شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#روسیه

آیا دوگین قربانی نزاع دستگاه‌های امنیتی و نظامی روسیه شد؟

آیا دوگین قربانی نزاع دستگاه‌های امنیتی و نظامی روسیه شد؟

این رشته سر دراز دارد: آیا ترور دختر دوگین کار اوکراینی ها بود؟ طرح سرویس امنیت روسیه؟ یا درگیری داخلی در کرملین؟

ابوالفضل خدائی: پایگاه بولوارک در تحلیلی در خصوص قتل دختر الکساندر دوگین نوشت با اشاره به اینکه ماجرا پس از این اتفاق پیچیده تر شده است نوشت:

سرویس امنیت روسیه (اف‌اس‌بی) معتقد است که قاتل یک زن اوکراینی بوده است. کرملین تلاشی بی‌سابقه برای تبدیل دوگینا به یک شهید دارد. همچنین اظهاراتی از سوی اعضای مقامات روسیه وجود دارد مبنی بر اینکه انتقام‌جویی می‌تواند شامل ترور در پایتخت‌های خارجی باشد. ضمن اینکه افشاگری های جدیدی از جمله یک پست تلگرامی زمان بندی شده توسط دوگین در روز مرگ دخترش وجود دارد.

در همین حال سرویس امنیت روسیه با هوشیاری شگفت‌انگیزی تنها دو روز پس از ترور دوگینا، اعلام کرد که این پرونده را کشف کرده است: مظنون، ناتالیا ووک، شهروند اوکراینی ۴۳ ساله بود که به مأموریت سرویس‌های ویژه اوکراین عمل می‌کرد. به گفته سرویس امنیت روسیه، ووک در ۲۳ ژوئیه به همراه دختر ۱۲ ساله خود وارد روسیه شده بود و مدتی بود که دوگینا را زیر نظر داشت، حتی یک آپارتمان در همان ساختمان اجاره کرده بود و پس از بمباران، به استونی گریخت.

رسانه های روسی طرفدار کرملین به سرعت این گزارش را برجسته و اعلام کردند که قاتل مظنون یک سرباز زن در هنگ آزوف است. نیروی جنجالی با روابط راست افراطی یا حتی نئونازی گزارش شده (و مناقشه برانگیز) که روس ها قصد دارند جنگجویان آنها را پس از دستگیری در ماریوپل محاکمه کنند. در واقع، یک گروه هکری روسی که خود را (نمسیس) معرفی می‌کند، اطلاعات شخصی و پرسنلی نظامی اوکراینی این مظنون را به صورت آنلاین منتشر می‌کند. به گونه ای که در ماه آوریل نام ناتالیا ووک در پایگاه داده این گروه هکری فهرست شده بود و یک نسخه از شناسه عضویت او در آزوف نیز انتشار می یابد.

آیا دوگین قربانی نزاع دستگاه‌های امنیتی و نظامی روسیه شد؟

آیا دوگین ایران را درگیر نزاع هویتی روسیه با غرب می‌کند؟

در میان روزنامه نگاران مستقل روسیه، گزارش سرویس امنیت روسیه از رویدادها تقریباً با تردید و تمسخر جهانی مواجه شد. (حتی برخی از روزنامه نگاران نه چندان مستقل نیز این تردید را تکرار کردند: ایگور خلموگروف، وبلاگ نویس ملی گرا و کارشناس شبکه RT در کانال تلگرامی خود نوشت: «به دلایل قابل درک فکر می کنم این یک دروغ و یک این اشتباه است.» چند نفر به شوخی گفتند، با توجه به سرعت تحقیقات، موضوع قتل قبل از وقوع آن باید حل شده باشد. بسیاری به یک ناهماهنگی خاص اشاره کردند: قاتل ظاهراً با یک خودروی اس یو وی مینی کوپر با پلاک "جمهوری خلق دونتسک" وارد روسیه شده بود، سپس آنها را با پلاک‌های قزاقستان و سپس با پلاک‌های اوکراینی که هنگام خروج از کشور استفاده می‌کرد، مبادله کرده بود. علاوه بر این، او ظاهراً توانست دو بار با نام واقعی خود از مرز عبور کند، علیرغم اینکه او به عنوان یک جنگجو در آزوف شناخته می شود که رسماً به عنوان یک سازمان تروریستی در روسیه طبقه بندی شده بود. یکی از کاربران روسی فیس بوک نوشت: «اگر اینطور است، پس روسیه لیبرال ترین سیاست های مرزی جهان را دارد.»

دیگران، مانند اولگ کوزلوفسکی، محقق عفو بین‌الملل، ماجرا را به این شکل می بینند: سرویس امنیت روسیه به لیست شرکت کنندگان در جشنواره میهنی که دوگینا آخرین ساعات خود را قبل از حادثه انفجار گذرانده بود نگاه کرد، یک شهروند اوکراینی را پیدا کرد که بلافاصله پس از آن کشور را ترک کرد و او را به عنوان قربانی مناسب انتخاب کرد.

آیا ووک، همانطور که برخی از ناظران روسی می گویند، انتخاب شد تا در جریان محاکمه نیروهای آزوف، مرگ دوگینا را متوجه این گروه کند و به طور قانع‌کننده‌ای این گروه را تروریستی بداند؟ شاید؛ اگرچه قابل توجه است که بیانیه سرویس امنیت روسیه به ارتباط آزوف اشاره نکرده است و به نظر می رسد برخی از رسانه های تحت کنترل کرملین آن را زیر سوال می برند. در ۲۳ آگوست، سایت روسی RT مصاحبه‌های ویدئویی با افرادی که مادر، پدر و پسر عموی وووک نامیده می‌شدند، منتشر کرد. فردی که ادعا می شد پدر ووک است گفت که دخترش برای جستجوی کار به فرانسه و لهستان رفته بود، سپس به اوکراین بازگشت و در نیروهای مسلح ثبت نام کرد، زیرا حقوقش خوب بود، اما از مشکلات سلامتی رنج برد و در روز اول جنگ از خدمت سربازی خارج شد. پسر عموی احتمالی نیز ادعا کرد که پسر ووک دانیلا به زور برای خدمت در ارتش اوکراین استخدام شده بود اما ووک موفق شده بود او را نجات دهد. مقاله RT اشاره داشت که این خانواده هرگونه ارتباط بین ووک و هنگ آزوف را انکار کردند، حتی ادعا کردند که او همیشه از آزوف با عبارات تحقیرآمیز صحبت کرده است. اما هیچ ویدئویی وجود نداشت که نشان دهد هیچ یک از اعضای خانواده این اظهارات را بیان می کند. این مقاله همچنین نشان داد که ووک ممکن است برای شرکت در طرح قتل دوگینا در ماجرای اخاذی گرفتار شده باشد.

به عبارت دیگر، داستان ووک، مانند بسیاری دیگر در این حماسه، یک آشفتگی درهم است. اما یکی از جنبه های قابل توجه نظریه سرویس امنیت روسیه این است که نشان می دهد دوگینا، نه پدرش، هدف اصلی ترور بوده است. این جزئیات شک و تردیدهای بیشتری را برانگیخته است: علیرغم اینکه این زن مرده چیزی شبیه به یک ستاره در حال ظهور در راست افراطی ارتدوکس روسیه بود، اما در جریان اصلی رسانه های روسیه از جایگاه نسبتا پایینی برخوردار بود.

ایلیا پونومارف نماینده سابق پارلمان روسیه مستقر در کی یف ادعا کرده است که ارتش ملی جمهوری خواه با او تماس گرفته است تا مسائل مربوط به قتل دوگینا و سایر اقدامات تروریستی را که به منظور سرنگونی رژیم ولادیمیر پوتین انجام شده است، به عهده بگیرد. تعدادی از ناظران روسیه معتقدند که این یک اقدام تحریک آمیز توسط سرویس امنیت روسیه برای متهم کردن مخالفان به تروریسم است.

قابل ذکر است، پس از اعلامیه سرویس امنیت روسیه مبنی بر نام بردن ووک به عنوان مظنون، پونومارف به طور غیرمستقیم به سایت روسی زبان مدوزا پیشنهاد کرد که ووک مرموز با ترور دوگینا مرتبط بوده و ارتش جمهوری خواه ملی به او کمک کرده تا از روسیه خارج شود. یولیا لاتینینا، روزنامه‌نگار تحقیقی روسی خاطرنشان کرد که به نظر می‌رسد پونومارف عملاً به نظریه سرویس امنیت روسیه درباره «ردپای اوکراینی» در بمب‌گذاری اعتبار می‌دهد.

این مسائل چه چیزی را نشان می دهد؟ آیا پونومارف - که مدوزا می‌گوید یک شخصیت تا حدی مبهم است که زمانی با خودی‌های کرملین ارتباط داشت - می‌تواند از مهره های امنیتی روسیه باشد؟ یا همان طور که لاتینینا و برخی دیگر از مفسران مطرح کرده اند، او مردی است که در تلاش برای فروش یک داستان خوب است؟

پوتین نیز پس از این حادثه، نشان شجاعت دوگینا را «به دلیل شجاعت و فداکاری در حین انجام وظیفه حرفه‌ای‌اش» اعطا کرد و حضور او در مرکز تلویزیون اوستانکینو به رویدادی میهن‌پرستانه تبدیل شد که در آن شخصیت‌های رسانه‌ای و نمایندگان دوما از فداکاری او به وظیفه، کشور و ارتدکس تمجید کردند. رئیس جمهور روسیه او را به عنوان یک "جنگجو" تحسین کرد. چنین اقداماتی برای برانگیختن خشم مردمی روسیه علیه اوکراین و شهید جلوه دادن دوگینا ظاهرا موفق نبوده است. مراسم او در رسانه ها چندان پخش نشد: کانال یک فدرال دو بخش نسبتاً کوتاه پنج و هفت دقیقه ای را در برنامه های صبح و عصر خود پخش کرد. هیچ جمعیت زیادی وجود نداشت. بخش صبح کانال یک از "صدها" نفر و در پخش شبانه "هزاران" نفر نام برد، اما تخمین اول با قضاوت در فیلم ویدئویی دقیق تر به نظر می رسید. اعضای دوما که در مراسم تشییع جنازه دوگینا سخنرانی کردند، مشخصاً چهره های درجه دوم یا حتی سوم بودند: سرگئی میرونوف از حزب مخالف وفادار و لئونید اسلوتسکی از "حزب لیبرال دموکرات روسیه".

اگر فکر می کنید موارد ذکر شده گیج کننده به نظر می رسد این مساله را در نظر داشته باشید: درست چند ساعت قبل از مرگ دخترش، دوگین در کانال تلگرامی خود پیامی را منتشر کرد که در آن تلویحا از عملکرد کرملین انتقاد کرد و حتی نسبت به مرگ خود در ماه های آینده هشدار داد.

دوگین در آن پست تلگرامی نوشته بود:

"مقاومت ناامیدانه رژیم آتلانتیک-نازی کی یف، روسیه را ملزم به ایجاد تغییرات اساسی - شدید - داخلی می کند. ساختاری، ایدئولوژیک، پرسنلی، نهادی، استراتژیک. . . .

ما واقعاً هنوز شروع نکرده ایم. حالا چه بخواهیم چه نخواهیم باید شروع کنیم.

برای شش ماه اول، ما توانستیم. . . عملیات ویژه را بدون تغییر اساسی در خود روسیه انجام دهیم. تاکنون تغییرات ظاهری بوده و حتی انتخابات کاملاً نامناسب و غیرضروری طبق برنامه برگزار شد. انگار هیچ اتفاقی نمیوفتد اما در حال وقوع است. . . .

به نظر من در آغاز پاییز، این آگاهی از لزوم قرار دادن کشور در مسیر جدیدی کاملاً مشخص خواهد بود. . . . من درک می کنم که دولت به مدت ۲۲ سال، کم و بیش به طور موثر، به حکومت مانند قبل عادت کرده است. اما آن زمان گذشته است. ... حال سوال این نیست که آیا دولت خواهان تغییر خواهد بود یا نه – به ویژه تغییرات میهنی، محافظه کارانه-انقلابی، اگر بخواهید. چنین تغییری به سادگی اجتناب ناپذیر است. . . .

اکنون عملیات ویژه در بعد ذهنی آن مهمتر از دولت است. با شروع عملیات ویژه، رژیم تاریخ خود به طور غیرقابل برگشت تغییر کرده است: یک بردار هستی شناختی جدید ظاهر شده است که با خودسری یا حکم نمی توان آن را منحل کرد. نیروهای قدرتمند تاریخ وارد بازی شدند، صفحات تکتونیکی جابجا شدند.

بگذار رژیم قدیم مردگانش را دفن کند. زمان جدید روسیه در راه است. ناگزیر."

سخنان دوگین، که لاتینینا در جریان برنامه زنده خود آن را مورد بررسی قرار داد، در ادعای صریح خود مبنی بر اینکه ساختارهای قدرت روسیه در معرض تغییرات اساسی هستند، قابل توجه است. بسیاری از افراد قدرتمند می توانند این موضوع را شخصی ببینند. این مساله بدان معنا نیست که بمب گذاری در خودرو پیامی به دوگین در پاسخ به پست تلگرامی چند ساعت قبل او باشد. اما به نظر می‌رسد که دوگین صرفاً دیوانگی شخصی خود را بیان نمی‌کند، بلکه دیدگاه جناحی از افراد بلندپرواز را در ساختارهای دولتی روسیه هدایت می‌کند. اگر چنین است، این ما را به نظریه ویکتور دیویدوف، سردبیر New Times (که در اولین مقاله خود در مورد ترور دوگینا ذکر کردم) بازمی‌گرداند که بمباران حمله‌ای در جنگ «برج‌های کرملین» است که یا برای کشتن دوگین انجام می‌شود.

دیویدوف متقاعد شده است که ترور، دوگین را هدف قرار داده است، نه دخترش، و احتمالاً نشانه‌ای از جنگ داخلی بین «طوایف» کرملین - یا، به قول خودش، «برج‌های کرملین» بوده است: به عنوان مثال، سرویس امنیت روسیه در مقابل سازمان اطلاعات نظامی روسیه که شایعه شده است که دوگین با آنها رابطه دارد. دیویدوف همچنین معتقد است که این به برخی مشکلات جدی در رده‌های بالای رژیم اشاره می‌کند: «وقتی چنین اتفاقاتی در داخل رخ می‌دهد، امپراتوری چگونه می‌تواند دوام بیاورد؟»

سرگئی ژیرنوف افسر سابق کا. گ . ب، نیز همین نظر را دارد. وی که برای بسیاری از افراد آمریکایی آشنا بود و در حال حاضر در فرانسه نیز زندگی می کند، در مصاحبه ای در یوتیوب با وادیم رادیونوف، روزنامه نگار مستقر در لتونی گفت: توضیح احتمالی این قتل در میان نخبگان یک ناآرامی بود که به طور فزاینده ای از شکست در جنگ ناراضی بودند. اگر چنین است، این قسمت می تواند نشانه ای از درگیری درون نخبگانی و بی ثباتی حکومت باشد. ژیرنوف همچنین به وحشتناک‌ترین تئوری اشاره کرد: شاید دور از ذهن به نظر برسد حتی در مورد دوگین؛ اینکه او به سازماندهی قتل دخترش کمک کرد تا اعتبار خود را به عنوان یک میهن پرست افزایش دهد، هم به عنوان هدف احتمالی حمله و هم به عنوان پدر داغدار یک شهید جوان وطن پرست.

همانطور که ژیرنوف می گوید: "همه چیز در مورد این پرونده عجیب است" - و این احتمال وجود دارد که ما با یک راز روسی دیگر باقی بمانیم. اینکه دوگین رژیم قدیمی را ترغیب کرد که «مردگانش را دفن کند» در روز انفجاری که باعث شد او دخترش را دفن کند، تنها یکی از آن تصادفات وهم‌آوری است که زندگی را - به‌ویژه زندگی در دهه ۲۰۲۰ - را از داستان‌های تخیلی عجیب‌تر می‌کند.

۳۱۱۳۱۱