یک بازیکن فوتبال از صرف هزینههای میلیاردی برای نذری دادن در ماه محرم انتقاد کرده است. در مقابل، یک منبری او را به «بیشرف» بودن متهم کرده و با ادبیاتی تند و توهینآمیز پاسخش را داده است. در ادامه طرفداران هر دو نفر به جان هم افتادهاند؛ برخی به بازیکن فحاشی میکنند و برخی به سخنران. و اینگونه بخشی از جامعه اسلامی به خاطر یک بشقاب نذری به جان هم افتادهاند. تأسفبار اینکه از میان این دو دسته، یک دسته با انگیزه حمایت از بازیکن مورد علاقهشان در این آوردگاه حاضر شدند ولی گروه دیگر به نام اسلام و حمایت از دین عمل میکنند و کار خود را مقدس میشمارند.
اقامه عزای امام حسین(ع) از هر جهت امر پسندیدهای است و انتقاد بازیکن معروف هم نسبت به اصل عزاداری نبوده است. نذری دادن نیز گرچه فینفسه عمل مطلوبی به شمار میآید و مویداتی در سیره اهل بیت(ع) برای آن یافت میشود ولی با این حال، نه از اصول دین است و نه از فروع دین و نه از ضروریات اسلام به شمار میرود که انتقاد از آن را جرمی نابخشودنی به شمار آوریم.
بحث من در گام نخست در رابطه با کسی (منبری) است که درس دین خوانده و به نام اسلام سخن میگوید و در گام دوم با کسانی که مدعی دینداری هستند ولی مشاهده کنشهایشان در فضای مجازی از فاصله بسیار آنها با فرهنگ اهل بیت(ع) گواهی میدهد؛ کنشهایی که مملو از خشم، نفرت، توهین و تهمت است، حتی تهمتهایی که حد قذف را بر انسان الزامی میسازد.
من از این جماعت چند سؤال دارم؛ مگر قرآن به صراحت نفرمود: «ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»، آیا ادبیات آن منبری با حکمت و موعظه حسن و جدال احسن نسبتی دارد؟ مگر خداوند امر نکرد: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى» آیا عزیزانی که برای دفاع از بشقاب نذری در خط مقدم ایستادند این آیه را نخواندند که ادبیاتشان هیچ نشانی از «قول لین» بودن ندارد؟ از طرفداران بازیکن انتظاری نیست چون آنها ادعای دینورزی ندارند و شاید چندان با معارف دین آشنا نباشند، ولی آیا اصحاب منبر نیز تاکنون این آیات شریفه را استماع نکردهاند؟
مگر امیرالمؤمنین(ع) نسبت به گروهی از سپاهیانش که به یاران معاویه دشنام میدادند نفرمود: «اِنّی اَکرَهُ لَکُم اَن تَکونوا سَبّابین؛ من بدم میآید که شما دشنامدهنده باشید»؟ مگر ابن ابی العوجاء (زندیق معروف) پس از واکنش تند مفضل (از اصحاب امام صادق) نسبت به خود، سیره امام صادق(ع) با مخالفان را چنین شرح نداد که: «اگر هم از اصحاب جعفربن محمد هستی، كه او با ما این جور حرف نمیزند، او گاهی بالاتر از این چیزها كه تو شنیدی از ما میشنود، اما هرگز دیده نشده از كوره در برود و با ما تندی كند. او هرگز عصبی نمیشود و دشنام نمیدهد. او با كمال بردباری و متانت، سخنان ما را استماع میكند. صبر می كند ما آنچه در دل داریم بیرون بریزیم و یك كلمه باقی نماند. در مدتی كه ما اشكالات و دلایل خود را ذكر میكنیم، او چنان ساكت و آرام است و با دقت گوش میكند كه ما گمان میكنیم تسلیم فكر ما شده است. آنگاه شروع میكند به جواب، با مهربانی جواب ما را میدهد، با جملههایی كوتاه و پرمغز چنان راه را بر ما میبندد كه قدرت فرار از ما سلب میگردد. اگر تو از اصحاب او هستی مانند او حرف بزن.»
اگر بخواهم باز هم از این مستندات و منقولات بیاورم مثنوی هفتاد من کاغذ شود. ماحصل تمام این آیات و روایات این است که توهین و افترا به مخالفین، خصوصا اگر مسلمان باشند، در فرهنگ ائمه طاهرین(ع) جایی ندارد و چنین رفتاری ناشی از غلبه فرهنگ موجود و اسلام برساخته جامعه بر اسلام وحیانی نبی مکرم(ص) است.
حرف آخر اینکه گمان نمیکنم، ولی اگر عدم باور و التزام نظری به یکی از مناسک دینی نشان از فقدان شرافت گوینده باشد، عدم التزام عملی به یکی از دستورات صریح قرآن و شاخصههای سیره قطعی معصومین نیز دلیل شرافت نخواهد بود.
سخن را با بخشی از بیانات مقام معظم رهبری به پایان میبرم؛ باشد که کارگر شود: «توصیه آخر این است که ادب اسلامی را در جامعه بگسترانید. عزیزان من! یکی از چیزهای بسیار مهم، حفظ ادب اسلامی در سخن گفتن است که متأسّفانه امروز با گسترش فضای مجازی بتدریج این ادب اسلامی دارد کمرنگ میشود. بدزبانی، بدگویی و مانند اینها بایستی در جامعه جمع بشود. امروز بعضی سعی میکنند یا بیتوجّهی میکنند و این در جامعه، به خصوص در بعضی از رسانهها -چه رسانههای صوتی، چه رسانههای تصویری- و بخصوص در فضای مجازی رو به گسترش است. شما بایستی در بیان خودتان، در شیوه کار خودتان، به نحوی عمل بکنید که گسترش این [بدزبانی و بدگویی] وجود نداشته باشد. مکتب ائمّه(ع) و مکتب علوی و فاطمی از این چیزها مبرّا است ... در اظهارات، در صحبتها، قول به غیر علم نباید باشد، غیبت نباید باشد، تهمت نباید باشد و بدگویی و بدزبانی نباید باشد. اینها را به مردم یاد بدهید، تعلیم بدهید؛ هم در زبان تعلیم بدهید، هم در عمل تعلیم بدهید و ببینید که چقدر اینها مهم است.»
مصطفی شاکری
انتهای پیام