مردم میتوانند نسبت به عملکردها یا تصمیمگیریها و سازکارها منتقد باشند. این را اصل ۲۷ قانوناساسی ما هم به رسمیت شناخته است. اما سؤال اینجاست اگر این یک حق قانونی است چرا با هر تجمع و خواستهای موافقت نمیشود و چرا هنوز برخی از تجمعات غیر قانونی برای رسیدن به خواستههایشان استفاده میکنند؟
زمانی میتوانیم اسم یک خواسته را «مطالبه بحق» بنامیم که بدانیم دقیقاً از این مطالبه چه میخواهیم و آیا با کنش ما این خواسته به نتیجه میرسد یا نه؟ اگر قرار باشد که نام هر خواستهای را مطالبه بنامیم و از هدف اصلی که برای آن طلبکار شدهایم، منحرف شویم، چگونه میتوانیم به عنوان یک شهروند مسئولیتپذیر، خواستار فضایی جدی و رسمی برای بیان مطالباتمان باشیم؟ برخی نام این کنش را «مطالبههای سردرگم» مینامند که چون منشأ و مسیر تحقق آنها مشخص نیست در نهایت به آشوب و بحرانی تبدیل میشود که فضای اعتراضات مدنی را با چالشهای جدی مواجه میکند. در مقابل این فضا باعث میشود تا فوبیای تجمعات و اعتراضات اجازه ندهد فضای قانونی برای بیان مطالبات ایجاد شود!
۲۱۲۲۰