ما چه رابطه‌ای وجود دارد؟ آیا ما می‌توانیم انسان‌ها را مجبور کنیم؟ این آیه این ارتباط را نشان می‌دهد. ادامه آیه می‌فرماید توی پیامبر هم نگهبان و حفیظ مردم نیستی. این بیان راجع به پیامبر(ص) است که بالاترین وظیفه برای هدایت انسان‌ها را بر عهده دارد. ما که رسالتی بالاتر از رسالت پیامبر(ص) در هدایت مردم نداریم. ادامه آیه می‌فرماید توی پیامبر وکیل مردم هم نیستی که از طرف مردم تصمیم بگیری، بلکه خودشان تصمیم می‌گیرند مومن باشند یا مومن نباشند.

مرحوم طباطبایی در تفسیر المیزان خیلی خوب این آیه را توضیح دادند. ایشان می‌فرمایند یک هدایت به عنوان ارائه طریق داریم که برای همه انسان‌هاست، بعد از اینکه ارائه طریق شد خود انسان باید انتخاب کند. بعد ایشان می‌فرمایند اگر مشرکین ناچار شوند مومن شوند معنایش این است که اختیار از مشرک گرفته شود و ایمان امر تکوینی شود، اگر اینطور شود همه انسان‌ها از نظر قرب به خداوند یکسان می‌شوند و دعوت انبیا لغو خواهد بود و نظام رسالت و نظام تربیت و تفاوت‌ انسان‌ها از بین می‌رود.

خداوند در آیه 99 سوره یونس می‌فرماید: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» معنای آیه این است اگر توی پیامبر(ص) مردم را اکراه کنی ایمان بیاورند با اراده منِ خداوند طرف هستی، چون من اراده کردم انسان با اراده و اختیار زندگی کنند ولی تو می‌خواهی این اراده را از آنها سلب کنی. آیه 35 سوره انعام هم می‌فرماید: «وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ» یعنی ای پیامبر برای تو سخت است که می‌بینی مشرکین اعراض می‌کنند، اگر می‌توانی معجزات عجیب و غریب بیاور تا جلوی مخالفت آنها را بگیری، ولی نمی‌توانی این کار را بکنی و اگر خداوند می‌خواست همه آنها را هدایت می‌کرد اما خدا نخواسته است. حالا که خدا نخواسته اگر تو بخواهی، یعنی در برابر اراده و مشیت الهی قرار گرفتی. تعبیر قرآن خطاب به پیامبر این است: «فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ» یعنی کسی که در برابر خدا می‌خواهد عمل کند و اراده را از مردم سلب کند جاهل است.

امیرالمومنین(ع) در همان خطبه قاصعه می‌فرمایند اگر بنا بود آدم خلق شود و صرفا یک موجود نورانی باشد، خداوند این کار را انجام می‌داد ولی چرا این اتفاق نیفتاده است؟ جهتش این است خدا نمی‌خواسته انبیا وضع غیر طبیعی داشته باشند تا انسان‌ها به صورت غیر ارادی و ناخواسته جذب آنها شوند. بنابراین ارزش ایمان به این است که نه اجبار باشد، نه اکراه باشد، نه جاذبه‌های مادی و غیر مادی، حتی اگر به حد اجبار و اکراه نرسد.

انتهای پیام