شهرخبر
برچسب‌های مهم خبری:#اوکراین#پوتین
غرب از اوکراین چه می‌خواهد -۱

سه سناریو برای سرنوشت پوتین در اوکراین

کدخبر: 491492
علی‌رغم تصورات اولیه در مسکو، با وجود آن جنگ در اوکراین وارد ماه سوم خود شده، اما ارتش کرملین تاکنون موفق به اشغال کامل هیچ کدام از شهرهای بزرگ اوکراین نشده است.

به گزارش اقتصادنیوز  در این شرایط عقب‌نشینی از جبهه کی‌یف و تمرکز نیروهای روسی در جبهه شرق دلالت در تغییر در اهداف جنگی ولادیمر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه دارد. ریچارد هاس، تحلیل‌گر مشهور حوزه بین الملل با انتشار یادداشتی با عنوان «غرب در اوکراین چه می خواهد؟/ تعریف موفقیت، پیش از این‌که خیلی دیر شود» در مجله فارن افرز استدلال کرده، به رغم روشن بودن و بازنگری اهداف جنگی روسیه، جبهه غرب با سردرگمی در رابطه با تعیین اهداف خود دارد. اکوایران این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که بخش اول آن در ادامه منتشر می‌شود:

اهداف ناروشن

ولادیمیر پوتین جنگ خود را علیه اوکراین با اهداف گسترده‌ای آغاز کرد که در صورت تحقق، اساساً به موجودیت این کشور به عنوان یک کشور مستقل پایان می‌داد. اکنون که رئیس‌جمهور روسیه با شکست‌های نظامی پرهزینه روبرو شده، دایره موفقیت را به شکل محدودتری تعریف کرده و عملیات نظامی روسیه را بر تثبیت سلطه خود در شرق و جنوب اوکراین متمرکز کرده است.

در این میان عجیب این است که اهداف غرب در اوکراین به مراتب کم‌تر روشن بوده است. تقریباً تمام بحث‌ها در غرب پیرامون این‌که چه باید کرد، بر این مسائل متمرکز شده است: روی کمیت و کیفیت کمک‌های نظامی، در مورد ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز حریم هوایی اوکراین، در مورد میزان تحریم‌های اقتصادی روسیه. در مورد آنچه که هر یک از طرفین برای پایان دادن به جنگ باید واگذار کند، اندکی گفته شده است. همچنین این مسئله هم ناگفته باقی مانده که آیا پایان دادن به درگیری باید طی یک معاهده که توسط روسیه و اوکراین امضا شده حالت رسمی به خود بگیرد، یا صرفاً به عنوان یک واقعیت پذیرفته شود.

مسئله حیاتی نحوه پایان جنگ

پاسخ به این سوال که چگونه جنگ باید پایان یابد، مسئله‌ای حیاتی است، زیرا مبارزه با روسیه وارد یک لحظه حساس و در آستانه یک نبرد بزرگ است. جنگ‌ها زمانی پایان می‌یابد که شکاف بزرگی بین طرف‌های متخاصم ایجاد شود، به طوری که یک طرف بتواند شرایطی را بر طرف دیگر تحمیل کند، یا زمانی که هر دو طرف متوجه شوند که پیروزی واقعی در کار نیست و تصمیم بگیرند که بهتر است به تحمل هزینه‌های کم‌تری رضایت دهند.

بر اساس هر کدام از این وضعیت ها، پایان جنگ را می‌توان در اسناد حقوقی که به مسائل مربوط به سرزمین و ترتیبات سیاسی و اقتصادی می‌پردازد، رسمیت داد، یا این‌که درگیری به سادگی خاتمه یابد و عملا بدون صلح رسمی به پایان رسد. جنگ جهانی دوم نمونه‌ای از وضعیت اول و جنگ کره و خلیج فارس نمونه‌ای از دومی بود.

موفقیت از نگاه غرب

در واقع، موفقیت از دیدگاه غرب را می‌توان این گونه تعریف کرد: پیش از این‌که دیر شود جنگ را با شرایطی که دولت دموکراتیک اوکراین آماده پذیرش آن است، پایان داد. اما این به چه معناست؟ آیا اوکراین به دنبال بازپس‌گیری تمام سرزمین‌هایی است که طی دو ماه گذشته از دست داده است؟ آیا این امر مستلزم خروج کامل نیروهای روسیه از دونباس و کریمه است؟ آیا حق عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو را مطالبه خواهد کرد؟ آیا اصرار خواهد کرد که همه اینها در یک سند رسمی که توسط روسیه امضا شده است تصدیق شود؟

ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ناتو باید پیرامون چنین مسائلی با یکدیگر و با اوکراین گفتگو کنند. اهداف غرب به ناگزیر تحت تأثیر اتفاقات میدانی قرار خواهند گرفت، اما آ‌ن‌چه در میدان اتفاق می‌افتد نباید به تنهایی آن اهداف را تعیین کند. بلکه اهداف کلان باید بر آن‌چه در میدان جستجو می‌شود تأثیر بگذارد. مطمئناً اوکراینی‌ها حق دارند اهداف جنگی خود را مشخص کنند. اما آمریکا و اروپا هم همین‌طور. اگرچه منافع غرب با اوکراین هم‌پوشانی دارد، اما مسائل گسترده‌تری را در بر می‌گیرد، از جمله ثبات هسته‌ای در رابطه با روسیه و توانایی نقش‌آفرینی در مسیر برنامه‌های هسته‌ای ایران و کره شمالی.

ضمن آن‌که ضروری است که در نظر بگیریم که روسیه چه تصمیمی می‌گیرد. اگرچه پوتین این جنگ انتخابی را آغاز کرد، اما پایان دادن به آن به چیزی بیش از او نیاز دارد. او و ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین، هر دو باید آن‌چه را که در مورد سرزمین و شرایط توقف خصومت ها نیاز دارند، در نظر بگیرند. آن‌ها همچنین باید تصمیم بگیرند که آیا نه تنها برای دستور پایان جنگ، بلکه برای امضای قرارداد صلح و رعایت آن آماده هستند یا خیر. پیچیدگی دیگر در این باره این است که برخی از مسائل مرتبط با صلح، مانند لغو تحریم‌ها علیه روسیه، تنها توسط اوکراین تعیین نمی‌شود، بلکه نیازمند رضایت دیگران است.

اگر قرار است سیاستی شلخته و بی‌حساب در پیش گرفته نشود، تاملاتی معنادار ضروری است که از گشودن خطوط گسل عمده بین اوکراین و ایالات متحده و اروپا و حتی در داخل ناتو جلوگیری کند.

سه آینده

هنوز پیش‌بینی این مسئله غیرممکن است که آیا ارتش روسیه قادر به تحقق جاه‌طلبی‌های خود برای اعمال کنترل بیشتر در منطقه دونباس و ایجاد یک پل زمینی به کریمه خواهد بود یا خیر - و اگر بتواند، آیا پوتین دوباره در اهداف جنگی خود تجدید نظر خواهد کرد یا خیر. آن‌چه تقریباً مسلم است این که هیچ دولت قانونی اوکراین رسماً نتیجه‌ای مطلوب روسیه را نمی‌پذیرد. جنایاتی که نیروهای روسی در طول نبرد مرتکب شدند، کار کی‌یف را سخت‌تر کرده تا به مسکو اجازه دهد میز مذاکره را با هر چیزی که پاداشی برای وحشی‌گری آن به نظر می‌رسد، ترک کند. زلنسکی هم‌چنین ممکن است معتقد باشد که اجازه به روسیه برای حفظ کنترل بخشی از خاک اوکراین، حفظ حاکمیت اوکراین را –اگر نگوئیم غیرممکن- دشوار می‌کند.

 در این زمینه، غرب باید به حمایت از اوکراین ادامه دهد تا از ادامه موفقیت‌های متجاوزانه پوتین در اوکراین و ایجاد یک سابقه خطرناک که در همه جا نظم را به چالش می‌کشد، جلوگیری کند. بنابراین حتی اگر پوتین آماده توقف عملیات نظامی بزرگ در ازای حفظ کنترل بخش قابل توجهی از اوکراین باشد، احتمالا جنگ در سطحی ادامه می‌یابد، همان‌طور که در به اصطلاح درگیری منجمد در دونباس از سال 2014 تاکنون ادامه داشته است.

سناریوی اول

یک جایگزین برای سناریوی به نفعِ روسیه، بن‌بست است. با اشغال کریمه و کنترل عملی بر بخش‌هایی از دونباس از طریق نیروهای نیابتی، اوضاع کم‌وبیش به همان وضعیت قبل از حمله باقی می‌ماند. اگر اوکراین بخشی از آن‌چه روسیه در دو ماه گذشته به دست آورده است را پس بگیرد، اما نه اوکراین و نه روسیه نتوانند به پیشرفت نظامی قاطع دست یابند، چنین آینده‌ای رقم خواهد خورد.

این نتیجه می‌تواند برای اوکراین قابل قبول باشد، اوکراینی که انگیزه ای قوی برای پایان دادن به جنگی دارد که باعث مرگ‌ومیر و ویرانی بسیار شده است. این صلح پرهزینه‌ای است، اما به طور بالقوه ارزش پرداختن دارد. و در اصل، پوتین نیز ممکن است از چنین نتیجه‌ای حمایت کند، زیرا حساب می‌کند که از ادامه مبارزه سود چندانی نمی‌برد. اگر به عنوان بخشی از این سناریو، اوکراین با عدم پیوستن به ناتو موافقت کند، احتمالا می‌توان حدس زد که بسیاری از روس‌ها را متقاعد می‌کند که این کشور در جنگ پیروز شده، حتی اگر قلمرو زیادی به دست نیاورد. اگر چنین اتفاق نظری به وجود بیاید، ارزش حمایت از آن را دارد.

اما تصور این‌که یک بن‌بست نظامی راه را برای حل‌وفصل دیپلماتیک هموار کند، بسیار خوش‌بینانه به نظر می‌رسد. پوتین به سختی می‌تواند ادعای قابل قبولی ارائه دهد که چنین نتیجه‌ای مبهم هزینه‌های نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی جنگ او را توجیه می‌کند. علاوه بر این، با توجه به لفاظی‌های گذشته‌اش، بعید به نظر می‌رسد که او تمام خواسته‌های اوکراین را بپذیرد و جدایی دائمی این کشور از روسیه را پذیرفته و به این کشور اجازه دهد مسیری لیبرال و غرب‌گرا را برای خود انتخاب کند -از جمله با عضویت در اتحادیه اروپا. اطمینان از این‌که چنین نتیجه‌ای منجر به کاهش تحریم‌ها، پایان دادن به تحقیقات جنایات جنگی یا درخواست غرامت نخواهد شد نیز پذیرش این سناریو توسط پوتین را دشوار می‌سازد. یک بن‌بست تقریباً به یک درگیری بی‌پایان تبدیل می‌شود. و دوباره، بسیاری در اوکراین هرگونه ترتیباتی را که باعث کنترل روسیه در قلمروهای اوکراینی شود، رد می‌کنند.