به گزارش هنر امروز، پروست که مردی حساس و هنردوست بود دلش میخواست با رمانش به بشریت همان خدمتی را بکند که پدرش با علم پزشکی کرد.
در این کتاب معنای زندگی در موفقیت اجتماعی و عشق نیست. مارسل پروست هنر را تنها گزینه موفق برای معنای زندگی میداند.
او هنرمندان خوب را قابل ستایش میداند چرا که مانند بچهها بدون پرده عادت به دنیا نگاه میکنند و اگرما یاد بگیریم که مانند هنرمندان به دنیا نگاه کنیم میتوانیم خوشبخت باشیم.
وقتی کلود مونه نیلوفرهای آبی را در نوری جدید به ما نشان میداد، یا ون گوگ شبهای پر از ستاره را نقاشی میکرد، یا کریستو ساختمانهایی مانند رایشستاگ در برلین را بستهبندی میکرد همه در حال انجام کاری بودند که عادت را از بین ببرند و زندگی را به شکوه واقعی خود بازگردانند. پیام پروست این نیست که خودمان هنرمند شویم یا همیشه از موزه ها و گالری ها دیدن کنیم پیام پروست این است که طوری به جهان نگاه کنیم که گویی اولین بار است که ان را میبینیم.
تصادفی نیست که نقاش مورد علاقه پروست ورمیر بود، نقاشی که می دانست چگونه جذابیت و ارزش روزمرگی را به نمایش بگذارد. این هنرمند هلندی متعهد بود که ما را با شرایط عادی زندگی آشتی دهد، درست مانند پروست، و بنابراین، میتوانید روح ورمیر را در «در جستجوی زمان از دست رفته» احساس کنید. بخشهای زیادی از کتاب پروست هم به توصیف لحظات جادویی زندگی معمولی چون مطالعه در قطار، بو کردن گلها و تماشای بازی نور روی سطح اب پرداختهاست. او در بخشی از کتابش «جلد اول» مینویسند که راوی کتاب که در واقع خود مارسل پروست است مدتها غمگین و افسرده بود. یک روز به دعوت مادرش یک فنجان چای مینوشد. کاری که معمولا انجام نمیداد. راوی داستان نوشیدن چای را با خوردن یک مدلن (شیرینی کوچک فرانسوی به شکل صدف) همراه میکند و ناگهان با خوردن شیرینی سرشار از حس خرسندی میشود. مزه و بوی شیرینی او را به خاطرات کودکیاش میبرد، دنیایی که یاداوریاش قهرمان داستان را سرشار از امید و قدرشناسی میکند. این اتفاق در ادبیات به «لحظه پروستی» مشهور شد. لحظه پروستی، به زمانی گفته میشود که عطر، طعم، صوت و... به طور غیرارادی کیفیتی خاص از گذشته را به یاد آورد.
اثار هنرمندان هم مانند لحظات طولانی پروستی هستند انها میتوانند به ما ثابت کنند که زندگی زیبا و سحرآمیز است.