شهر خبر

شب‌گردی‌های نگار علیزاده در کاتماندو، شهری با شب‌های ناامن در مرکز نپال

نگار علیزاده؛ بلاگر و عاشق سفره، اون حرفه‌ای نویسندگی و به صورت فریلنس یا همون پروژه‌ای، مستقل و آزاد کار می‌کنه. نگار جهانگرده و تورهای فرهنگی و هنری زیادی رو طراحی و اجرا کرده، سفرهاش پر از تجربه‌های خاص و منحصر به فرده. اون سفری به کشور نپال داشته و در شهر کاتماندو کلی گشت‌وگرد کرده و کاری با احتمال خطر بالا در بازدیدش از این شهر انجام داده. با ما همراه باشید تا از تجربه سفر نگار به کاتماندو بیشتر بدونیم.

شب‌گردی‌های نگار علیزاده در کاتماندو، شهری با شب‌های ناامن در مرکز نپال

سلام نو - سرویس گردشگری: نگار از جمله‌هایی که برای کاتماندو گردی در شب خونده می‌گه و پیشنهاد جالب توجهی در این‌باره می‌ده: "کاتماندو جای امنی برای شبگردی نیست. این جمله ‌را احتمالا قبل از سفرتان زیاد می‌خوانید. اما من اگر قرار باشد پیشنهادی کنم، می‌گویم حتما یک بار هم که شده بعد از غروب و قبل از اینکه خیلی دیر شود کاتماندویی که روز دیده‌اید را دوباره ببینید. برای من که این اولین دیدارم با شهر بود چندان تعجبی وجود نداشت اما روزهای بعد فهمیدم شبها رمزآلودترین حالت کاتماندو اند."

شب‌گردی‌های نگار علیزاده در کاتماندو، شهری با شب‌های ناامن در مرکز نپال

اون شب‌های کاتماندو رو این‌طور سحرآمیز توصیف می‌کنه: "کوچه‌ها چیزی‌اند شبیه نقاشی‌های گاسپار فردریش یا فیلم‌های اکسپرسیونیسمی دهه بیست آلمان. انگار کسی دست دور گلوی شهر انداخته و می‌خواهد خفه‌اش کند. همه جا تاریک است و نورهای موضعی مثل سن تئاتر یک بخش را روشن کرده‌اند تا چیزی از آن روایت کنند. چیزی به رازآلودگی سایه‌های تیز و بلند و دِفرمه‌ی روی دیوارها. باورت نمی‌شود این همان کاتماندویست که زیر نور آفتاب، چند ساعت قبل داشت از صدا و هیاهو و رنگ‌های جیغ و طعم‌های تند منفجر می‌شد. مردم رمقشان کشیده شده و سرشان را توی لاکشان کرده‌اند. انگار دارند با غم‌هایی خلوت می‌کنند که تا دو ساعت قبل چیزی ازشان نمی‌دانستند. انگار این غروب آفتاب، همان ساعت دوازدهی‌ست که جادوی شهر را باطل و کالسکه‌های باشکوهش را کدوحلوایی می‌کند."

شب‌گردی‌های نگار علیزاده در کاتماندو، شهری با شب‌های ناامن در مرکز نپال

نگار از به آرامی محو شدن نورها و صداها و در آخر غرهای صاحب هاستل می‌گه: "آرام آرام تاریکی مانند یک مرض مسری اندک نورهای موضعی و صداهای ریز را هم در خودش محو می‌کند. دو ساعت بعد خودت را می‌بینی که با تاریکی مطلق خیابانها و صدای سگها تنهایی. اینجا همان جاییست که باید نزدیک محل اقامتت باشی. بعد پیرمرد صاحب هاستل کمی غر می‌زند و سرزنشت می‌کند. تو هم می‌گویی بار آخرم بود و واقعا هم خوب است بار آخرت باشد."

شب‌گردی‌های نگار علیزاده در کاتماندو، شهری با شب‌های ناامن در مرکز نپال