شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#دولت#دیپلماسی#رئیسی

دیپلماسی عمومی دولت رئیسی به شدت نحیف و لاغر است

کدخبر: 517560
اقتصادنیوز: در یک سال گذشته، رئیسی هیچ ایده‌ی اصلی‌ای برای دیپلماسی عمومی نداشته و فراتر از او، دولتش نیز در دیپلماسی عمومی چنان نحیف و لاغر است که شهروندان ایرانی و رسانه‌های خارجی برای پی بردن به آنچه طرف ایرانی در سر دارد به موضع‌گیری دیپلمات‌های دیگر و منابع درز اخبار در رسانه‌های غیر ایرانی پناه برده‌اند.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور متفاوتی است، او بر خلاف چهره‌های شاخصی که بازنده‌ی انتخابات بودند، باز فرصت یافت که برنده باشد؛ نه «ناطق» پس از ۷۶ دوباره به میدان آمد و نه «هاشمی» پس از ۸۴، اذن رقابت یافت. رئیسی بازنده‌ای بود که رخصت برنده شدن داشت و این نخستین تفاوت و البته مهم‌ترین تفاوت اوست. «بازنده‌ی برنده»، ترکیب تازه‌ای در پاستور بود آنجا که معمولا برندگان هم آخر بازی، بازنده می‌شوند. رئیسی، در رقابتی‌ترین انتخابات‌ها در آن بهار گُر گرفته‌ی ۹۶، باخت و در یکی از غیررقابتی‌ترین انتخابات در بهار بی‌رمق ۱۴۰۰ که حتی علی لاریجانی هم از گردونه خارج بود دوباره سر برآورد. او بازنده‌ی صندوق‌های شلوغ و برنده‌ی صف‌های خلوت بود و این شاید برای کلیددار آستان قدس و قاضی‌القضات دستگاه قضا چندان مهم نباشد اما برای رئیس‌جمهور شدن و رئیس‌جمهور ماندن حیاتی است. او فردای انتخابات، نه آن شگفتی‌ای بود که جامعه را بر سر ذوق آورَد و نه آن چهره‌ای بود که در صف‌آرایی مناظرات، درخشیده و از قاب تلویزیون بیرون زده باشد و نه سیاستمداری بود که کلماتش تاریخ‌ساز شده باشد و سرنوشت انتخابات را دگرگون سازد، او ابراهیمی بود از آتش نگذشته.

رئیسی تفاوت دیگری هم داشت، او معمولی‌ترین رئیس‌جمهور ایران هم بود و شاید حامیانش از این معمولی بودن، افتخار و امتیازی برای او بسازند و «دولت مردمی» را با «رئیس‌جمهور معمولی» هم‌آهنگ بدانند اما رئیسی نه در سیاست و مصلحت در ابعاد هاشمی بود و نه در فرهنگ و فرهیختگی در تراز خاتمی و نه در ذکاوت و لجاجت در سطح احمدی‌نژاد و نه در فصاحت و اهلیت و سبقه‌ی صدارت قابل قیاس با روحانی، او حتی پیشینه‌ی اجرا هم نداشت و سپردن دولت به او که نه دولتمرد بوده است و نه سیاستمدار و نه دیپلمات و نه حتی نماینده‌ی مجلس، اتفاق نامعمولی بود برای یک رئیس‌جمهور معمولی.

رئیسی نخستین رئیس‌جمهور این سال‌هاست که یکمین سال انتخابش، به شکلی مردمی و مدنی گرامی داشته نمی‌شود. نخستین سالگرد دوم خرداد و انتخاب محمد خاتمی، نخستین سالگرد انتخاب محمود احمدی‌نژاد و نخستین سالگرد انتخاب حسن روحانی، هرگز روزهای سوت و کوری نبوده‌اند اما نخستین سالگرد انتخاب ابراهیم رئیسی، حتی از سوی حامیانش هم بهانه‌ی دندان‌گیری برای یادآوری و افتخار نبود.

حالا یکسال از مرداد ۱۴۰۰و تنفیذ و تحلیف رئیسی گذشته و خبرگزاری دولت به نقل از او مدعی است که وعده‌هایش تحقق یافته است. گرچه کسی رئیسی را به چیره‌دستی در بکارگیری «کلمه» و تسلط در بهره‌گیری از «اعداد» نمی‌شناسد اما این جمله و این ادعا حتی از سوی رئیسی هم عجیب و حیرت‌زاست. بدبختانه تا چشم کار می‌کند تداوم سقوط کیفیت زیستن در ایران است، سقوطی که منحصر به زمانه‌ی ریاست رئیسی و استقرار دولتش نیست اما تداوم آن در همین چند ماه چنان شتاب شگفتی گرفته که بسیاری را از متوسط بودن تارانده و شماری را از وطن کوچانده و کثیری را چنان آزرده که باید لرزان و نگرانِ انباشت خشم و نومیدی این چند ماه بود. اگر «محقق شدن وعده‌ها» همین است که به تماشایش نشسته‌ایم پس هزار شُکر که رئیسی در تحقق وعده‌هایش ناکام نمانده و هزار حمد و سپاس که آتش این سال‌ها حداقل بر ابراهیم، گلستان گشته است.

یک سال گذشته‌ی رئیسی را می‌شود در چند تصویر که او از خود ساخته است مرور کرد که نخستین‌شان قاب خالی مذاکرات هسته‌ای است. رئیسی در پُرماجراترین پرونده‌ی سیاست خارجی یا عامدانه دور نگه داشته شده و یا آنقدر دور و خارج از قاب ایستاده که در عکس نیفتاده است. اگر از تشریفات معمول بگذریم و بسان نورسیدگان آماتور از میزبانی‌ها و میهمانی‌ها هیجان‌زده نشویم، رئیسی در هیچ کجای مذاکرات هسته‌ای که مهم‌ترین رویداد ایران است، به راهگشایی و راهبری نایستاده است. تکرار ملال‌آور این جمله که معیشت و اقتصاد را به مذاکرات گره نزده‌ایم از معدود مواضعی است که او در مقام ریاست شورای عالی امنیت ملی بیان کرده، جمله‌ای که اشبه‌الجمل به همان تحقق وعده‌هاست. امروز که حتی هر توییت مذاکره‌کننده‌ی روسی هم بر بازارهای ما موثر است، سخن گفتن از گره نزدن مذاکرات به اقتصاد مطلقا قابل پذیرش نیست. به قطع هیچ رئیس‌جمهوری تا کنون بسان رئیسی در حوزه‌ی عمومی نسبت به مسائل دیپلماتیک منفعل عمل نکرده و مرجعیت در این حوزه را واننهاده است. در یک سال گذشته، رئیسی هیچ ایده‌ی اصلی‌ای برای دیپلماسی عمومی نداشته و فراتر از او، دولتش نیز در دیپلماسی عمومی چنان نحیف و لاغر است که شهروندان ایرانی و رسانه‌های خارجی برای پی بردن به آنچه طرف ایرانی در سر دارد به موضع‌گیری دیپلمات‌های دیگر و منابع درز اخبار در رسانه‌های غیر ایرانی پناه برده‌اند. فقر دیپلماسی عمومی چه در رئیس‌جمهور و چه در تیم مذاکره‌کننده چنان است که اساسا به قیاس با ظریف و تیم‌اش نیازی نیست.

تصویر دوم را می‌توان از آلبوم مسکو جدا کرد، همان چند قاب معروف که افکار عمومی را به شکلی طوفانی برانگیخت. آن قاب‌های ثبت شده در کرملین که رئیسی را با شالی سبز یک سوی میزی دراز یا او را بدون بدرقه، منتظر خودروی تشریفات نشان داد سبب شد تا در قضاوت بخش قابل توجهی از شهروندان، دیدار رئیسی و پوتین، به آسیب دیدن استقلال ایران تعبیر شود و این از تندترین قضاوت‌های افکارعمومی درباره‌ی رئیسی بود. گرچه سعی شد تا با استقبال نامعمول از پوتین در پاستور، پاسخ بی‌احترامی روس‌ها داده شود (همان بی‌احترامی‌ای که پیش‌تر انکار می‌شد) اما قضاوت عمومی در این مورد فعلا صلب‌تر از آن است که بشود تغییرش داد. اگر به همین آلبوم مسکو، خاطره‌ی تماس تلفنی رئیسی با پوتین در روز نخست عملیات ویژه‌ی نظامی! در اوکراین را هم اضافه کنیم، قضاوت عمومی از آنچه بود غیر منعطف‌تر هم خواهد شد. تماس آنهم دقیقا در نخستین روز تجاوز روسیه به اوکراین، تبعات طولانی‌مدت خواهد داشت که ندانستن‌اش یا از فقدان دانش و تجربه برمی‌خیزد و یا از ماجراجویی اطرافیان، کنشی که حتی با مواضع وزارت خارجه‌ی دولت رئیسی هم در تضاد قرار داشت. فراموش نکنیم که اظهار نظرهای روشنی درباره‌ی نقش روسیه در توقف مذاکرات احیای برجام پس از جنگ اوکراین در حافظه‌ی عمومی رسوب کرده که بعید است دستگاه سیاست خارجی رئیسی بتواند به سادگی تأثیر مهیب آنها را از چهره دیپلماسی دولت و برند رئیسی بزداید.

 

رئیسی ، یک ربع تمام

 

تصویر سوم را می‌شود از آلبوم سفرهای استانی‌اش برداشت؛ آن تصاویر پرشمار که رئیسی را در میان مردم و مناطق محروم نشان می‌دهد. اگر از دوربین‌های داخل ون و تلاش‌های چندباره و نابلدانه‌ی تبلیغاتی بگذریم، حضور پیوسته‌ی عالی‌ترین مقام اجرایی در میان شهروندان نمی‌تواند قابل ستایش نباشد. هر تصویر صادقانه از کرنش در برابر مردم، مقوم سرمایه‌ی اجتماعی و این تصاویر حضور نیز مزیت قطعی ابراهیم رئیسی است. اما نقطه‌ی ضعف این آلبوم آنجاست که رئیسی بیش از آنکه رئیس‌جمهور تمشیت بحران تصویر شود، رئیس‌جمهور معیت با بحران‌زدگان تبلیغ می‌شود و این تصویر کمال‌یافته‌ای از یک رئیس‌جمهور نیست.

تصویر چهارم را باید از تبلیغات انتخاباتی‌اش برگزید؛ آنجا که از افزایش سرعت اینترنت حتی برای گیمرها می‌گوید، از کسب‌وکارهای اینترنتی و از صفحه‌ی شخصی‌اش در اینستاگرام؛ و بالاخره آنجا که از «گشت ارشاد مدیران» می‌گوید به جای گشت‌های خیابانی. او در کارزار انتخاباتی‌اش از اینکه به کشیدن «دیوار» متهم شده تبری می‌جوید و از «پل» می‌گوید، پل‌هایی برای پیشرفت. حالا اما اعتبار این تصاویر و این فریم‌ها فرو ریخته، گشت ارشاد تا عکس پروفایل کارکنان رسیده و شکاف‌ها در عمیق‌ترین حالت ممکن است، خیابان آبستن رویارویی مردم با پلیس و مردم با مردم شده و از دیگر سو هر روز اختلال و محدودیتی تازه گریبان شهروندان را می‌فشارد و کیفیت دسترسی‌شان به شبکه و جهان بیرون تنزل می‌یابد. دردناک‌ترین تصویر اما آنجاست که در دولت رئیسی شهروندان صغیر انگاشته شده‌اند و دولت به جای آنها و در هیبت ولی و در قامت کفیل، تصمیم گرفته نتایج جستجو را برایشان محدود کند. به موازات فروریختن اعتبار آن تصاویر، واژه‌ها هم میان‌تهی می‌شوند و حتی کلمه‌ی آرامش‌بخشی چون «صیانت» به رمز عملیاتی علیه آزادی و کرامت شهروندان بدل می‌شود. این تصویر، چهارمین تصویر، عبرت‌آموز تر از هر تصویر دیگری است و البته حسرت‌بارتر.

 

تصویر آخر را باید از اتاق جراحی برداشت، آنجا که به همراه وزیر اقتصادش رخت طبیب پوشیده و به جراحی‌ای بزرگ دست زده و بیمار را شکافته‌اند. دولت از قلب اتاق عمل، مدعی تغییر قیمت فقط چهار قلم کالا می‌شود اما زندگی شهروندان با انفجار مهیب نرخ‌ها زیر و رو می‌شود. تبلیغات دولت و تمام حاکمیت بر یارانه‌ی نقدی استوار است اما برای شهروندان متوسط آنچه از دست می‌رود با آنچه که به حساب ریخته می‌شود قابل جبران نیست و کیفیت زندگی‌شان برای چندمین بار در چند سال گذشته سقوط می‌کند؛ برای شهروندان متوسط آنچه به طور پیوسته از دست می‌رود زندگی است به تمام معنا زندگی و تکرار گزاره‌ی غیرقابل تحقق و وعده‌ی بی‌اعتبار بازگشت قیمت‌ها به شهریور۱۴۰۰ هم دوای این درد و علاج این زخم نیست.

 

رئیسی «بازنده‌ی برنده» بود اما باید دید برنده خواهد ماند یا دوباره خواهد باخت. فعلا آنچه از چند سال گذشته پیداست، برنده شدن و برنده ماندن او یک اراده‌ی واضح و یک هدف روشن است. برای بسیاری از جریان‌های حاضر در ساختار قدرت، بزرگترین محور تفاهم همین جاست، خلق یک تجربه‌ی موفق از حاکمیت یکدست اما همه چیز آنطور که می‌نمایاند ساده نیست؛ یکدستی و حفظ یکدستی گاهی خود یک مساله‌ی پیچیده است که می‌تواند این ایده را تا مدت‌ها بسوزاند. این روزها رئیسی، نماد این ایده است تا نماد یک دولت، گاهی آنقدر با رئیس‌جمهور بودن فاصله می‌گیرد که انگار فرستاده‌ی رئیس‌جمهور است تا خود رئیس‌جمهور؛ او در تصاویر زیادی حاضر است در بازدیدها و سفرها اما در بسیاری تصاویر هم غایب است، او را در قلب مذاکرات نمی‌بینیم، در فرماندهی مدیریت بازار یا در برابر تصمیم‌سازانی که به صیانت ملت برخاسته‌اند. او رئیس‌جمهور متفاوتی است.