شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#اصولگرا
نقد رسانه اصولگرا بر یادداشت «تاجیک»، اصرار بر تحلیل‌های مبتنی بر توهمات است

محمد حضرتی، مشاور مدیرمسئول روزنامه اعتماد:

نقد رسانه اصولگرا بر یادداشت «تاجیک»، اصرار بر تحلیل‌های مبتنی بر توهمات است

کلبی مشرب، سوژه‌ای است که اسیر آگاهی کاذب است؛ نه سگ‌مسلکان ولگرد دچار خشونت کلام!

مطلب منتشر شده بر علیه یادداشت محمدرضا تاجیک در وب‌سایت مشرق نیوز حاوی خطاهای فاحشی در درک مطلب و متعاقبا تحلیل برآمده از آن است و آنچه بیش از هر چیز در آن نوشته نمایان است، اصرار بر تحلیل‌های مبتنی بر توهمات و خیالات ذهنی است.

اعتمادآنلاین|

محمد حضرتی، مشاور مدیرمسئول روزنامه اعتماد در پاسخ به نقد سایت مشرق‌نیوز به یادداشت محمدرضا تاجیک با عنوان «تحلیلگران ارگانیک و خشونت تحلیلی» در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: وب‌سایت مشرق‌نیوز در تاریخ ۲۴ مهر ۱۴۰۱ در یادداشتی با تیتر «استاد دانشجویان فحاش شریف که بود» پاسخی عجولانه و از سر ناآگاهی به یادداشت دکتر محمدرضا تاجیک با عنوان «تحلیلگران ارگانیک و خشونت تحلیلی» منتشر شده در تاریخ ۲۳ مهر ۱۴۰۱ در روزنامه اعتماد و وب‌سایت اعتماد آنلاین داده است.

یادداشت منتشر شده در وب‌سایت مشرق نیوز که بدون نام نگارنده است، حاوی چنان خطاهای فاحشی در درک مطلب و متعاقبا تحلیل برآمده از آن است که به سختی می‌توان قبول کرد که چنین کج‌فهمی صرفا ناشی از عدم آشنایی مطلق نگارنده بی‌نام آن مطلب از واژگان این حوزه باشد، بلکه آنچه بیش از هر چیز در آن نوشته نمایان است، اصرار بر تحلیل‌های مبتنی بر توهمات و خیالات ذهنی است یا چنانکه دکتر تاجیک در همان یادداشت موضوع بحث اشاره می‌کند چنین تحلیل‌هایی گویی «شیشه‌ای کبود پیش چشمانش نهاده و هر بی‌رنگی را اسیر رنگ خود می‌کند. فهمی محصور و معیوب دارد. نگاهش به غرض و مرض آلوده است. چشم‌هایش خانه خیال است. با علم و آگاهی و مسوولیت قرین نیست».

طنز تلخ ماجرا اینجاست که یادداشت دکتر تاجیک از خشونت تحلیلی سخن می‌گوید و آن را بیش و پیش از آنکه محصول واقعیت‌ها بداند، محصول فانتزی‌هایی می‌داند که ابتدا به آنان می‌آموزند به چه میل کنند و چگونه بر اساس میل‌شان واقعیت‌ها را بنگرند، بفهمند و تحلیل کنند و از قضا مطلبی که قرار است نقدی بر آن باشد خود مثالی عینی می‌شود بر این‌گونه خشونت تحلیلی. 

دکتر تاجیک در این یاددشت از کلبی مشربی (تحلیلی-تجویزی) سخن می‌گوید که در فضای نظری ژیژک اصطلاحی است آشنا و البته این نخستین‌بار نیست که تاجیک از سوژه کلبی مشرب سخن می‌گوید، او بیش از این نیز در مطالب متعددی به توضیح آن پرداخته است.

در بیان ژیژک کلبی مشربی (cynicism) اصطلاحی است در برابر تعریف مارکسیستی کلاسیک از آگاهی کاذب.سوژه کلبی مشرب، سوژه‌ای است که اسیر آگاهی کاذبfalse) consciousness) نیست، اتفاقا اسیر آگاهی است یعنی می‌داند اما انجام می‌دهد.

ژیژک در کتاب «ابژه متعالی ایدئولوژی» ذیل عنوان «کلبی مشربی به مثابه ایدئولوژی» ابتدایی‌ترین تعریف از ایدئولوژی را بیان مشهور مارکس در سرمایه می‌داند که می‌گوید: «آنها نمی‌دانند ولی انجام می‌دهند»، اما ژیژک بلافاصله و با طرح این سوال که آیا این تعریف کلاسیک از ایدئولوژی به مثابه آگاهی کاذب در دنیای امروز نیز صدق می‌کند؟ این تعریف را به چالش می‌کشد و با استناد به کتاب «نقد عقل کلبی» پیتر اسلوتردایک، از سوژه کلبی مشرب سخن به میان می‌آورد.

ژیژک معتقد است در دنیای امروز حالت غالب ایدئولوژی، کلبی مشربی است.بنابراین او برخلاف مارکس معتقد است: آنها (سوژه کلبی‌مشرب) خیلی خوب می‌دانند که چه کار می‌کنند ولی با این حال آن کار را انجام می‌دهند، کاملا می‌دانند که درک و دریافت‌شان از واقعیت تحریف شده است، اما همچنان به آن کذب اصرار می‌ورزند و آن را رد نمی‌کنند. ژیژک از این سوژه به سوژه کلبی مشرب تعبیر می‌کند.

بدین‌ ترتیب ژیژک این سوال را پیش می‌کشد که اگر یک منتقد ایدئولوژی نتواند به سوژه درون ایدئولوژی توضیح دهد که به بی‌راهه می‌رود، (چراکه سوژه کلبی مشرب پیشاپیش از این امر آگاه است) پس چگونه می‌تواند کاری از پیش ببرد؟ یا به عبارتی در این تعریف، توهم ایدئولوژِیک در کجا قرار دارد در «دانستن» یا در «انجام دادن»؟ در بادی امر به نظر می‌رسد که پاسخ این پرسش آن است که ایدئولوژی در جانب آن چیزی قرار دارد که افراد می‌دانند یا به بیان صحیح‌تر نمی‌دانند، یعنی افراد نمی‌دانند چه کاری انجام می‌دهند، اما ژیژک معتقد است که افراد در اعمال خود ایدئولوژیک هستند نه در نظریه خود.

توهم ایدئولوژیک در آن چیزی نهفته است که انجام می‌شود، نه آن چیزی که فکر می‌شود، آنها می‌دانند که کارشان رفتن به دنبال یک توهم است، در فعالیت‌های خود می‌دانند که سرسپرده یک توهم هستند، اما هنوز آن را انجام می‌دهند. کلبی مشربی موضع مستقیم بی‌اخلاقی نیست، بلکه بیشتر شبیه اخلاقی است که در خدمت بی‌اخلاقی قرار گرفته است - الگوی عقل کلبی این‌گونه است که درستکاری را به عنوان عالی‌ترین شکل بی‌صداقتی، اخلاق را به عنوان عالی‌ترین شکل هرز‌گی و حقیقت را به عنوان موثرترین شکل دروغ درک می‌کند.

اگرچه آدورنو بیان می‌کند که ایدئولوژی نظامی است که ادعای حقیقت دارد - یعنی فقط یک دروغ نیست، بلکه دروغی است که به عنوان حقیقت تجربه می‌شود، دروغی که وانمود می‌کند که جدی گرفته می‌شود، اما ژیژک معتقد است ایدئولوژی توتالیتر دیگر حتی این ادعا را ندارد و نویسندگانش دیگر قرار نیست آن را جدی بگیرند - جایگاه آن فقط ابزاری برای دستکاری است، صرفا بیرونی و ابزاری. حاکمیت آن نه با ارزش واقعی‌اش، بلکه با خشونت ساده برون ایدئولوژیک و وعده سود تضمین می‌شود. در چنین زمینه‌ای است که تاجیک از «کلبی مشربی تحلیلی-تجویزی» سخن می‌گوید که در آن «تحلیلگر عالمانه و عامدانه از تحلیل، حربه‌ای برای قلع و قمع کردن واقعیت‌ها و حقیقت‌ها می‌سازد و جنگ منظرها و نظرها برپا می‌کند و واقعیت‌ها را موضوع و مشمول «ور نم نهادن»(1) تحلیلی/تحریفی خود می‌کند، یعنی انبوه انبوه واقعیت‌ها را می‌کشد، زیر خاک می‌نهد و روی خاک آنان گل و ریاحین می‌رویاند».  با توضیحات مختصری که از سوژه کلبی مشرب در دستگاه نظری ژیژک داده شد، نگاهی بیندازیم به آنچه وب‌سایت مشرق بیان کرده است: 

٭«و اما کلبی مسلکی یا همان انتساب تحلیلگران منصف به سگ‌مسلکان و کلبیون که تاجیک آن را رواداری کرده است...کلبیون یا سگ‌مسلکان در تاریخ به افرادی گفته می‌شود که از عقلانیت بهره چندانی ندارند، ول می‌گردند، دچار خشونت کلامی هستند و دایما از مردم ایراد می‌گیرند.»

٭«در این باره نیز ما اولا قضاوت را بر عهده مردم و مخاطبان محترم می‌گذاریم که آنها که پرچم سوختند، آنها که در دانشگاه شریف تحت عنوان دانشجو دشنام رکیک دادند و آنها که به دیگران خطاب «سگ‌مسلکی» دادند دچار خشونت کلامی هستند یا تحلیلگرانی که معتقدند آشوب‌های اخیر کار دشمن است؟!» 

٭«اکنون آیا طبیعی نیست که تاجیک، عصبانی از آنها که در عرصه «جهاد تبیین» در مقابل آشوب و فرماندهان آن ایستاده‌اند؛ عبارت کلبی‌مسلکی و انتساب به سگان را روا بدارد؟»

٭ «ما در پایان این کنایه را هم خطاب به آقای تاجیک مطرح می‌کنیم که وقتی استاد به مخالفانش بگوید «کلبی مشرب»؛ بالطبع دانشجو هم اهل فحش و دشنام‌های رکیک می‌شود ولو حتی اگر شریف باشد...»

شاید هیچ راه ساده‌تری برای انتقال مفهوم «کلبی مشربی تحلیلی-تجویزی» وجود نداشت جز آنکه دست بر قضا و بلافاصله بعد از انتشار آن یادداشت (تحلیلگران ارگانیک و خشونت تحلیلی)، نقدی سراسر ساخته خیالات به عنوان مثالی روشن برای آن سر برآورد.

همین عملی که به‌رغم وقوف بر کذب بودن آن ادامه می‌یابد که توهم ایدئولوژیک را بر می‌سازد. به بیان ژیژک آنچه در اینجا از نظر نگارنده آن نقد دور مانده، نه واقعیت وضعیت، بلکه توهمی است که آن را می‌سازد. اینجاست که ژیژک از ساخت هویت و انتخاب‌های سیاسی بر اساس فانتزی‌های ایدئولوژیک برآمده از ناخودآگاه و نه واقعیت سخن می‌گوید و آن را توضیح بسیاری از انتخاب‌های غیرعقلانی (در اینجا تحلیل‌های غیرعقلانی) می‌داند.

پاورقی

ور نم نهادن آن است که شخصی را بکشند و در زیر خاک پنهان کنند و بر بالای او گل و ریاحین برویانند.