شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#پرورش اندام#کانادا

قصه پرغصه قهرمان پرورش اندام به سر رسید | صحبت‌های شجاعانه قهرمان بدنسازی بعد از ابتلا به بیماری خطرناک

اسحاق قویدل بدنساز ایرانی پس از سال‌ها مبارزه با بیماری سرطان روز گذشته در کشور کانادا درگذشت.

احسان قویدل

همشهری‌آنلاین - محسن محمودصفری

«از سال۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ عضو تیم ملی بودم و از سال۲۰۱۶ حرفه‌ای شدم و تنها در ۲مسابقه به‌صورت انفرادی شرکت کردم. مدارک اینکه مربیان، دارو برای من تجویز می‌کردند موجود است. مافیا در این ورزش بیداد می‌کند.» این بخشی از صحبت‌های اسحاق قویدل با روزنامه همشهری در سال۹۷ است. بدنساز حرفه‌ای که در اوج شهرت به بیماری سرطان مغز استخوان مبتلا شد و درنهایت روز گذشته جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

اسحاق قویدل برای اهالی بدنسازی نام آشنایی بود، قهرمان چند دوره آسیا و قهرمان مسترالمپیا کویت ازجمله عناوین مهم اوست. اسحاق متولد۱۳۶۶ در بابل بود و در این سال‌ها علاوه بر ورزش به‌کار مربیگری و فروش داروهای بدنسازی هم اشتغال داشت. خودش می‌گفت با عکس رونی کلمن عاشق بدنسازی شده و زیبایی‌های بدن کلمن سبب شده است که تا مرحله حرفه‌ای شدن در این رشته پیش برود. قویدل متاهل بود و یک فرزند هم از او به جا مانده است. بیماری‌اش با سردرد شروع شد و با تشخیص اشتباه، دوره درمانی‌اش دیر آغاز شد. این ورزشکار ایرانی در کشور کانادا مراحل درمان را سپری کرد. اسحاق قویدل در گفت‌وگو با همشهری تأکید داشت که به‌خاطر استفاده از داروهای بدنسازی دچار بیماری سرطان شده است.

البته او بابت این اظهارنظر با واکنش شدید منتقدان روبه‌رو شد و خیلی‌ها بیماری او را مظلوم‌نمایی و دروغ قلمداد کردند! ماجرای داروهای بدنسازی کلاف سردرگمی در ایران است و چند ابهام بسیار بزرگ در این‌باره وجود دارد. ابهاماتی از این دست که این داروها چطور وارد کشور می‌شوند و سود حاصل از آنها به جیب چه کسانی می‌رود. صحبت‌های شجاعانه اسحاق قویدل هیچ‌گاه نباید فراموش شود. او بابت این صحبت‌ها هزینه بسیاری داد و در فضای مجازی بسیار توهین شنید.

او در گفت‌وگوی سال۹۷ با همشهری گفته بود: «از خداوند سبحان خواستم که اگر برای آگاه‌سازی ‌درباره داروهای مرگبار بدنسازی مرا انتخاب کرده یک راهی جلوی پایم قرار دهد. از شما می‌خواهم حرف‌هایم را بدون هیچ سانسوری منتشر کنید تا یک‌سری جوان را که سودای حرفه‌ای شدن در بدنسازی دارند نجات دهیم. زن دارم، بچه دارم و جوانی‌ام را وقف این کردم تا یک زندگی آباد برای خانواده‌ام بسازم ولی حالا به‌جای اینکه باری از دوش‌شان بردارم شده‌ام سربار. ناشکری نمی‌کنم. من از کنار این ورزش هم نفع مادی بردم هم معنوی ولی این روی سکه خیلی بد است و اصلا ارزشش را ندارد، برای همین در خلوت خودم تصمیم گرفتم تلاش کنم تا هیچ جوانی برای حرفه‌ای شدن به این ورزش نیاید که درگیر داروهای مرگبار شود. یکسری آدم معلوم‌الحال و مافیا هستند که اصلا من با آنها کار ندارم. آنها دارند در ایران به‌شدت علیه من کار می‌کنند وگفته‌اند بیماری من دروغ است و اینکه من خودم داروفروش بوده‌ام و بسیاری از جوانان را بدبخت کرده‌ام. خودم گفتم باز هم تأکید می‌کنم من به بچه‌ها برنامه می‌دادم، مکمل می‌دادم ولی الان پشیمانم. خداوند در توبه را باز گذاشته، من اشتباهم را قبول دارم و برای اینکه جوانی دیگر گرفتار این روزهای من نشود صحبت می‌کنم.» پایان قصه اسحاق پرغصه بود ولی نیاز است با واردکننده‌ها و تجویزکننده‌های داروهای مرگبار بدنسازی برخوردی صورت بگیرد تا دیگر شاهد سونامی مرگ در این رشته نباشیم.