شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#ثابت

از دکتر سروش دست دوم تا دکتر براهنی دست اول 

سید عبدالجواد موسوی
از دکتر سروش دست دوم تا دکتر براهنی دست اول 

خُب، بار دیگر فرصتی فراهم آمد تا ملت همیشه در صحنه میزان درک و شعور خود را به نمایش بگذارند و با اظهار نظرهای مشعشعانه خود ثابت کنند چون نیک بنگری همه از یک جنس و قماشیم و به تعبیر دکتر حاتم قادری از کیفیت خوبی برخوردار نیستیم. و این ملت همیشه در صحنه اگرچه این بار مردم کوچه و خیابان نیستند و عناوین پرطمطراقی هم چون دکتر و مترجم و نویسنده صاحب سبک را یدک می کشند اما دقیقا و طابق النعل بالنعل چیزی هستند از جنس همان ها که برای تتلو یقه جر می‌دهند و درباره دنیا جهان‌بخت اظهار نظر می‌کنند.

دکتر رضا براهنی چه من و شما بپسندیم و چه نپسندیم آثاری از خود برجای گذاشت که تا زبان فارسی به حیات خود ادامه می‌دهد می‌تواند خوانده شود و مورد چند و چون قرار گیرد. آثاری که بخشی از آن‌ها در زمره درخشان‌ترین فصل‌های فرهنگ و زبان فارسی محسوب می‌شوند. می‌گویم بخشی از آن‌ها چون حرف دهانم را می‌فهمم و می‌دانم از چه سخن می‌گویم. چون بر خلاف آقای دکتر که مدعی دفاع از لیبرالیزم است و دموکراسی خواهی‌اش شهره آفاق، اغلب کتاب‌های زنده‌یاد براهنی را خوب خوانده‌ام و اگر هم با بسیاری از مواضعش به ویژه در نقدهای ادبی‌اش سر سازگاری ندارم اما در مرگش پای‌کوبی نمی‌کنم و رذیلانه نمی‌نویسم بهترین کار براهنی همین مردنش بود. بگذریم که جناب دکتر همین جمله را هم از روی دست دیگران کپی کرده و البته ترک عادت موجب مرض است.

کسی که عمری کپی دست دوم دکتر سروش بوده و وقتی در ساحت ادبیات وارد شده و خواسته در حوزه رمان‌نویسی طبعی بیازماید حاصلش چیزی جز فاجعه نبوده چگونه می‌تواند قاضی منصفی برای دکتر براهنی باشد؟ و آن دیگری که گمان می‌کند صرفا می‌تواند با تکیه بر نثر شیرین و متلک‌های آبدار به جنگ فیلسوف و شاعر و نویسنده و سیاستمدار برود برداشته نوشته: «فلانی نماینده خودش هم نبود.»، خب، اگر آن مرحوم تا این پایه بی‌اهمیت بوده چرا شما این قدر خودتان را به زحمت می‌اندازید تا اثبات کنید او هیچ بود و کم از هیچ. و گیرم که چنین باشد و شما همه چیز و او هیچ چیز، چرا در زمان حیاتش جرئت اظهار نظر نداشتید و حتی از آن چهار چنگ استخوان که حافظه‌اش دچار اختلال شده بود، آن قدر می‌هراسیدید؟ همه شما از آن جناب دکتر مدعی آزادی‌خواهی گرفته تا نویسنده خود شیفته که مریدانش بام تا شام قربان صدقه نثر و قد و بالایش می‌روند و تا آن مترجمی که فکر می‌کند نویسنده کتاب‌هایی که ترجمه کرده شخص شخیص خودش هست و با آوردن چهارتا خاطره از براهنی سعی دارد خودش را هم قد او نشان بدهد، روی تمبک بی پوست شیر خدایید و گرنه در زمان سلامت آن مرحوم این ترهات را صادر می‌کردید تا دست کم جواب‌تان را دریافت کنید. صبر کرده‌اید آن بنده خدا کاملا دستش از دنیا کوتاه شود تا گرد و خاک راه بیندازید و لات کوچه خلوت شوید؟ بعضی های‌تان آن قدر پُر دل و جرئت بوده‌اید که کامنت‌هایتان را هم بسته‌اید. حبذا به این میزان شجاعت و دلاوری. درود بر شما شیر مردان فضای مجازی. می‌دانید که روز و روزگار دگرگونه شده. می‌دانید که مخاطب شما از شما بدتر دیگر حوصله خواندن و تحقیق ندارد. می‌دانید که مردم از وضع موجود ناراضی‌اند. می‌دانید که کافی است خودتان را در شمار مخالف‌خوانان جا بزنید تا لایک و سوت و هورا دریافت کنید. آن وقت مردرندانه رضا براهنی را که مثل خیلی‌های دیگر صادقانه در نخستین روزها و سال‌های انقلاب از این انقلاب دفاع کرده، مسبب همه بدبختی‌ها جا می‌زنید تا طرفدار پیدا کنید؟ از همه مضحک‌تر آن رفیق سابق ماست که برداشته نوشته: «مرحوم براهنی ادیب خوب و روشنفکر بدی بود.» و بعد به طعنه اضافه کرده: «آثار او ماندگار است،‌ میراث سیاسی‌اش ماندگارتر.»، یعنی وضع موجود حاصل اندیشه‌های سیاسی براهنی است؟ هم او که هم قبل از انقلاب مورد قهر و غضب قرار گرفت و هم پس از انقلاب؟ چرا صریح سخن نمی‌گویید تا دست‌کم هزینه اظهار نظرهای‌تان را بدهید؟ بعد هم تکلیف یک آدم را که دست کم چهار پنج دهه در حوزه فرهنگ و سیاست فعال بوده با همین یک خط روشن می‌فرمایید؟ باریک الله به شما نوابغ دوران.

براهنی هرچه و هرکه بود، منافق نبود. به اقتضای سرشت شاعرانه‌اش اهل اغراق بود. گاه به شدت متناقض هم بود؛ باز هم به اقتضای سرشت شاعرانه‌اش. اما رنگ عوض نکرد. اگر روزگاری آل‌احمد را دوست می‌داشت، تحت تاثیر فضای روشنفکری و ضد نظام به او دشنام نداد و خود را در شمار دشمنان مادرزاد او جا نزد. اشتباه نشود. این حرف‌ها به معنای دفاع تمام قد از آن مرحوم نیست. آن بنده خدا کارنامه پرباری از خود برجای گذاشت. کارنامه‌ای که البته به آن نقدهای بسیار جدی وارد است. گواه عاشق صادق در آستین باشد. اگر عمری باقی باشد به زودی در شماره جدید نشریه آگاهی‌نو، بخش‌هایی از نقدهایم را منتشر خواهم کرد.

با نقد هیچ شخصیتی مشکل نداشته و ندارم اما با مردرندی و فرصت‌طلبی و کین‌توزی و سطحی‌نگری و ترویج ابتذال به شدت مخالفم. ای کاش این گروه خشن که مرگ یک شاعر و نویسنده را در غربت بهانه‌ای برای تمنای تجلی دیدند و برای یک مشت لایک بر جسدش دست افشانی کردند، در کنار همه عقده‌گشایی‌های‌شان، از دکتر رضا داوری اردکانی، اندکی انصاف و مروت می‌آموختند که در پیام تسلیتش نوشت: «من درباره براهنی هر نظری داشته باشم نمی‌توانم تردید کنم که او از نوادر زمان بود.»

۵۷۵۷