شهر خبر

چرا زنان ایرانی با بازار کار قهر کرده‌اند؟

چرا زنان ایرانی با بازار کار قهر کرده‌اند؟

فردای اقتصاد: یکی از معماهای بزرگ اقتصاد ایران، حضور بسیار کمرنگ زنان در اشتغال است؛ چرا که سطح مشارکت زنان ایرانی در بازار کار حتی نسبت به کشورهایی که از نظر درآمد و توسعه انسانی از ایران عقب‌ترند، پایین‌تر است. در جریان توسعه آرام دهه‌های قبل، زنان پشت درهای بازار کار مانده‌اند و با آن قهر کرده‌اند. اما چه عواملی در اقتصاد ایران می‌تواند زاینده این وضعیت شده باشد و غیبت زنان در بازار کار چه پیامدهایی داشته است؟

بازار کاری بدون حضور زنان

طبق داده‌های مرکز آمار ایران، در سال ۱۴۰۰ نزدیک به ۳۱.۵ میلیون نفر از مردان و ۳۱.۵ میلیون نفر از زنان در سن کار، یعنی بالای ۱۵ سال، قرار داشته‌اند. از میان این جمعیت نسبتاً مساوی، ۲۱.۶ میلیون نفر از مردان و تنها ۴.۲ میلیون نفر از زنان در بازار کار مشارکت کرده‌اند؛ یعنی یا شغلی دارند یا این که در جست‌وجوی کار هستند (بیکار). مشارکت بسیار پایین‌تر زنان با نرخی حدود ۱۳ درصد در برابر مشارکت ۶۹ درصدی مردان شایسته توجه جدی است. این نرخ به این معنی است که ۸۷ درصد از زنان ایرانی که در سن کار هستند، اقدامی برای یافتن شغل انجام نمی‌دهند. لازم به ذکر است با وجود این مشارکت بسیار پایین، باز هم درصد بیشتری از زنان مشارکت‌کننده، به نسبت مردان، در جست‌وجوی شغل مورد نظر ناکام می‌مانند؛ نرخ بیکاری زنان در سال ۱۴۰۰ حدود ۱۶ درصد و نرخ بیکاری مردان ۸ درصد بوده است. بیکار فردی است که به دنبال شغل بوده اما شاغل نشده است و نرخ بیکاری نسبت افراد بیکار به کل افراد فعال در بازار کار (مجموع شاغل و بیکار) است. بنابراین اگر به نرخ اشتغال، که نسبت افراد شاغل به کل افراد در سن کار است نگاه کنیم، ۶۳ درصد اشتغال مردان و ۱۱ درصد اشتغال زنان را برای سال ۱۴۰۰ مشاهده خواهیم کرد. اما قهر زنان ایرانی از بازار کار حتی نسبت به کشورهای مشابه با ما نیز وضعیت مناسبی ندارد.

مشارکتی پایین‌تر از پاکستان، عربستان و ترکیه

نقشه زیر وضعیت نامناسب اشتغال زنان ایرانی را نسبت به اکثر کشورهای جهان، از جمله کشورهای خاورمیانه به تصویر می‌کشد.

نقشه جهانی مشارکت نیروی کار زنان
نقشه جهانی مشارکت نیروی کار زنان

طبق آمار مؤسسه بین‌المللی کار (ILO)، مشارکت نیروی کار زنان طی سال ۲۰۲۱ در عربستان صعودی به حدود ۳۰ درصد رسیده است که نشان از روند افزایشی این آمار در سال‌های اخیر می‌دهد. این نرخ برای کشورهای ترکیه، مکزیک و پاکستان به ترتیب ۳۲، ۴۴ و ۲۰ درصد بوده. طبق آمار این سازمان، نرخ یادشده در این سال برای ایران ۱۴ درصد بیان شده است. طبق مرکز آمار ایران هم نرخ مشارکت زنان در سال ۱۴۰۰ برابر ۱۳ درصد بوده است که پس از افت قابل توجه در دوران کرونا رخ داده است. پیش از آن این نرخ در حوالی ۱۵ تا ۲۰ درصد قرار داشت. اما در جهانی که به طور میانگین، نزدیک به نیمی از زنان آن در بازار کار مشارکت داشته‌اند، نرخ ۱۵ تا ۲۰ درصدی اقتصاد ایران هم شکاف بزرگی را با دنیا نشان می‌دهد. نسبت نرخ مشارکت زنان به نرخ مشارکت مردان در ایران میان ۲۰ تا ۲۵ درصد است. در حالی که متوسط جهان حدود ۶۷ درصد است. در واقع همچنان در اکثر نقاط دنیا این نابرابری میان مشارکت مردان و زنان در بازار کار پابرجاست. اما میزان شکاف به مرور کمتر شده و به نظر می‌رسد وضعیت متوسط دنیا اکنون بسیار بهتر از ایران است.

چه عواملی مانع مشارکت نیروی کار زنان است؟

مطالعات تجربی، به خصوص در صورت فراهم‌آمدن داده‌های باکیفیت‌تر از بازار کار می‌توانند کمک زیادی بکنند به فهم اثر مکانیزم‌های مختلف جهت کاهش مشارکت زنان. اما فعلاً و با نگاهی کلی می‌توان برخی سازوکارهای احتمالی را برشمرد:

پیامدهای مشارکت و اشتغال پایین زنان

از دید رشد اقتصادی، اشتغال پایین زنان به معنی این است که بخشی از جامعه در فرایند تولید ارزش افزوده شرکت ندارد و در نتیجه تولید کمتری صورت می‌گیرد. عدم استفاده از سرمایه انسانی زنان حتی می‌تواند به کاهش رشد بهره‌وری اقتصاد نسبت به حالت بالقوه بینجامد. آمارها می‌گوید از ۶.۷ میلیون نفر زنان تحصیلکرده یا در حال تحصیل در دانشگاه و در سن کار، تنها ۱.۷ میلیون نفر شاغل‌اند؛ یعنی نرخ اشتغالی برابر ۲۶ درصد (در مقابل ۶۳ درصد در مردان). این حجم از سرمایه‌گذاری انسانی از طریق تحصیلات عالی می‌توانست مسئولیت بخشی از رشد بهره‌وری را برعهده بگیرد. البته که موضوع به این سادگی‌ها هم نیست و کیفیت تولید سرمایه انسانی و تحصیلات عالی در ایران لزوماً در این راستا قرار ندارد.

از دید توسعه انسانی، مشارکت کم زنان در بازار کار به این معنی است که اکثریت آن‌ها به لحاظ اقتصادی نمی‌توانند استقلال داشته باشند. عدم استقلال اقتصادی هم می‌تواند با عدم استقلال اجتماعی و محدودشدن آزادی‌های آن‌ها همراه باشد. افزایش تحصیلات و در ادامه مشارکت زنان در بازار کار، معمولاً یکی از پایه‌های برنامه‌های توسعه‌ای در کشورهای در حال توسعه به شمار می‌رود. افزایش تحصیلات و اشتغال زنان متأهل معمولاً با افزایش توان چانه‌زنی‌شان در تصمیم‌گیری‌های خانوار همراه می‌شود و این موضوع بعضاً باعث می‌شود سرمایه‌گذاری بهتری در سرمایه انسانی فرزندان رخ دهد.