شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#آمریکا#کشورهای عربی#اوکراین

بایدن چگونه می‌تواند پیوندهای آمریکا با کشورهای عربی را بازسازی کند؟

بایدن چگونه می‌تواند پیوندهای آمریکا با کشورهای عربی را بازسازی کند؟

جنگ در اوکراین و یمن، روابط واشنگتن و متحدان عربش را زیر فشار گذاشته است. گام هایی کوچک از دو طرف می تواند کارها را به مدار خود بازگرداند.

به گزارش خبرآنلاین، بلال ساب و کارن یانگ در مقاله ای مشترک در نشریه فارن پالیسی نوشتند:

روشن است که بازگشتی به آن شراکت گذشته آمریکا- خلیج (فارس) وجود ندارد اما دو طرف می توانند به تفاهم تازه ای دست یابند. واشنگتن می تواند در رویکرد مقابله با دگرش های آب و هوایی کوتاه بیاید و درخواست های تولیدکنندگان نفت درباره مشارکت در گفتگوهای آب و هوایی و سهم هیدروکربن ها را بپذیرد. در عوض، دولت آمریکا نگرانی های امنیتی کشورهای عربی را چاره کرده و برایشان حفاظت موثرتری علیه حملات ایران و شبه نظامیان نیابتی اش در منطقه فراهم آورد.

وضعیت کنونی در روابط دو طرف، یک شبه پدید نیامده است. آغاز این تنش ها، دست کم به سال ۲۰۱۱ و خیزش های بهار عربی باز می گردد که پادشاهی های عربی منطقه به این باور رسیدند که واشنگتن آنها را رها کرده و با نیروهای اسلامگرایی همداستان شده که خواهان سرنگونی این حکام بودند. چهار سال بعد، این احساسِ نادیده شدن با امضای برجام تقویت شد.

اما آنچه پشت شتر کشورهای عربی، دست کم سعودی ها و اماراتی ها، را شکست، واکنش آمریکا به حملات موشکی و پهپادی اخیر حوثی و ایرانی علیه اهداف شهری در عربستان و امارات بود. این هر دو، واکنش آمریکا را کُند و ناکافی می دانند. البته واشنگتن، عکس این نظر را دارد چرا که مقام های ارشدش را به این دو کشور فرستاد، سامانه های دفاع موشکی اش در منطقه را فعال کرد، تجهیزات نظامی اضافه ای را در آنجا مستقر کرد و سامانه های ردیابی موشکی بیشتری در اختیار سعودی ها گذاشت.

هرچقدر هم که آمریکایی ها برای پاک کردن این ذهنیت که "دولت بایدن درصدد دلجویی از ایران است" تقلا کنند، بدگمانی اعراب به مقاصد آمریکا، همچنان بالا خواهد بود و این یکی از دلایلی است که عربستان و امارات، در پذیرش درخواست های اخیر آمریکا برای افزایش صادرات نفت، تامل کردند.

رشد افسانه ای بیست سال گذشته کشورهای عربی، محصول دورانی است همراه با درآمد نفتی بالا بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴ و سپس دورانی از اصلاحات مالی بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲. این بیست سال، بازگو کننده بهره مندی کشورهای عربی منطقه از پیوند با بازارهای مالی بین المللی، دسترسی به بازارهای سرمایه و امکان توان افکنی در بیرون مرزها از گذر انواع دارایی ها- املاک، فن آوری، سرگرمی و سهام شرکت هایی بود که چرخ اقتصاد جهانی را به گردش می آورند.

سرمایه گذاری کشورهای عربی منطقه در زمینه های نوآورانه، فن آوری ها و برندهای مصرفی، به این کشورها امکان داد تا سرمایه انسانی را وارد کشور کنند، کیفیت زندگی شهروندانشان را بهبود بخشند و شهرهایشان را به هاب (کانون) سرمایه داری جهانی و اتصالات شبکه جهانی تبدیل سازند. از آنجا که ارز رایج این کشورها به دلار آمریکا پیوند دارد و صادراتشان هم با دلار قیمت گذاری می شود، هر گونه گسستی در دسترسی شان به این بازارها، یک فاجعه خواهد بود.

در ادامه چنین مسیری، شراکت کشورهای خلیج فارس با آمریکا باید در چارچوب منافع مشترکشان در آزادسازی بازار، سرمایه انسانی و نوآوری برای مقابله با چالش های پیشِ روی تعریف شود. روی آوردن به یک اقتصاد سیاسی بین المللی دو شاخه شده، به سود سرمایه داران اقتدارگرا نیست حتی اگر سهمی ۲۵درصدی از صادرات نفت جهان را در اختیار داشته باشند.

چنین شیوه ای، در عوض درها را بر روی سرمایه گذاری و فرصت های نسل جوانی می بندد که خود را جهانی می بیند. آمریکا باید از درهم بافتگی کشورهای عربی منطقه و مردمش حمایت کند چرا که زمینه ای است برای رواج فرهنگ باز آمریکا و کانونی برای دسترسی ایالات متحده به رهبران و بازارهای آفریقا و آسیا.

برخی کشورهای عربی، خواهان یک تضمین رسمی تر امنیتی از آمریکا هستند شبیه آنچه که با ناتو و دیگر اعضای پیمان های متحد آمریکا وجود دارد. با اینحال، یک رویکرد بالا به پایین در تدابیر راهبردی تر دفاعی آمریکا با کشورهای عربی منطقه، نه عملا موثر خواهد بود و نه از نظر سیاسی موجه به نظر می رسد. این مسئله نه تنها به پذیرش کنگره آمریکا بلکه همچنین به یک معماری گسترده تر در زمینه همکاری های امنیتی وابسته است که هیچکدام از اینها، اکنون در دسترس نیستند.

یک جایگزین واقع بینانه تر و تاحدودی ارزشمند هم یک چارچوب راهبردی دفاعی تازه میان کشورهای عربی است- دست کم میان آنهایی که خواهانش هستند. این نه یک اتحاد رسمی بلکه یک سازوکار معتبر برای شراکت امنیتی به روش هایی است که بر اصولی کلیدی تاکید می گذارد و اهدافی روشن و قابل دستیابی را برای روابط دوجانبه و چندجانبه دفاعی تعیین می کند.

دو هدفی که فورا قابلیت اجرا داشته و در زمره اهداف درازمدت چنین چارچوبی به شمار می آیند، استقرار یک هسته یکپارچه برای مقابله با تهدیدهای موشکی و سامانه های هوایی بدون سرنشین حوثی هاست تا ضامن شراکت اطلاعاتی شرکای عرب منطقه در زمینه فعالیت هایی باشد که پیش درآمد حملات آینده و نیز هشدارهای به لحظه از پرتاب چنین سامانه هایی است. چنین منابعی می تواند دربردارنده دو یا سه پهپاد پریدیتور و دیگر امکاناتی باشد که اطلاعاتی پایدار و سطح بالا را فراهم می آورد و نسبت به حملات علیه پرسنل و پایگاههای آمریکایی در امارات و عربستان سعودی، هشدار پیشدستانه می دهد.

دومین طرح قابل اجرا، یک طراحی اضطراری مشترک (joint contingency planning) میان ایران با آن دسته از کشورهای عربی است که به این کار تمایل داشته و قادر به مشارکت در آن هستند. چنین کاری در گذشته به دلایلی مشروع انجام نشده است. دلیل نخست اینکه کشورهای عربی منطقه، توانمندی نظامی چندانی برای مشارکت در چنین طرحی نداشته اند.

۳۱۱۳۱۱