شهر خبر

هوشنگ توکلی: رحیم‌ رحیمی‌پور توسط مدیران سینمایی دهه ۶۰ حذف شد

هوشنگ توکلی: رحیم‌ رحیمی‌پور توسط مدیران سینمایی دهه 60 حذف شد

نشست نکوداشت مرحوم رحیم رحیمی‌پور با عنوان دغدغه یک سینمای عدالت‌خواه برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست نکوداشت مرحوم رحیم رحیمی‌پور در سالن شماره 5 برج میلاد به میزبانی امیرحسین ندایی و با حضور هوشنگ توکلی برگزار شد.

توکلی در ابتدای نشست با اشاره به اینکه در این مدتی که قرار شد تا درباره مرحوم رحیمی‌پور صحبت کنم، مدام دهه عاشورا در ذهنم زنده می‌شد، گفت: عدالت‌خواهی رحیمی‌پور از نوع عاشورایی است اما نه آن عاشورایی که عموماً نقل می‌شود بلکه آن عاشورایی که عقبه عقلانی و تاریخی دارد که در تداوم صحبت‌هایم به آن اشاره می‌کنم.

بعد از این توکلی به درخواست ندایی مقداری درباره شکل‌گیری سینمای انقلاب توضیح داد. او گفت که انقلاب ما عظیم‌ترین انقلاب در جهان است. در انقلاب‌ها تفکرات متعددی دیده می‌شود، اما فردای پیروزی انقلاب‌ها هرکسی فکر می‌کند که بخشی از انقلاب مال اوست. در انقلاب ما هم یک نفر مانند قطب‌زاده می‌رود صداوسیما می‌گوید اینجا من رئیسم در حالی که امام اصلاً به او حکم نداده بود.

وی ادامه داد: در این جریان‌ها و کش‌مکش‌ها و بحران‌های خارج از تهران شهرهایی مانند اصفهان، شیراز و کرمان و ... بسیار شلوغ و هرج و مرج شده‌بود. همه ایران در این انقلاب وارد سهم خواهی شده است آن هم بدون ناظر. البته این طبیعت هر انقلابی است که بعد از وقوع آن چنین شرایطی حاکم شود. به هر حال دوره سازنده و مخربی بود و هیچ چیزی سر جایش نیست.

بعد از این بخش ندایی پرسید: در این دوره سینما بلاتکلیف است و معلوم نیست که سینماگران چه باید بکنند و خیلی چیزها در حال تغییر است. شما جزو کسانی بودید که جریان آموزش را به گروه‌های انقلابی آغاز کردید و درمرکز آمزوش اسلامی یا همان باغ فردوس تدریس کردید که رحیم‌پور هم از این جریان بود؛ درباره این جریان برای ما توضیح دهید.

توکلی در جواب گفت:  رحیم‌پور از جریان سیاسیون قبل انقلاب است. در جریان انقلاب ماجرای لانه جاسوسی رخ داد که به واسطه آن بچه‌های انقلابی آن اتفاق یک کارت اعتباری پیدا کردند. هر مانعی که سر راه دیگران بود سر راه اینها نبود و امنیت کامل داشتند. البته آنها انقلابی و درس خوانده و آبرومند بودند و هیچ وقت از این اعتبار سو استفاده نمی‌کردند تا اینکه افرادی که بدون حکم وارد سیستم شده بودند و افرادی که گلوگاه‌هایی مانند صداوسیما را اشغال کرده بودند، مانند انوار و بهشتی که زیر مجموعه قطب‌زاده بودند. آنها فکر کردند می‌شود با بچه‌های انجمن اسلامی و لانه گروهی را تشکیل بدهند که آنها را وارد عرصه هنری کنند. آنها تله فیلم را تشکیل می‌دهند و 300 تا 400 نفر هنرجو می‌آورند تا هنرمند تحویل جامعه دهند.

او ادامه داد: وقتی که این اجتماع اتفاق افتاد از من خواستند که در آنجا درس بدهم. من هم در تئاتر شهر درس می‌دادم. از مهدی کلهر خواهش کردم با من بیاید چون شم سیاسی داشت و می‌توانست نسبت به آنجا تحلیل کند، او هم آمد. آنجا درباره هنر برای جوان‌ها صحبت کردم. این صحبت‌ها دلنشین و اثرگذار بود و بچه‌هایی که در آن مجموعه بودند بعد از آن همه سال هنوز با من تماس می‌گیرند و درباره آن یک ساعت صحبت می‌کنند. اکبر عالمی هم عکاسی و  بهروز تورانی نقد سینما و تاریخ سینما درس می‌داد. 

وی ادامه داد: اما نقطه نظر من متفاوت بود و بعد از جلسه به کلهر گفتم که اینها بچه‌های خوبی‌اند اما نیت این کلاس سیاسی است و ترجیح می‌دهم که ادامه ندهم اما کلهر گفت که من ادامه می‌دهم  من هم جدا شدم اما در ادامه به کلهر مشورت می‌دادم. هر هفته هم بچه‌ها پیش من می‌آمدند و حرف می‌زدند. یکی از آنها رحیمی‌پور بود که جوان باهوش و بلندقامتی بود. او شاعر بود و رشته آموزشیش آزمایشگاه بود که آن را رها کرده بود چون به هنر عشق می‌ورزید به سمت سینما آمده بود. آن دوران متنی درباره زندگی امیرکبیر داشت  که متأسفانه نتواست آن را بسازد. امروز بعد از 40 سال باید بگویم که بسیاری از مدیران و سینماگران از میان همان گروه بیرون آمده است.  بعد از 6 ماه از مرحوم هاشمی سؤال کردم که با این جوانانی که هنر می‌خوانند چکار کنیم؟ گفت آموزش بدهید ما آنها را جزو بدنه مدیران نظام می‌کنیم و همین هم شد.

توکلی بیان کرد که بچه هایی که سراغ کار اجرایی رفتند جوان بودند مثلاً جوان 23 ساله‌ای  بود مانند علی مرادخانی که مدیر سینمایی شده بود که تنها 20 میلیون دلار در سال بودجه داشت. چگونه می‌توانست یک جوان تازه کار این حجم بودجه را مدیریت کند؟ میان آنها افرادی هم بودند که شاید سؤ استفاده می‌‌کردند. مقدمه درگیری رحیم با مدیران اینجا بود که نسبت به جریان مدیریت با نگاه عدالت خواهی نقد می‌کرد. 

او با اشاره به ماجرای ساخت فیلم زندان دولتو گفت که این فیلم با حمایت کلهر ساخته شد و انوار هم در رودربایستی قرار گرفت که این فیلم ساخته شد. رحیم پور زیر بمباران دشمن می‌رفت و برای همین نباید حتی از انوار تشکر می‌کرد. کسی جرأت نمی‌کرد برود کردستان، خصوصاً اینکه علیه انقلاب در آنجا تبلیغ شده بود و انقلابی‌ها را تهدید می کردند؛ در این شرایط رحیمی پور رفت کردستان.

وی ادامه داد: در حدی این کار او مورد خشم برخی بود که در جریان فیلمبرداری کارشکنی کرند؛ آنها گیت دوربین را دستکاری کرده بودند. بعداً معلوم شد که 30 درصد کار از بین رفته بود. این جریان ضد انقلاب در ارشاد بود که رحیم‌پور می‌توانست علیه آنان ادعا کند و درگیر شود اما با آنها صحبت کرد وگفت که اگر کمک نمی‌کنید خراب نکنید نتیجه صحبت آنها این شد که برخی از آنها هدایت شدند و حتی به جبهه رفتند. او می‌گفت اگر قرار است نقد کنیم باید مراقبه داشته باشیم و به کسی هم باج ندهیم. 

او در پاسخ به سؤال ندایی درباره اینکه چرا جریان انقلاب اسلامی در سینما متوقف شد و مگر قرار نبود سینمای ایران، انقلابی  و با موضوعات انقلابی باشد؟ جواب داد: رحیمی‌پور و کلهر به عدالت خواهی شیعی اعتقاد داشتند اما مدیران آنها را منزوی کردند مانند کاری که مدیران سینمایی دولت قبلی با هنرمندان کردند. عده‌ای مردند و برخی منزوی شدند. رحیم‌پور مقابل اینها با شهامت ایستاد و گاهی پیام رهبری را به آنها می‌داد. اما چون مدیران در قدرت بودند عقب نگهش داشتند. در نتیجه در دهه 70 فیلم هایی ساخت که در اوج سختی بود. در نهایت هم صداوسیما تبانی کرد و او را به عنوان تهیه‌کننده سریال «شیرین و فرهاد» قرار داد که این کار بیچاره‌اش کرد. تا اینکه زندگی‌اش دچار بحران شد و به همین دلیل بود که دیگر نتوانت فیلم بسازد.

هوشنگ توکلی با اشاره به اینکه امروزه با مشکل جدایی دین از سیاست مواجهیم، گفت: دین بحثی ایمانی است اما مذهب عقلانی است. حالا انقلابی شده که پیام عقلی دارد. رحیمی‌پور می‌گفت کسی حق ندارد مردم را تشنه نگاه دارد. در اوایل دهه 60 تمام مدیران به این نتیجه رسیده بودند که آب را روی رحیمی‌پور و امثال او ببندند و این باعث شد که این هنرمند به تدریج منزوی شود. قدرت فرهنگی در نظام انقلابی‌ها را تشنه نگه می‌دارد و رحیمی‌پور هم همین ماجرا را داشت. رحیم پور از نظر هنری مستعد بود و فیلم را قبل از ساخت می‌‌دید اشعار او پر از تصویر است و فیلم زندان دولتو نیز پر از تجارب سینمایی او است که در فیلم‌های بعدی‌اش دیده می‌شود این نشان می‌دهد که هنر در رحیم پور ذاتی است در حاتمی‌کیا هم ذاتی است و غریزی است. رحیم پور هم اینگونه بود و دید وسیع‌تری از حاتمی‌کیا هم داشت.

انتهای پیام/