شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#انگلیسی#فرانسه

افشاگری ۳ مترجم مشهور ایرانی | فاجعه بی‌شرمانه شوهر عضو آکادمی و آوازه‌خوانی که برنده نوبل شد | نوبل کاملا به جغرافیای سیاسی وابسته است

سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ - ۰۸:۴۱

گفتگوی همشهری آنلاین با منوچهر بدیعی، پرویز شهدی و غلامحسین سالمی

منوچهر بدیعی مترجم زبده ایرانی، مخالف اعطای نوبل امسال به «آنی ارنو» است. «ارنو» زندگی‌نامه‌نویس است و بدیعی با وصف اینکه از هر دو زبان فرانسه و انگلیسی ترجمه می‌کند، او را نمی‌شناسد. پرویز شهدی و غلامحسین سالمی، دو مترجم پیشسکوت دیگر هم با او هم رأی اند.

نوبل

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: از آخرین نوبلی که به یک نویسنده تراز اول اعطا شد، ۱۲ سال می‌گذرد: سال ۲۰۱۰، ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پرویی که خیلی پیش‌ترها شایسته دریافت نوبل بود و دریافت نوبل برایش کاملاً به تأخیر افتاد. انتخاب یوسا از سوی آکادمی سوئد که به نظر می‌رسد سیاست‌های جهان سرمایه‌داری را دنبال می‌کند، خیلی دیر به این نویسنده اعطا شد: پس از اینکه به نویسندگانی از افریقای جنوبی، لهستان، مجارستان و چین اهدا کردند؛ نویسندگانی چون کوئتزی، دوریس لسینگ، شیمبورسکا، الفریده یلینک، ایمره کرتس و گائو شینگجیان.

نحوه انتخاب و داوری آکادمی سوئد موافقان و مخالفانی دارد. برخی معتقدند که وقتی نوبل به نویسنده‌ای ناشناخته اعطا می‌شود، به بهتر شناساندنش کمک می‌کند اما در نقطه مقابل بزرگانی معتقدند که برنده نوبل ادبیات باید نویسنده بزرگی باشد که بتواند چنین جایزه مهمی را از آن خود کند. تا به امروز نویسندگانی مانند لئون تولستوی، میلان کوندرا، گرهام گرین، یوکیو می‌شیما و کارلوس فوئنتس از گردونه جایزه نوبل جا مانده‌اند.

گزارش پیش‌رو درباره نقد و نظر منوچهر بدیعی، پرویز شهدی و غلامحسین سالمی درباره مخالفت با نوبل ادبیات امسال را بخوانید:

منوچهر بدیعی- مترجم ۸۳ ساله

منوچهر بدیعی، مترجم پیشکسوت زبان فرانسه و انگلیسی و مترجم آثار جیمز جویس در ایران، درباره نویسنده زن فرانسوی برنده نوبل امسال که جمعه هفته پیش از سوی آکادمی سوئد معرفی شد، گفت: ««من آنی ارنو» را به هیچ عنوان نمی‌شناسم. من مدت‌هاست که علاقه‌ام را نسبت به مسائل ادبی نوبل از دست داده‌ام.»

وابستگی نوبل به جغرافیای سیاسی؛ نوبل اعتبار سابق را از دست داده است

مترجم کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانی» اثر جیمز جویس ادامه داد: «به گمان من نوبل به ویژه در دهه اخیر وابسته جغرافیایی سیاسی شده است. به همین دلیل ابداً و اصلاً دیگر برایم اهمیتی ندارد که چه کسی این جایزه را به خانه می‌برد. البته گاهی استثناهایی هم برای نوبل ادبیات به چشم می‌خورد و آن این که مگر هیاهوی خواص اهل ادبیات و البته مخاطبانی که در این حوزه اهلیت دارند، باعث شود، جایزه نوبل را به نویسنده‌ای شایسته بدهند. در غیر این صورت اگر نگاهی به سیاهه فهرست برندگان نوبل در سال‌ها و دهه‌های اخیر بیندازید، در خواهید یافت این جایزه ارزش و اعتبار سابق خودش را نزد اهل ادبیات از دست داده است.

لئون تولستوی خالق «جنگ و صلح» و «آناکارنینا»

برندگان نوبل جنبه جهانی هم ندارند

بدیعی ادامه داد: «با مطالعه ادبیات فرانسه به سادگی درخواهید یافت که همه نویسندگان فرانسوی شناخته شده نیستند و حرفی برای گفتن ندارند. یا شاعرانی امریکایی که به هیچ وجه مورد توجه ما نیستند. علاوه بر این در سال‌های اخیر کسانی نوبل برده‌اند که نه تنها در کشورشان که در جهان هم جنبه بین‌المللی ندارند. آنها به هیچ عنوان قابل مقایسه با نویسندگانی مانند «ژان پل سارتر»، «آلبر کامو» یا «آندره مالرو» نیستند.

فاجعه بی‌شرمانه شوهر عضو آکادمی، آبروی نوبل را برد

وی درباره اینکه آکادمی نوبل یکبار جایزه را به «باب دیلون»، آوازه‌خوان امریکایی داد یا یکبار به یک مقاله‌نویس اهل بلاروس به نام «سوتلانا آلکسویچ» اعطا کرد، گفت: «مدت‌هاست که تأکید دارم نوبل وابسته به جغرافیای سیاسی است. مخصوصاً فاجعه بی‌شرمانه‌ای که چند سال پیش رخ داد و شوهر یکی از اعضای آکادمی نوبل رسوای خاص و عام شد، خیلی‌ها فاتحه نوبل را خواندند. من به عنوان مترجم دیگر وقتم را تلف نمی‌کنم و سراغ برندگان نوبل نمی‌روم. گاه با خود فکر می‌کنم که من هم عمر طولانی در پیش ندارم و نباید وقتم را بیهوده صرف مسایل عبث کنم. تنها در این مدت به موضوعات اصلی ادبیات معطوفم و می‌خواهم به آنچه ازش عقب مانده‌ام، برسم.

غلامحسین سالمی- شاعر، مترجم و ویراستار

فقط نوبل ادبیات کاندیداها را معرفی نمی‌کند

غلامحسین سالمی، شاعر، ویراستار و مترجم پیشکسوت ادبیات انگلیسی که طی سال‌های اخیر ادبیات‌داستانی ژاپن را به مردم ایران معرفی کرده، درباره برنده نوبل ادبیات امسال و سال‌های قبل می‌گوید: «هیأت انتخاب کننده برندگان نوبل، یعنی کسانی که برندگان نوبل را انتخاب می‌کنند، در همه حوزه‌ها کاندیداها را معرفی می‌کند. اما هیأت داوران نوبل ادبیات تنها هیأتی است که نامزدهای دریافت نوبل را معرفی نمی‌کند. این امر را باید با ابراز تأسف عنوان کرد. برای فیزیک مثلاً عنوان می‌کنند که پرفسور فلانی و مهندس فلان کاندیداهای درنظر گرفته شده‌اند. برای نوبل شیمی هم به همچنین یا می‌گویند برای صلح فلان فرد برای فلان اقدامش نامزد دریافت جایزه نوبل است. اما در حوزه ادبیات به رغم اینکه از بسیاری افراد سرشناس نظرسنجی می‌کنند، اما نامزدها را معرفی نمی‌کنند. این که می‌گویم مستند است و خدا رحمت کند دکتر رضا براهنی را که از او به عنوان کسی که صاحب نظر است، نظر می‌جستند. این نظرسنجی از دکتر براهنی یکبار و دوبار هم اتفاق نیفتاد و چندین و چند بار از او نظرسنجی کردند. به زبان رساتر چندین سال که از وی به عنوان نویسنده ایرانی پرسیدند چه کسی را کاندیدا می‌کنی؟»

یوکیو می شیما

می‌شیما جوان خط خورد تا سولژنیتسین برنده شود

مترجم «برف بهاری» اثر یوکیو می‌شیما ادامه داد: «اما باز هم مشخص نیست که چرا نامزدها را معرفی نمی‌کنند. من با این همه سابقه در ادبیات و ترجمه هنوز ساز و کار نوبل را درنیافته‌ام. هنوز سر در نیاورده‌ام در پروسه‌ای که یکی را صاحب جایزه معرفی می‌کنند چه ملاک‌ها و معیارها لحاظ می‌شود.»

وی درباره اعطای جایزه نوبل در سال‌هایی که نویسندگانی مانند «ارنست همینگوی» و «آلبر کامو» برنده این جایزه شدند، توضیح داد: «پیش‌تر امریکا و شوروی مطرح بود. یکسال سر لج و لجبازی به یک نویسنده یا شاعر امریکایی جایزه را اعطا می‌کردند و سال بعد به یک نویسنده روس. مصداق واقعی این مثال به زمانی بازمی‌گردد که جایزه را به «الکساندر سولژنیتسین» دادند. در آن موقع که جایزه را به او دادند، کسی سولژنیتسین را نمی‌شناخت. جالب این است که هم‌زمان با سولژنیتسین، «گراهام گرین» بخت دریافت نوبل را داشت. یا اگر گرین کاندیدا نبود، صدایش درآمد که یوکیو می‌شیما کاندیدا شده است. آکادمی نوبل علناً اعلام کرد که یوکیو می‌شیما جوان است و باز هم برای بردن جایزه شانس دارد اما سولژنیتسین پیر است و هر زمان ممکن است دار فانی را وداع گوید. به همین دلیل جایزه را به «سولژنیتسین» اعطا کردند.

گراهام گرین

دلار کذایی به دهان الکساندر مزه کرد؛ سولژنیتسین پس از مهاجرت به امریکا هیچ کتابی ننوشت!

سالمی یادآور شد: «جالب اینجاست وقتی که جایزه را به سولژنیتسین دادند و این آقا دلار کذایی را گرفت، تا آن زمان که امریکایی‌ها جملگی بد بودند اما پولش خوب بود! او بعد از دریافت دلار امریکایی، طعم دلار امریکایی هم زیر زبانش مزه کرد و به امریکا رفت و هیچ کاری پس از برنده شدنش از او ندیدیدم. نمی‌دانم این چه ماجرایی است که آکادمی سوئد، نمی‌گوید چه کسانی کاندیدا هستند اما می‌دانم که نظرخواهی می‌کنند. اما خیلی وقت‌ها هم نویسنده منتخبشان جزو آن نظرخواهی‌ها نیست. یعنی در یک کلام وقعی به نظرخواهی‌ها هم نمی‌نهند!

آیا نویسندگان بزرگ ایرانی در حد دریافت نوبل ادبیات نبودند؟

این شاعر و مترجم در این باره که آکادمی نوبل نویسندگانی را انتخاب می‌کنند که کتاب‌هایش به زبان‌های خارجی و به ویژه فرانسه ترجمه شده باشد، توضیح داد: «من می‌توانم کسی را نام ببرم که اتفاقاً کتاب‌هایش به چندین زبان ترجمه شده است. آثار دکتر غلامحسین ساعدی نه تنها به فرانسه و انگلیسی که به روسی هم ترجمه شده است. دکتر رضا براهنی نویسنده دیگری است که به زبان انگلیسی هم شعر می‌سرود. کتاب «ظل‌الله» در ادبیات ما کم وزنه‌ای نیست که خودش آن را به انگلیسی برگرداند. احمد شاملو مستحق دریافت جایزه نوبل ادبیات نبود؟ یا احمد محمود. این‌ها کسانی بودند که آثارشان هم به زبان‌های دیگر ترجمه شده و هم برای خارجی‌ها شناخته شده‌اند.

جی. دی. سالینجر نویسنده «ناطور دشت»

آوازه‌خوان امریکایی شوکه شد که برنده نوبل شده!

سالمی گفت: «از میان ایرانی‌ها که بگذریم لئون تولستوی، گراهام گرین و میلاد کوندرا هم جایزه نوبل را دریافت نکردند. این‌ها پرسش‌های بزرگ در مقابل آکادمی نوبل است. من به عنوان مترجم ایرانی به نخستین موضوعی که فکر می‌کنم این است که چه مساله‌ای و چه زد و بندی آنجا وجود دارد. «سوتلانا آلکسویچ» حتی خبرنگار شناخته شده‌ای هم نبود. کسی او را نمی‌شناخت و مقاله‌هایش هم به هیچ وجه تأثیر فراگیر جهانی نداشت. جهان اصلاً هنوز هم چنین کسی را نمی‌شناسد. یا مثلاً سال‌ها قبل جایزه نوبل را به «باب دیلن» دادند. او خودش هم شوکه شده بود که این جایزه را روی چه حسابی به او داده‌اند. باب دیلن چه ربطی به ادبیات دارد؟! این یک اقدام کاملاً بی‌ربط است و شگفتی برای همه علاقه‌مندان به ادبیات فراهم می‌کند.»

ترجمه خوب یا بساز بفروشی در ادبیات‌داستانی؟

سالمی تأکید کرد: «امیدوارم کسی به دل نگیرد. تا به امروز هم که ما «آنی ارنو» را نمی‌شناختیم. اما تا یک ماه دیگر جایزه نوبل را به خانه می‌برد و یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار امریکایی نوش جانش! در حال حاضر دوستان مترجم خبر دارند. چندین تن از این مترجمان میان‌مایه دست به سینه نشسته‌اند و به قول آسپیران غیاث‌آبادی، زود، تند، سریع، فوری آثار این نویسنده را هم اینک که خوانندگان مصاحبه مرا می‌خوانند، کتاب‌های او را ترجمه می‌کنند تا فوری به ناشر بدهد و آقا یا خانم ناشر بدون هیچ ویرایش و معیار تکنیکی، نان را به تنور بچسباند و کتاب را منتشر کند و بگوید این آثار نویسنده برنده نوبل ادبیات است. تعجیل پس از ترجمه آثار درجه سه به نظر بیهوده است و بیشتر به بساز و بفروشی در عرصه ادبیات‌داستانی می‌ماند. این کار همان‌قدر که کار ساختن یک ساختمان بی‌کیفیت در عرصه مهندسی مذموم است، به همین اندازه زشت و بیهوده است. تأکید دارم که چنین کاری درست همان بساز بفروشی در ادبیات است.»  

میلان کوندرا- نویسنده «بار هستی»، «آهستگی» و «جاودانگی»

انتخاب آکادمی نوبل بی‌احترامی به ادبیات است   

مترجم «زوال فرشته» اثر یوکیو می‌شیما، افزود: «یوکیو می‌شیما، نویسنده‌ای که «کنزابرو اوئه»، یکی از نامداران ادبیات‌داستانی ژاپن را کشف می‌کند، جایزه نوبل را نمی‌برد. در حالی که طبق اسنادی که وجود دارد سه بار کاندیدای نوبل شد. آنها می‌گویند ژاپن چند نویسنده در سطح جهان دارد: «کازوئو ایشی گورو»، «هاروکی موراکامی» و... این در حالی است که ژاپنی‌ها معتقدند که در نوشته‌های این‌ها هیچ نشانی از آداب و سنن ژاپن نیست. ایشی‌گورو که اصلاً بزرگ شده انگلیس است و نباید او را نویسنده‌ای ژاپنی به جا آورد. نوبل امسال را در یک کلام دوست نداشتم. سال‌های قبل هم خوشم نیامد. من نام این آدم را تا به حال نشنیده بودم. قول می‌دهم خبرنگاران حوزه ادبیات هم به عنوان کسانی که دست در اندرکارند و می‌دانند چی به چیست، نام این آدم به گوششان نخورده. به نظرم این گونه انتخاب‌های غلط باعث می‌شود که حرمت ادبیات از بین برود. انتخاب آکادمی نوبل بی‌احترامی به ادبیات است.»

پرویز شهدی- مترجم ادبیات فرانسه

چرا آثار نویسنده ۸۲ ساله فرانسوی خوانده نشده؟

پرویز شهدی، دیگر مترجم پیشکسوت ادبیات فرانسه می‌گوید: «خانم «آنی ارنو» برنده نوبل ۲۰۲۲، ۸۲ سال دارد. یعنی تقریباً متولد سال ۱۹۴۰ است. اما طی این مدت چگونه شناخته شده و کسی آثار او را نخوانده، بر من هم پوشیده است. البته اطلاع دارم که چند کتاب کم حجم از او به فارسی ترجمه شده. البته خوشحالم که دخترهای جوان پیش از اینکه یک نویسنده برنده نوبل شود، آثار او را ترجمه می‌کنند.»

سکوت بزرگان ادبیات در برابر نوبل

مترجم آثار «ایتالو کالوینو» که سال‌هاست از زبان فرانسه ترجمه می‌کند، توضیح داد: «تا پیش از برنده شدن خانم «آنی ارنو» به عنوان دریافت کننده نوبل ادبیات ۲۰۲۲ نام او را هیچ جا نشنیده و نخوانده بودم. البته زندگی‌نامه‌نویسی در بدو امر می‌تواند ضعف یک نویسنده برنده نوبل تلقی شود. حتی به گمانم آکادمی نوبل بعضی مواقع سیاسی شده. جایزه را به کسانی می‌دهد که اصلاً معلوم نیست کی هستند و چه نوشته‌اند. کسی هم با اندیشه و قلم آنها آشنا نیست یا دست‌کم بزرگان ادبیات با نوشته‌های آنها آشنایی ندارند. بزرگان نیمه اول و دوم قرن بیستم که برنده نوبل ادبیات می‌شدند، ملاک و معیار دیگری داشتند و آن زمان دست‌کم نوبل ادبیات ارزشمند بود. آن نویسندگان هم در دنیا شناخته شده بودند. اما به طور کلی امروز قدری سیاست‌زده‌اند.»

سکوت رسانه‌ها در قبال برنده شدن «ارنو»

وی ادامه داد: «زمانی هم وقتی نویسنده‌ای برنده نوبل می‌شد، کتاب‌هایشان منتشر می‌شد. از روی آثارشان فیلم تهیه می‌شد یا مجله‌های مختلف به نقد و بررسی آثار آنها می‌پرداختند. حتی روزنامه همشهری در صفحه آخر در ستونی به این مباحث می‌پرداخت یا صفحه آخر روزنامه ایران به جریان‌های روز ادبی اختصاص داشت. این ستون هم در روزنامه ایران حذف شد. برنده نوبل ادبیات در ایران هم با سکوت رسانه‌ها همراه است و کسی هم سعی نمی‌کند ادبیات را بشناسند. وقتی تیراژ کتاب به ۲۰۰ نسخه می‌رسد ما دیگر کتابخوان نداریم که سره را از ناسره تشخیص دهد. یادم است سال ۱۳۶۳ که پس از ۱۰ سال از فرانسه بازگشتم، در کتابفروشی‌ها که هیچ حتی در گوشه خیابان‌ها کتاب‌هایی با تیراژ ۱۰ و ۲۰ هزار نسخه به فروش می‌رفت.»

کارلوس فوئنتس- نویسنده «پوست انداختن» و «آئورا»

وقتم را با ترجمه آثار «ارنو» تلف نمی‌کنم

وی در پاسخ به این پرسش که «آیا با توجه به تبحرتان در زبان فرانسه قصد ندارید آثار برنده نوبل ادبیات امسال را ترجمه کنید؟» گفت: «زمانی دسترسی به کتاب آسان بود. پیش از هر چیز باید بدانم خانم ارنو چه نوشته و اصلاً قابلیت ترجمه دارد و در سطحی هست که من آنها را ترجمه کنم یا نه. چون می‌دانم که پس پشت برنده شدن یک نویسنده در این سال‌ها چه ساز و کاری وجود دارد، ترجیح می‌دهم سراغ آثار این نویسنده نروم و وقتم را تلف نکنم. از سوی دیگر من اصلاً دنبال این گونه ادبیات نیستم. فردا می‌بینید از یک زندگی‌نامه این نویسنده ۴ ترجمه زودتر از ترجمه من منتشر شده که ارزش خواندن هم ندارند. شاید یکی از دلایلی که مردم دیگر به کتاب روی نمی‌آوردند، همین ترجمه‌های دستپاچه در پی انتخاب‌های شبهه انگیز باشد.

در این بازار حتی برخی کتاب‌ها را رونویسی می‌کنند، برخی از سطرها را به اسم خودشان تغییر می‌دهند و چاپ می‌زنند. علاوه بر این‌ها در حوزه اتوبیوگرافی من چند کتاب ارزشمند در کارنامه کاری خود دارم. این خود زندگی‌نامه‌ها از آندره مالرو، بالزاک و ویکتور هوگو بود که به گمانم همین مخاطبان اندک اما هوشمند ادبیات خودشان تفاوت این گونه کارها را بدانند و تشخیص دهند.

در حال حاضر هم مشغول کاری هستم که حروفچینی شده و مشغول ویرایش نهایی اثری از «مادام کوری» هستم. به هر حال ترجیح می‌دهم در گوشه‌ای کار خودم را بکنم. پس از دریافت نوبل این بیت از حافظ به خاطرم آمد که می‌گوید: «من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش/ هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت».

به هر حال من کار خودم را می‌کنم و توجهی هم به برنده نوبل امسال ندارم. همچنین هیچ کتابی را صرفاً به این دلیل که فروش زیاد داشته یا حتی جایزه جهانی را از آن نویسنده‌اش کرده، چشم و گوش بسته ترجمه نمی‌کنم. تا آن کتاب پیام و نکته ارزشمندی برای نسل جوان نداشته باشد و فاقد کشش برای خواننده هم باشد من آن را ترجمه نمی‌کنم. در غیر دارا بودن این مولفه‌ها من اگر برنده نوبل هم باشد، سراغ ترجمه آثارش نمی‌روم. اما در عین حال مشغول ترجمه یکی از برندگان نوبل دهه ۵۰ میلادی هستم که به نظرم بسیار ارزشمند است. به گمانم کتاب‌هایی که تا به امروز ترجمه کرده‌ام نه به خاطر من بلکه به دلیل نویسندگانی است که قلمشان ارزشمند بوده، مورد توجه قرار گرفته. به قول سعدی علیه رحمه «غرض نقشی است که از ما بازماند»».