شهرخبر
برچسب‌های مهم خبری:#ایران
یادداشت

نقدی بر تبلیغ دینی در ایران

اصولاً قبل از انقلاب اسلامی چیزی به نام نظام تبلیغ دینی نداشتیم و تمام برنامه‌های تبلیغ، متکی به تشخیص و سلیقه فرد مبلغ بود و علی‌رغم تحولاتی که در نظام تبلیغ روی داده، اما کافی نبوده است.

سید محسن میرسندسی عضو هیئت علمی گروه قرآن و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامیآیا نظام تبلیغی ما کارآمد است؟ آنچه به‌عنوان مشاهدات میدانی یا برخی تحقیقات و پژوهش‌های صورت گرفته این سؤال را به ذهن متبادر می‌کند این است که آیا نظام تبلیغ ما نسبت به گذشته کارآمدتر است، آیا نظام تبلیغی علی‌رغم توسعه‌های کمی پاسخگوی نیازهای امروز جامعه به‌ویژه نسل جدید است و چقدر تولیدات محتوای صورت گرفته حاکی از شناخت عمیق متولیان تبلیغ از فضای جامعه است؟

اصولاً قبل از انقلاب اسلامی چیزی به نام نظام تبلیغ دینی نداشتیم و تمام برنامه‌های تبلیغ متکی به تشخیص و سلیقه فرد مبلغ بود. در این میان فقط بیوت مراجع بودند که مبلغان را در ایام خاص تبلیغ مانند ماه‌های محرم و رمضان به روستاها که در آن زمان به مراتب بیش از جمعیت شهرنشین بودند اعزام می‌کردند و تنها سازمانی که بتوان از آن به‌عنوان نوعی تشکیلات تبلیغ دینی یاد کرد دارالتبلیغ آقای شریعتمداری بود که در همان اوایل انقلاب پس از جریاناتی که در خصوص ایشان اتفاق افتاد مصادره و میراث همین دارالتبلیغ با حکم امام خمینی(ره) هسته اولیه دفتر تبلیغات اسلامی شد.

در حال حاضر ده‌ها مؤسسه مانند دفتر تبلیغات اسلامی، فعالیت‌های تبلیغی انجام می‌دهند، به‌طور مثال اکنون نهادی حوزوی دانشگاهی داریم به نام جامعه‌المصطفی العالمیه که در سال دو تا سه هزار نفر از همه کشورها پذیرش دارد و از طریق پرورش طلاب، پیام انقلاب اسلامی را به اقصی نقاط جهان صادر می‌کند.

پس به لحاظ کمی و کیفی بسیار پیشرفت داشته‌ایم، البته انتقادهای جدی در عملکرد مؤسسات تبلیغی وجود دارد، اما اگر بخواهیم در خصوص عملکرد این دفاتر و مؤسسات تبلیغی بررسی داشته باشیم که آیا کارایی لازم را داشته‌اند یا نه باید ببینیم اگر این مؤسسات تبلیغی نبودند آیا باز هم همین نتایج فعلی را داشتیم؟ یعنی با توجه به بحران‌هایی که طی چند دهه اخیر گذرانده‌ایم، اگر این مؤسسات نبودند آیا واقعا وضعیت دینی جامعه همین بود که اکنون شاهد آن هستیم. ما باید وضعیت بدیل آن را نیز در نظر بگیریم و منظور من این است که نباید این پیشرفت‌ها را نادیده بگیریم، حتی اگر می‌خواهیم انتقاد کنیم.

نظام تبلیغ به سوی نوعی تبلیغ تخصصی به تناسب مخاطبان و محیط‌های اجتماعی حرکت کرده است. تا چند سال پیش ما چیزی به نام تبلیغ تخصصی نداشتیم، اما اکنون حدود 10 سال است که تبلیغات دینی در حال تخصصی شدن است و متناسب با شرایط محیطی و مخاطبان انجام می‌شود. مثلاً گرایش تبلیغ کودک و نوجوان یا مبلغینی که به بیمارستان‌ها یا به زندان‌ها فرستاده می‌شوند که محتوایی که در زندان مطرح می‌شود متناسب با شرایط روحی زندانیان است و با آنچه که بخواهد برای انسان آزاد تبلیغ کند فرق دارد.

گستره تبلیغ بعد از انقلاب بسیار فراتر رفته است. تا قبل از انقلاب و دهه اول بخش اصلی جامعه ساکن روستاها بودند و در همین زمان است که با موجی از مهاجرت به شهرها و گسترش شهرنشینی مواجهیم. در واقع در گذشته عمده فعالیت‌های تبلیغی معطوف به فضاهای روستایی با ویژگی‌های خاص خود بود. شهید مطهری در کتاب «10 گفتار» اشاره‌ای دارد به اینکه تبلیغ ما عوام زده است، به دلیل اینکه بیشتر فضای تبلیغی فضای مخاطب روستایی بود، روستایی که شاید بیشتر جمعیت آن سوادی هم نداشتند و مبلغی که به روستا می‌رفت باید در سطح آنها صحبت و خود را با آنها منطبق می‌کرد. با تحول شهرنشینی نظام نوپای تبلیغی نمی‌توانست خود را با این تغییرات به‌هنگام سازد و باتوجه به اینکه ساخت و تغییرات جامعه طی دهه‌های اخیر پیچیده شده است می‌توان یکی از علل ناکافی بودن فعالیت‌های تبلیغی را عقب ماندن مؤسسات تبلیغی از سیر تحولات کیفی و تغییرات اجتماعی در جامعه ایران دانست.

 تا قبل از انقلاب اسلامی، نظام سیاسی داعیه دینداری و گسترش دین نداشت، بنابراین خانواده‌های متدین هم در این موضوع مرزشان مشخص بود و هم نگرانی‌هایی که خود آنها داشتند در باب دین‌داری فرزندان بود و نسبت به آنها حساس‌تر بودند. بعد از انقلاب اسلامی خلأیی به وجود آمد و خانواده‌ها فکر می‌کردند که چون نظام اسلامی شده پس دیگر وظیفه‌ای در قبال تدین فرزندان ندارند و به‌تدریج با اعتماد بیش از حد به نهادهای دینی و حکومتی مسئولیت خود را در این زمینه فراموش کردند، به‌طور مثال اگر وضعیت حجاب تنزل پیدا کرده یکی از علل آن این است که نقش خانواده تضعیف شده است و این را می‌توان در مورد همه مناسک دینی تسری داد.

تفوق نهادی دین باعث کمرنگ شدن نقش خانواده در جامعه‌پذیری و تربیت دینی شده است. تربیت دینی باید عمدتاً در خانواده انجام شود و تبلیغ نیز باید همین موضوع را مورد تأکید قرار دهد. هرچند پدر و مادرهای متدین اکثراً تمایل دارند فرزندشان هم مثل خودشان باشد، اما در مقابل جوان‌ و نوجوانی قرار دارند که بسیار پرشور و در فضای متفاوت و  پرآشوبی از اطلاعات بوده و عملاً دست این پدر و مادر خالی است و نمی‌تواند فرزندش را اقناع کند. تاکنون نظام تبلیغ کار خود را انجام می‌داده است و تصور درستی از آینده و روند تحولات در جامعه نداشته است، هرچند بخشی از این اتفاق طبیعی است، اما بخشی را می‌شد پیشگیری کرد.

علی‌رغم تحولاتی که در نظام تبلیغ روی داده، اما کافی نبوده، نه به این معنی که دولت کمک نکرده باشد، چه بسا خود این امر نیز آسیب‌زا بوده که حکومت نباید به‌طور مستقیم با تأسیس نهادهای تبلیغی در کار تبلیغ وارد می‌شده است. من معتقدم تبلیغ باید با اتکا به مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد و به صورت خودجوش باشد و اکنون ضربه را از جایی می‌خوریم که فکرش را نمی‌کردیم، اینکه تبلیغ نباید حکومتی شود، زیرا حکومت عرصه آزمون و خطاست و اگر امروز وضعیت اقتصادی به‌عنوان بخشی از عملکرد نظام سیاسی خوب نیست به نوعی با تبلیغ دین گره می‌خورد و عملاً ناکارآمدی‌های یکی در دیگری تأثیر می‌گذارد، حال از یک جوان ۲۰ ساله چه انتظار می‌رود و باید چقدر سطح تحلیل داشته باشد تا بتواند بین این دو تمیز قائل شود.

انسان متفکر نیز گاهی اوقات دچار اشتباه می‌شود. افراد احساس می‌کنند این دینی که تبلیغ می‌شود نیز مانند همین وضعیت سیاسی و اقتصادی ‌دارای فراز و فرود و بحران کارآمدی است، به همین جهت معتقدم که چه‌بسا اگر نظام تبلیغ مستقل می‌ماند و عرصه تبلیغ مردمی‌تر بود نتیجه بهتری عاید می‌شد.

برخی عقیده دارند که اصلاً نیازی به این نظام تبلیغ با این گستردگی و با این شدت نیست و شاید تراکم سازمان‌های تبلیغی و فضای ارسال پیام‌های دینی تأثیر معکوس نیز داشته باشد که من هم با بخشی از آن موافقم. در مقابل اینکه ما بخواهیم دین‌داری را از طریق تشکیلاتی بسیار نظام‌یافته و کنترل شده پیش ببریم ایده‌ دیگری است که مسئولیت آن را بر یکایک دینداران قرار دهد و بتواند با اشاعه هنجاری دین به گسترش آن کمک کند، یعنی من باید با گفتار و رفتار خودم دین را گسترش دهم و در حد خودم یک مبلغ باشم.

نظام تبلیغی ابزار و شاخصی برای اندازه‌گیری ایمان و عمق باورهای دینی افراد به‌عنوان رکن اصلی دینداری ندارد، برای ارزیابی ایمان خیلی مناسک‌گرایی شده است، اینکه مثلاً چند درصد افراد مسلمان نماز نمی‌خوانند؟ رکن دینداری ایمان و عمل صالح است، ایمانی که در عمل نشان داده ‌شود و آیا واقعاً ابزاری برای سنجش ایمان داریم؟ و چه شاخص‌هایی برای این سنجش وجود دارد؟ در واقع ایمان کیفیتی است که می‌خواهیم با کمیت آن را اندازه بگیریم، اینکه مثلاً ایمان مردم نسبت به قبل چه تغییری کرده است؟

حکومت و نظام فقط می‌تواند بسترهایی برای دینداری فراهم کند، دینداری که تزریقی نیست، اینکه بخواهیم دینداری را در مردم افزایش دهیم، مسئله بسیار پیچیده‌ای است. دینداری محصول متغیرهای پیچیده و بسیاری است که هرچه تلاش کنیم این متغیرها را بشناسیم و درک کنیم و در کنترل خود درآوریم تقریباً امکان ندارد. از سوی دیگر چون دین در ذهن افراد و از نوع آگاهی است، ماهیت بسیار لطیف و رقیقی دارد، حقیقتی که از یک گیاه لطیف‌تر و بسیار تحت تأثیر عوامل مختلف است و این حقیقت لطیف با ابزارها و روش‌های سخت‌گیرانه در قلوب افراد شکل نخواهد گرفت، بدیهی است وقتی ایمان در افراد تقویت شود رفتار آزادانه دینی نیز متعاقب آن شکل می‌گیرد.

خانواده کانون تربیت و جامعه‌پذیری دینی به حساب می‌آید. وقتی فرزندان در خانواده رشد می‌کنند پدر و مادر را الگوی خود قرار می‌دهند و در یک سنی از والدین الگو می‌گیرند، بدون اینکه توجه به درستی یا نادرستی آن کنند. روابط صادقانه‌ای که در خانواده وجود دارد باعث می‌شود مثلاً هرچه که مادر بگوید فرزندش قبول کند، چون می‌داند او دلسوزش است. سابقاً مادران به تعلیم مباحث دینی مانند اصول و فروع دین، با همان زبان کودکی، می‌پرداختند یا همین الگوپذیری که وقتی مادر به نماز می‌ایستاد کودک نیز بدون پرسشی او را همراهی می‌کرد. دقیقاً از سنی که روحیه استقلال‌طلبی و  پرسشگری در نوجوان به وجود می‌آید خانواده به خصوص پدر و مادر باید تلاش کنند تا آموزه‌هایی را که فرزند از طریق همانندسازی و الگوپذیری آموخته تثبیت شود، به‌عنوان مثال از خانواده‌های مذهبی بیشتر انتظار می‌رود دخترشان باحجاب باشد یا از یک پدر نمازخوان انتظار فرزند نمازخوان می‌رود، البته شرایط اجتماعی متناقض بین خانواده و نهادهای مختلف اجتماعی نیز بسیار اهمیت دارد، تعارض‌هایی که بین خانواده و محیط اجتماع وجود دارد باعث می‌شود نتیجه‌ای که باید از نهاد خانواده نگیریم.

در پژوهشی اجتماعی که انجام دادم رابطه بین رعایت حجاب مادر و دخترانشان بررسی شد و این سؤال را مطرح کردم که علت اینکه مادرانی که باحجاب هستند و دختران‌شان نیز باحجاب هستند چیست؟ و در مقابل خانواده‌هایی که مادران باحجاب داشتند چرا فرزندانشان به حجاب بی‌اهمیت بودند؟ نتایج این دو را با هم مقایسه کردیم، نکته مهم این‌جاست که در واقع خانواده‌ها و به‌خصوص مادرانی که خود دغدغه حجاب دخترانشان را داشتند و این قضیه را موکول به جامعه و روحانی محله، مدرسه یا رسانه نکرده بودند و در حد وسعشان برای این موضوع وقت گذاشته بودند دختران باحجاب‌تری داشتند، یعنی دخترانی که همانند مادرانشان به حجاب پایبند بودند، حال همین نتیجه برای سایر مناسک اصلی دینی مانند نماز نیز صادق است.

برخی والدین به دلایل زیاد دیگر این مسائل برایشان مهم نیست و علی‌رغم اینکه مثلاً خودش نماز می‌خواند، اما با توجیه مسئله می‌گوید که بچه‌ باید آزاد باشد، از طرفی هم نهادهای ذیربط دست خانواده را خالی گذاشته‌اند، در واقع این نهادها باید به‌عنوان هدف اصلی روی خانواده کار می‌کردند. مادری که می‌خواهد فرزندش را مجاب به حجاب یا نماز کند باید چگونه این کار را انجام دهد؟ چگونه استدلال کند؟ چه بگوید؟ چه رفتاری داشته باشد؟ سؤال اصلی این‌جاست که آیا نظام تبلیغی ما توانسته است متناسب با شرایط مختلف اجتماعی و وضعیت‌های متنوعی که بر مبنای پارامترهای مختلف در خانواده‌ها وجود دارد حساسیت‌های والدین را شکوفا و توان اقناعی آن‌ها را افزایش دهد؟

پیشنهاد ما این است که باید سازمان و نظام  تبلیغی به شکل جدی بر توانمندسازی نهاد خانواده سرمایه‌گذاری کند. تبلیغ خانواده‌محور یعنی چه؟ این مسئله از ابعاد گسترده‌ای برخوردار است، البته توجهاتی شده است، اما به نظر می‌رسد بسیار جای کار دارد. اینکه مخاطب شما فرد باشد یا خانواده؟ این خانواده‌ها نیز شرایط بسیار متفاوتی دارند، مانند شرایط محیطی، قومی، مذهبی، میزان سواد و اطلاعات وضعیت تحصیلی. ظاهراً در آیات قرآن هم در مواردی نسبت به توجه به خانواده در امور دینی اشاراتی شده است.(تحریم/6 وطه/132)

مفهوم الگوپذیری اقناعی به این اشاره دارد که هم الگوپذیری مهم است و هم اقناع و یکی به تنهایی کاری از پیش نمی‌برد. خیلی نادر است که اقناع آنقدر قوی باشد که فرد بدون الگوپذیری هم تعلق دینی پیدا کند. به‌طور مثال فردی که مادرش به حجاب معتقد و پایبند نبوده، اما خودش به حجاب پایبند باشد و خوشبختانه زمینه این دو فقط در خانواده فراهم است. علی‌الاصول انتظار این است که خانواده‌های متدین بتوانند فرزندان علاقه‌مند و مقید به دین  داشته باشند، در حالی‌که متأسفانه شاهد این هستیم که در بسیاری از خانواده‌هایی که مثلاً مادر باحجاب است، دختر حجاب خوبی ندارد که این عدم تقید به حجاب و دینداری در نسل‌های بعدی مدام تضعیف می‌شود.

البته نقش دوستان در کنار خانواده نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. برخلاف تحولات گفته شده هنوز هم در بازتولید رفتارهای دینی، خانواده عامل مهمتری نسبت به رسانه، دوستان و مدرسه است، شخصیت افراد با هم متفاوت است و برای برخی از افراد سؤال تولید نمی‌شود. 

همانطور که گفته شد خانواده‌ها در مورد قانع‌سازی فرزندان دچار مشکل هستند و آموزشی ندیده‌اند که یا تجربی عمل می‌کنند یا به این نتیجه می‌رسند که خیلی سخت نگیرند. خانواده‌ای که تحصیلات دانشگاهی دارد در چنین مواردی درمانده می‌شود چه برسد به خانواده‌ای که والدین، تحصیلات و اطلاعات کافی نداشته‌ باشند و در این صورت چون بیشتر والدین تحمل تشنج با فرزندان را در خانواده ندارند مسائل را رها می‌کنند، یا گاهی باعث می‌شود که خانواده فرزندان را طرد می‌کند، به دلیل این‌که مثلاً نماز نمی‌خواند، در حالی که نمی‌داند چون در درون فرزندش تولید ایمان نشده است چگونه باید مقید به نماز باشد.

از دیگر آسیب‌ها، دوگانه دینداری و بی‌دینی است که افراد را به طبع آن در دو دسته دیندار و بی‌دین دسته‌بندی می‌کنیم. متأسفانه در بعضی ادبیات‌ می‌بینیم که براساس خط‌‌کش‌هایی افراد را قضاوت و آنها را به دو دسته بی‌دین و دیندار تقسیم می‌کنند، در صورتی که جامعه ایران هیچ‌گاه بی‌دین نبوده است. در واقع بر این نکته می‌توان توافق کرد که یکی از ویژگی‌های جامعه ایران، دینی بودن و برجسته بودن نقش دین در تحولات اجتماعی و اقتصادی آن است.

تاریخ اجتماعی ایران گواه حضور مستمر و تأثیرگذار دین بر حیات اجتماعی آن است و در دوره‌های تاریخی مختلف، از ایران باستان تا دوره‌های میانی و سده‌های اخیر و دوران معاصر می‌توان این رابطه را ملاحظه کرد. از این‌رو گرایش عمیق به دین نزد ایرانیان مورد تأکید بیشتر محققان است و چیزی که تغییر می‌کند اشکال دینداری متناسب با فضاهای اجتماعی متفاوت است.

برای دینداری تقسیماتی شده است، به‌عنوان نمونه یکی از این تقسیمات مبتنی بر مناسک‌گرایی است که چه‌بسا همین مناسک‌گرایی باعث اشکالاتی شده است و به نظر می‌رسد که نوع دین‌داری مناسک‌گرایی در ایران غلبه داشته و شرایط بعد از انقلاب نیز این نوع را در مقابل دینداری باورمند و مبتنی بر ایمان تقویت کرده است.

در واقع در این شرایط نوع دینداری عوض شده، اما چون به شاخص‌های مناسکی ضریب بالایی داده شده جوانی که خود را دیندار می‌داند، در حالی‌که نماز نمی‌خواند با این تقسیم‌بندی ما او را سوق می‌دهیم به بی‌دینی. جوان و نوجوان هم می‌گوید حالا که جامعه نسبت به من چنین نگرشی دارد عملاً قید همه چیز را می‌زند.

با وضعیتی که میزان مناسک دینی پایین آمده است، اما این به آن معنی نیست که در جامعه دینداری نیست، بلکه اگر شرایط بهتری پیش بیاید این آمار هم بهتر می شود. باید آسیب‌شناسی شود که چرا اینگونه شد، این افراد که تعلق دینی دارند خدا، پیغمبر(ص)، قرآن و ائمه(ع) را قبول دارند، پس چرا برای برخی اهداف سیاسی و زودگذر به آن‌ها برچسب بی‌دینی می‌زنیم.

در تبلیغ دینی نباید فضای آزادی و انتخاب را از افراد بگیریم، ما انسان‌ها باید کنار برویم و فرد خودش با خدا ارتباط برقرار کند و در واقع فرد از خدا نمی‌گریزد، بلکه از ما می‌گریزد، ما می‌خواهیم دین را در قالبی که ما تعیین می‌کنیم به او تحمیل کنیم، ما گوهر دین‌داری که آزادی است را نادیده می‌گیریم و اصل این است و امر به معروف و نهی از منکر و جلوگیری از انحرافات در فرع قرار دارد.

 ترویج اصول اخلاقی و دینی با شیوه‌های جبری ناسازگار است. نظام‌ تبلیغ دینی باید عرصه پیام‌های دینی را به عنوان بازار پیام‌ها و عرصه رقابت پیام‌ها ببیند و پیام‌های دینی را  آن‌قدر جذابیت بخشد که توسط مخاطب انتخاب شود، اما اکنون فضای رسانه‌ای و تبلیغی یک فضای یک‌طرفه است که تنوعی در پیام‌هایش دیده نمی‌شود و بسیاری از مبلغین، محتوایی که ارائه می‌دهند بر همان مدل قدیمی است که خود آموخته‌اند.

یکی از راه‌های گسترش پیام‌های دینی، اشاعه هنجاری است، مادامی‌که یک آموزه صحیح تبدیل به هنجار اجتماعی نشود عقیم است و افراد هنجارها را به‌طور ناخودآگاه از محیط اجتماعی فرا می‌گیرند و در انجام آن‌ها هیچ‌گاه دچار اکراه و اجبار نمی‌شوند. هر محیط اجتماعی متناسب با خودش هنجارهای مربوط به خودش را دارد، چه‌بسا محیط‌های اجتماعی متفاوت هنجارهای متعارض داشته باشند، مثلاً برخی از نوجوانان که در جمع قرار می‌گیرند خجالت می‌کشند نمازشان را بخوانند، چون از سمت گروه طرد می‌شوند، یا اینکه دروغ که به لحاظ دینی هنجار است، اما در بسیاری از محیط‌ها خیلی راحت دروغ گفته می‌شود و ناهنجاری محسوب نمی‌شود. حال سؤال اصلی این است که چطور می‌شود آموزه دینی تبدیل به هنجار اجتماعی شود؟ در این خصوص یافته‌های علوم اجتماعی می‌تواند به مدد نظام تبلیغی بیاید.

بمباران نسل جدید با انبوه پیام‌های دینی

نوعی دلزدگی و اشباع از پیام دینی در میان نسل جدید به وجود آمده است. نسل جدید با انبوهی از پیام‌های دینی مواجه است و در واقع مخاطب را بدون در نظر گرفتن میزان ظرفیت پذیرش با این پیام‌ها بمباران کرده‌ایم، مانند انسان گرسنه‌ای که سر سفره بیش از حد به او غذا بخورانید در حالی‌که سیر شده است و دیگر این فرد قدرت جذب ندارد، مگر یک فرد چقدر ظرفیت روحی و فرهنگی برای دریافت یک پیام دارد.

اگر تلویزیون را نگاه کنید بیشتر شبکه‌های تلویزیونی، در فضاهای عمومی و خیابان و ... پیام دینی موج می‌زند و گویا به مخاطب القا می‌کنیم که تو نمی‌فهمی و ما باید این را به هر نحوی که شده در سر تو فرو کنیم و عملاً او را در موضع بی‌اختیاری قرار می‌دهیم و چه‌بسا بسیاری از این تبلیغات دینی با روش‌های مستقیم و غیرمؤثر انجام می‌شود، بنابراین فرد ترجیح می‌دهد در جایی حضور داشته باشد که این پیام‌ها کمتر باشد، مثل کانال‌های ماهواره. شاید  یکی از دلایل رویکرد غالب افراد به فضای مجازی هم این است که جایی بروند تا بمباران این پیام‌ها نباشد، در صورتی که آنقدر ضرورت ندارد.

به نظر می‌رسد فضای تبلیغی باید آن‌گونه باشد که فرد بر حسب نیاز روحی خود برای دریافت پیام دینی به سمت ما بیاید، نه اینکه فرد را به انفعال شدید بکشانیم. شاید عده قلیلی با این روحیه هنجاری ارزشی همراهی ‌کنند، اما عده زیادی این وضعیت را پس می‌زنند. با تحریک روحیه مخالفت‌جویی در افراد جامعه، بهترین حرف حق را هم که به آن‌ها بزنیم، اما چون با روش‌های اشتباه انجام می‌شود طرف موضع مقاومت و مخالفت می‌گیرد.

برخلاف توسعه‌های کمی و کیفی که در نظام تبلیغ دینی پس از انقلاب افتاده است همچنان دستگاه‌های تبلیغی نیازمند بازنگری مداوم در روش‌ها و عملکرد خود متناسب با وضعیت‌های جاری جامعه هستند تا بتوانند تأثیر قابل قبولی از نظر مردم بر پدیده دینداری جامعه داشته باشند.

 سیدمحسن میرسندسی، عضو هیئت‌علمی گروه قرآن و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

 

سید محسن میرسندسی عضو هیئت علمی گروه قرآن و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

انتهای پیام