شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#فوتبال#قانون اساسی#صدا و سیما

فوتبال مقصر اصلی اعتراضات سیاسی

فروزان آصف نخعی
فوتبال مقصر اصلی اعتراضات سیاسی

مسئولان و سیاستگزاران این صدا و سیما غافل هستند از طریق بازی فوتبال، درس سیاست و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود را بر اساس اصل 56 قانون اساسی آموزش می دهند، منتها از آنجا که به پیامدهای بازی فوتبال آشنا نیستند، متحیر می مانند چرا مخاطبان صدا و سیما با اعتراض و انتقاد به گشت ارشاد و دیگر دوقطبی سازی ها و یا برگزاری انتخابات یک سویه، دنبال تحقق مطالبات خود هستند.

این سخن طنز نیست که اعتراضات و انتقادات مردم ریشه در تماشای فوتبال دارد. به طرز شگفت انگیزی مردم از طریق ماهواره و شبکه های داخلی دائم در برابر آموزش عملی اصل 56 قانون اساسی قرار می گیرند که می گوید: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را برسرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می آید اعمال می کند.» به عبارت دیگر بازیکنان با تمرین مداوم در صدد هستند در رقابتی تنگاتنگ، بر سرنوشت بازی و تیم شان حاکم بوده، و دائم برای خود و هوادارانشان افتخارات بیشتر بیافرینند.

مردم و به ویژه نسل هشتادی ها، و باز هم به ویژه زنان و دختران، با گرایش دقیق خود نسبت به تماشای فوتبال، به طرز شگفت آوری در اوج سرگرمی رسانه ای، در معرض آموزش و گفت و گو با آموزه های ناشی از آن هستند. بر این مبنا «دو گروه مخالف یعنی دو گروه 11 نفره در وسط زمین با یک داور و دو کمک داور و سیستم های کنترلی الکترونیک برای از بین بردن هر گونه شائبه نزد هواداران هوتبال، همراه با 50 هزار نفر هوادار پرسپولیس و 50 هزار نفر هوادار استقلال، (عناصر شکل دهنده ورزشگاه آزادی)» با یکدیگر به رقابت می پردازند. رقابتی که همراه با شعارهواداران و قضاوت داور بازی، به مدت 90 دقیقه، گاه در کشور تا 50 میلیون جفت چشم را مشغول تماشای خود می کند.

اما یادمان نرود فارغ از سیاست های بسته صدا و سیمای جمهوری اسلامی، مسئولان و سیاستگزاران این جعبه جادویی غافل هستند از طریق بازی فوتبال، درس سیاست و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود را بر اساس اصل 56 قانون اساسی دائم آموزش می دهند، منتها از آنجا که به پیامدهای بازی فوتبال آشنا نیستند، متحیر می مانند چرا مخاطبان صدا و سیما با اعتراض و انتقاد به گشت ارشاد و دیگر دوقطبی سازی ها و یا برگزاری انتخابات یک سویه، دنبال تحقق مطالبات خود هستند. این درحالی است که کمی آشنایی با ساختار فوتبال، از سوی سیاستگزاران برگزارکنندگان انتخاباتی چون انتخابات مجلس در سال 1398 یا انتخابات ریاست جمهوری در سال 1400، می توانست به حذف برنامه فوتبال از صدا و سیما و یا ایجاد یک شبه فوتبال منتهی شود. شبه فوتبالی که در آن از پیش همه می دانند که قرار است کدام تیم برنده شود و داور به عنوان اعمال نظارت استصوابی کدام فورواردها را حذف کند، تا حریف ببازد. در عین حال آن گاه با تبلیغات گسترده مطرح بفرمایند که در اصل همه مسابقات فوتبال در جهان، مصنوعی و رقابت تیم ها از پیش تعیین شده است و رقابتی ترین بازی فوتبال در ایران برگزار می شود. در صورتی که فدراسیون فوتبال موفق به چنین استحاله ای در معنای رقابتی فوتبال نشود، این طبیعی است که فوتبال نوعی آموزش سیاسی در ایران به همراه داشته باشد. آموزشی که بر اساس آن، اقتدار داور و فدراسیون وابسته به دو گروه رقیب است که در آن هواداران هر گروه به شدت و حدت از تیم خود دفاع و می کنند و برای آن هورا کشیده و با موج مکزیکی و بازی خوب صحنه های بدیع و زیبا می آفرینند. ولی نکته ای بس مهم در این رقابت این است که همه آگاهند ماندگاری و بقا و توسعه ورزش فوتبال همانند کشور و حوزه سیاست، وابسته به دو گروه رقیب است. به عبارت دیگر مشروعیت بازی به وجود گروه مورد حمایت و مخالف آن به ویژه در حوزه ملی است. به عبارت دیگر اقتدار و اساس مشروعیت، بر رقابت دو گروه مخالف یکدیگر، و رقابت عادلانه قرار دارد بدون آن هیچ گونه بازی واقعی مبتنی بر اصل 56 قانون اساسی در حوزه جزیی یعنی فوتبال و همه در حوزه کلی یعنی کشور رقم نمی خورد. در صورتی که داور با اعمال نظارت استصوابی کارت های قرمز را خارج از قواعد بازی علیه یک تیم و به نفع تیم دیگر بالا ببرد، با اعتراض جدی هواداران و تحقق نوعی وندالیسم علیه صندلی و جایگاه و مبلمان شهری و اتوبوس و تخریب آن ها همراه خواهد بود. از این منظر فوتبال و بازی به شدت رقابتی آن، تقدیر و مقدرات تعیین گروه شایسته تر، با این رویکرد که هر گروه به صورت جداگانه 50 درصد در تعیین سرنوشت بازی و 100 درصد در تعیین سرنوشت خود در رقابت موجود دخالت دارد، به اوج خود می رسد. هر مانعی بر سر راه چنین اراده ای، فوتبال را به انحراف کشیده و به شدت منتهی به اعتراض هواداران می شود. آموزش روزمره چنین صحنه های بدیعی نظام حکمرانی عاقل را به صرافت می اندازد که با تماشاگرانی چنین هوشمند، چگونه محترمانه و توام با تدبیر از در سازش و صلح و گفت و گو درآید. البته شاید از مسئولان صدا و سیما که نمی دانند با فوتبال چه آموزشی به جامعه منتقل می کنند و در تضاد با آن اخبار 8.30 بسیاری مواقع ارزش شنیده و دیدن ندارد، چنین انتظاری نمی توانیم داشته باشیم. اما انتظار آن است رفتار مسئولان با انتخابات آینده و هر نوع اشتباه های استراتژیک چون مرگ مهسا و حوادث دیگر، مشابه آن چه در دو انتخابات گذشته دیدم نباشد زیرا به طور طبیعی و فطری با اصل 56 و آموزش های فوتبالی مردم در تضاد و تناقض خواهد بود.و این خود بزرگترین تحقیر ملی است که همگان را به سوی کسب منزلت به هر نحو ممکن می کشاند.

216