اگر بخواهید یک تعریف جامع از حضرت امام داشته باشید، به ویژه برای جوانانی که هم امام را درک نکرده اند و هم فضایی که در انقلاب جاری و ساری شد، چگونه می شود امام را برای جوانان نسل امروز ترسیم کرد؟
من فکر می کنم فقط بحث جوانان نیست شاید نسل های میان سال هم با این عدم شناخت مواجه هستند. فکر می کنم مقداری بحث را عقب ببریم و ببنیم اصلا چرا جامعه ایران به امام اقبال کرده است. ما در طول تاریخ سیاستمداران و رهبران دینی، عرفا و بزرگانی هم داشته ایم، چرا امام مورد اقبال قاطبه مردم قرار می گیرد؟ این سؤال بسیار مهمی است. یعنی چه شد که یک پیرمرد در نجف که اسمش را هم در منابر نمی شد برد، چه شد که انقلاب ترین انقلاب تاریخ در اینجا به وقوع پیوست؟ انقلاب های دیگر اسمشان انقلاب است؛ بعضی ها کودتا است.
بعد هم در اینجا ۱۰ سال حکومت کرد و با عظمت ترین تشییع تاریخ که ثبت جهانی شده، چه شد بر دل ها حکومت کرد؟ یک عده نگویند مردم ایران آن وقت دیوانه شده بودند. این عللی دارد. اتفاقا به نظر من نکات کلیدی قصه انقلاب در این سؤال است که چرا امام به ناگاه در دل همه مردم ایران نشست؟ به گونه ای که چنان تقدسی پیدا کرد که در تمام روستاها و شهرها به نامش قسم خوردند و برای فرزند دادند. من فکر می کنم اگر بخواهیم کوتاه جواب بدهیم، امام نماد یک آرزوهایی است که مردم ایران تاریخ خودشان داشته اند و این همه را با هم آورده است.
مردم قبل از انقلاب از چه رنج می کشیدند. اولینش استبداد است. استبداد چیزی است که مردم ایران از دوره صفویه، قاجار و پهلوی گوشت و پوستشان لمس می کرد. اوج تقابل با استبداد در مشروطه است و بعد به دوره رضاشاه آمد و هرچه جلوتر رفته حتی به کشتن کسانی که در سیستم نقش داشته اند، منجر شده است. آزادی به این معنا که انسان ها در سرنوشت خودشان دخیل باشند، آرمان بزرگی است؛ یعنی اینکه انسان ها سرنوشت خودشان را از دل انتخابات در آورند.
دومینش استعمار است. استعمار یک درد بسیار بزرگ است و مطلوب نیست که نطفه مشروطه در سفارت انگلستان بسته شود. کودتا شده و خودشان رضا شاه را آورده اند و بعد هم برده اند. برای رفتن محمدرضا از ایران منتظر تصمیم سفارت انگلیس است. پس مردم می خواستند در مقابل استعمار استقلال داشته باشند. البته ما هیچ گاه مستعمره نبوده ایم.
سومین نکته دینداری است. مردم ایران از تاریخشان که ورق بزنید یک ملت دیندار، خداباور و موحد هستند و به همین جهت اسلام را قبول کرده اند. اما تقابلی که سلطنت پهلوی با دین مردم پیدا کرده، کشف حجاب، تعطیل کردن بسیاری از مساجد و نقشی که به بهائیت مقابل اسلام داده اند، مردم به دنبال معنویت بوده اند.
چهارمین نکته عزت است. عزت برای یک ملت مثل آب برای ماهی است. ملت عزیز باشد یعنی اینکه ما کاپیتولاسیون نداشته باشیم و یک شهروند ایرانی در کشور خودش احساس نکند که قانون او و یک شهروند غیر را مساوی برخورد می کند.
پنجمین، آرمان دیگر مبارزه با تحجر است؛ آنی که امام نام آن را اسلام ناب گذاشته اند.
نکته بعدی استکبار در مقابل استضعاف است. متأسفانه آماری به جامعه ما داده نمی شود از فضای فقری که در جامعه ما بوده است. مثلا ببینید اصلاحات ارضی چه مقدار به پیدایش فقر انجامیده و خیلی ها پایه گذار از بین رفتن سلطنت پهلوی می دانند. یکی از آنها خود سلطنت است که یکی حاکم بلامنازع باشد.
اینها مواردی است که در جمال یک نفر به عنوان منادی آنها دیده می شود و اگر جامعه به او اقبال می کند از باب این است که پرچمدار این موارد بوده و اگر بخواهیم امام برای تاریخ ما امام بماند و برای نسل ها امام بماند باید امام را نماد این آرمان ها نگه داریم؛ چون این آرمان ها بین النسلی است.
امام یعنی جمع همه این موضوعاتی که فرمودید و در عین حال تعمق در اینها بود. در اینکه امام به حکم المؤمن ینظر به نور الله بحث های خدایی دارد بحثی نیست ولی امام از روز اول به عنوان یک ناظر باهوش سیاست ایران را رصد کرده و شاهکار مدیریتی امام حدفاصل فوت حاج آقا مصطفی تا پیروزی انقلاب است. به خاطر اینکه سرعت وقایع بالا است. این ناشی از هوش امام است و اینکه یک عمر در حاشیه سیاست، سیاست را رصد کرده است.
یکی دیگر از ویژگی های امام شجاعت است. گفت آن لحظه که سال ۴۳ من را گرفتند که ببرند، ماشین ما طرف دریاچه نمک پیچید و من تقریبا مطمئن شدم که می خواهند ببرند من را اعدام کنند و دیدم نمی ترسم. خیلی ها از آبرو نمی گذرند ولی امام شجاعت هزینه کرد آبرو دارد.
یک ویژگی شخصی لازم دارد که انسان بتواند خودش را فدا کند و در همه جا آماده هزینه کرد آبرو باشد. امام در آخر جنگ گفتند حاضرم آبرویم را بدهم برای اینکه مردم به رفاه برسند.
وقتی انقلاب به پیروزی می رسد و باز هم امام از این اصول تخطی نمی کند. امام تأکید ویژه ای به توجه به محرومین و کوخ نشینان دارند و نهیب می زنند به مسئولین که مبادا مقابل محرومین قرار بگیرید. مسئول تراز انقلاب از نظر حضرت امام چگونه است؟
ما باید با تمام توان از محرومین و مستضعفین حمایت کنیم و آنها را دوست داشته باشیم اما با اصل محرومیت را مبارزه کنیم. اولین شرط یک مسئول این است که توان حل مشکل مردم را داشته باشد. یعنی شما باید طعم محرومیت را چشیده باشی و محرومیت را از بین ببری. یعنی قرض پایان بخشی به استضعاف است.
جمله ای از امام بعضا بد معنی می شود که ما مأمور به وظیفه هستیم و به نتیجه نیستیم. هدف وظیفه را تعیین می کند. اینکه بگوییم ما کاری نداریم نتیجه و هدف چیست، گمراه کننده مطلب است. پس جان، روح و توان جمهوری اسلامی باید برای رفع استضعاف و محرومیت باشد و اگر کسی آب دستش هست باید کنار بگذارد و فقر را از بین ببرد. امروز هم همه باید کمک کنند بحث فقر و مشکلات معیشتی را بردارند.
روایتی منقول از امیرالمؤمنین است که حضرت می فرمایند بگذارید وضع نوه های پیامبر(ص) طوری باشد که کسی با دیدن آنها حسرت نکشد. کسی که تصدی دارد باید درد مردم را بچشد.
برخی ها معتقدند مشی سادگی زندگی حضرت امام با شرایط توسعه حرمشان چندان همخوان نیست. چرا این احساس در دوستداران امام حاصل شده است؟
حرم در حقیقت نمادی برای جمهوری است و زندگی فردی فرد یک چیز است و چیزی که بعدا به عنوان ادای دین و یا نماد ساخته می شود چیز دیگری است. البته مقدمات زیادی دارد و باید کسانی که بیشتر متصدی بوده اند جواب بدهند.
در سیاست خارجی با قاطعیت از حق مسلم مردم ایران دفاع می کنند. این بعد حضرت امام ناشی از کجا است؟ این بعد را چه طور می شود برای جوان امروز تحلیل کرد؟
به نظر من دو ویژگی به امام این قدرت را داده بود که بتوانند اینگونه بایستند. یکی بحث اتکا به خدا بود. دومین، که بسیار مهم است، مهم هستند. اگر مردم باشند شما توفیق دارید. حتی در سیاست خارجی وقتی یک دیپلمات موفق است که دارای پشتوانه قوی ملی باشد. بعد هم فراموش نکنیم که ملت ایران خیلی بزرگ است. یعنی با پیشنیه ای که دارد، جهان برای نفس ایران احترام قائل است.
هیچ چیزی هم به اندازه حضور مردم، توانایی یک مملکت را بالا نمی برد. واقعیت این است که باید خیلی چیزها داشت ولی اگر مردم باشند همه کار می توانی بکنی. امام چون مردم را داشت در مقابل دنیا می ایستاد و مردم هم می ایستادند. البته امام می گفتند اگر همه هم با من نباشند وظیفه من این است که همین کار را انجام بدهم.
یشتر بخوانید :