شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#نوجوانان

نگاهی به "خط باریک قرمز"|انتقاد از بی‌توجهی به دنیای نوجوانان در قاب نمایش و سؤال بزرگی که جامعه باید پاسخ دهد!


نگاهی به "خط باریک قرمز"|انتقاد از بی‌توجهی به دنیای نوجوانان در قاب نمایش و سؤال بزرگی که جامعه باید پاسخ دهد!

پیام اصلی "خط باریک قرمز" اهمیت توجه به دوره نوجوانی و نیازهای جسمی، روحی و روانی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به بهانه اکران مستند داستانی «خط باریک قرمز» به کارگردانی فرزاد خوشدست، نگاهی به این مستند شده است.

شناسنامه فیلم

«خط باریک قرمز» به نویسندگی و کارگردانی فرزاد خوشدست، تهیه‌کنندگی نگار اسکندرفر، فرزاد خوشدست، آهنگسازی صبا ندایی و با بازی، فرهاد اصلانی، هنگامه قاضیانی، امیر دژاکام، افشین هاشمی، آرش آبسالان، یاسر خاسب، توماج دانش‌بهزادی و با همراهی نوجوانان کانون اصلاح و تربیت تهران است که در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به عنوان اولین مستند برنده جایزه نت پک (استعداد آسیا اقیانوسیه) شد و ضمن دریافت جایزه در جشنواره‌های داخلی و خارجی، تندیس بهترین مستند جشن حافظ را نیز دریافت کرد.

نیم نگاهی به داستان فیلم

یک گروه تئاتر برای انتخاب بازیگر به کانون اصلاح تربیت تهران می‌روند و این شروع ماجرایی روانشناختی و هنری در قالب سایکو درام (تئاتر درمانی) برای نوجوانان است. هر کس باید برای انتخاب شدن و باقی ماندن در گروه تئاتر تمام تلاش خود را بکند. از آنجا که حفظ حریم خصوصی افراد اهمیت دارد، به همه یک شماره و یک ماسک داده می‌شود و از آنها خواسته می‌شود تا داستان خود را در صحنه بازسازی تعریف کنند، هر کس می‌آید و قصه خود را روایت می‌کند، در جلسه بعدی 7 بازیگر انتخاب می‌شوند و این آغاز راهی سخت و چهار سال کشمکش و مقاومت، قهر و آشتی، دوستی و رفاقت برای آموزش در سر راه کارگردان و بازیگران است.

نیم نگاهی به ساختار فیلم

از نظر انتخاب نام، از آنجا که وقایع فیلم روایت مستندگونه‌ داستان اجرای نمایش «عبور از خط قرمز» در جشنواره تئاتر فجر است، کنایه‌ای برای عبور نوجوانان از خط قرمزها و انجام کارهای غیرقانونی است، بنابراین فیلم از عنوان قابل قبولی برخوردار است و با محتوای آن همخوانی دارد.

از جنبه عناصر بصری و زیبایی شناختی، در بعد تصویر، قاب باز، استفاده از لانگ‌شات‌ها، در کنار کلوزآپ‌های جذاب توانسته حس آمیزی قابل قبولی را به مخاطب منتقل کند و تا حدی موفق است. به خصوص انتخاب نور آبی، قرمز و تاریکی و سفیدی در نورپردازی‌ها یکی از نقاط قوت فیلم به شمار می‌آید.

همچنین برخی عناصر نشانه‌شناختی مانند خالکوبی روی بدن بچه‌ها، سیم خاردار و پنجره‌ها، صدای کلاغ در سکانس ابتدایی فیلم، استفاده از ماسک برای پنهان بودن چهره‌ها، لباس‌هایی که روی آنها کدهای عددی هر زندانی حک شده است، دلنوشته‌های روی دیوار، به کارگیری عنصر تضاد بین زندان و زندان‌بان، رنگ سیاه و سفید ماسک بازیگران و ... بر جذابیت بصری فیلم افزوده است.

استفاده از آوازها و شعرهای زندانیان و بیان قصه واقعی هر فرد در قالب سایکودرام، برای اشتراک گذاشتن احساساتی همچون حسرت، ندامت، پشیمانی، بی‌پشت و پناهی، نایده گرفته شدن و تلخی شنیدن خاطرات و به دنبال مقصر گشتن‌ها و استفاده از فضای واقعی ندامتگاه مواردی است که کارگردان به خوبی از آن‌ها در فیلم بهره گرفته است.

از نظر بازی، کارگردان به خوبی توانسته از بازیگران بازی بگیرد. به خصوص بازی هنگامه قاضیانی زمانی که در نقش مادر بچه‌ها ظاهر می‌شود و به دنبال نقش مادر در بزهکاری امروز آنها می‌گردد، بسیار اثرگذار است.

فیلم از نظر شخصیت‌پردازی موفق است. شخصیت‌ها به عنوان نمایندگان نوجوانان بزهکار و گروه آموزش تیم تئاتر به خوبی طراحی و انتخاب شده‌اند. از نوجوانان بزهکار ایرانی تا افغانستانی و... هر کس به خوبی در این فیلم ایفای نقش می کند.

نیم نگاهی به محتوای فیلم

در خط باریک قرمز، محتوای فیلم بر 2 محور اصلی شکل می‌گیرد. محور اول چالش‌های آموزش و تمرین تئاتر بین کارگردان و بچه‌هاست و محور دوم سایکودرام و ورود روانشناختی و هنرمندانه به دنیای نوجوانان بزهکار و نمایش زندگی واقعی آنان است.

فیلم با بیانی رئالیستی از زندگی واقعی و خطرات در کمین نوجوانان، آن هم از زبان نوجوانان آسیب‌دیده پرده برمی‌دارد و در روایتی سایکودارمی این مخاطب است که با بازسازی صحنه‌های خلاف پا به پای 7 بازیگر اصلی داستان جلو می‌رود و حسرت می‌خورد و از نگاه آنها به دنبال پیداکردن زنجیره مقصرهای احتمالی شرایط کنونی‌اش می‌گردد. از پدر و مادر و دوست گرفته تا خود. نوجوانانی که در جریان بازی در یک نمایش هر روز، با خود واقعی خود بیشتر آشنا می‌شوند و در یک فرآیند سایکودرامی تحول می‌یابند و متفاوت شدن را تجربه می‌کنند.

آنجا که در سکانس اول فیلم یکی از نوجوانان می‌گوید: «منم یک انسانم میخوام مثل بقیه زندگی کنم، اما نشد، نمیشه، دست خود نبود...»، و آنجا که نوجوانی دیگر در پاسخ به کارگردان وقتی از او می‌پرسد انگیزه‌ات برای این کلاس چیست؟ می‌گوید: «میخوام بدونم اون کاری که میگن غیرممکنه، ممکن میشه، یک زندانی یک بازیگر مشهور بشه»، و یا زمانی که هنگامه قاضیانی به عنوان یکی از مربیان آموزش تئاتر بین بچه‌ها می‌آید و نقش مادر آنها را بازی می‌کند و از آنها سؤال می‌کند: «من میخوام مستقیم توی چشم من نگاه کنی و بگی من چی کم برات گذاشتم که تو پات به اینجا باز شد و مصطفی که می‌گوید: «کم گذاشتی برام. کمتر بهم اهمیت دادی. روزهایی که بیرون بودم بهم زنگ نزدی سراغم رو بگیری. بهم نگفتی بیا سر یک سفره با هم باشیم.» مادر: «اگه میگفتم می‌اومدی؟» مصطفی: «باید می‌گفتی» و اشکی که در چشم مصطفی حلقه زده و قطره‌های اشکی که از گونه مادر جاری است، مخاطب را به خیلی جاها می‌برد. به کم کاری پدرها و مادرها، نادیده گرفتن‌ها، بی‌توجهی به دنیای نوجوانی و نیازهای جسمی، روحی، عاطفی و روانی آن که می‌تواند سر منشأ خیلی از بزهکاری‌های اجتماعی باشد.

کارگردان به خوبی با بخش‌بندی فیلم در شش بخش 1- آشنایی 2- انتخاب 3- یادگیری 4- مواجهه با خود 5- ممارت و مکاشفه 6 مجادله و تحول، سیر آشنایی، چالش و تحول در نوجوانان را به تصویر می‌کشد و با نمایش صحنه‌های واقعی زندگی در ندامتگاه، تکه کلام‌ها، لودگی‌ها و شوخی‌ها، آوازها و شعرها، دعواها و جدال‌ها، اشک‌ها و لبخندها، قهرها و آشتی‌ها و خشونت و ترس بر اثرگذاری فیلم افزوده است. آنجا که یک گروه آوازخوان خیابانی می‌آیند و آهنگ می‌خوانند: «گمونم دلم میخاد با یکی حرف بزنم، کی میاد به حرفای من گوش کنه، آخه من غریبه هستم با همه و...» و این چشمان بچه‌هاست که با بیت، بیت‌های شعر می‌بارد و مخاطب را با خود همراه می‌کند و اوج تحول را آنجا  می‌توان دید که علی، یکی از بچه‌ها به کارگردان می‌گوید: «من فقط میخام این کار رو بکنم، دور رفیق رو خط بکشم، صبح سرکار، شب خونه، صبح سرکار، شب خونه.»

شاید بتوان پیام اصلی فیلم را بحث اهمیت توجه به دوره نوجوانی، نیازهای جسمی، روحی، روانی، و  ویژگی‌های نوجوانان دانست. کارگردان با بیان علل بزهکاری نوجوانان و واکاوی عناصر اثرگذار در ایجاد آن، از زبان شخصیت‌ها در قالب داستان‌هایی واقعی سعی کرده است در تمام مدت فیلم آن را به نمایش بگذارد. از نوجوانی که به جرم مشارکت در قتل زندانی در انتظار حکم قصاص است، دیگری که با 25 کیلوگرم شیشه دستگیر شده است، نوجوانی که یک گوشی سرقت کرده است و نوجوانی که رابطه خارج از عرف با پسرها دارد. در حقیقت نیازها و ویژگی‌های دنیای نوجوانی مانند لبه تیغی می‌ماند که از یک سو توجه به آنها می‌تواند نسلی خلاق و چابک و با انگیزه تربیت کند که قرار است سکان هدایت کشتی جامعه را به دست گیرند و در سوی دیگر، بی توجهی و غفلت از آن است که می‌تواند منجر به انواع خلافکاری‌ها و بزهکاری‌ها شود و نسل جوان را که آینده‌سازان فردای هر جامعه‌ای هستند را در ابتدای بهار زندگی خزان کند و به ورطه نابودی بکشاند و در این بین خانواده‌ها، مسئولین و متولیان امر تعلیم و تربیت نوجوان هستند که باید با این ویژگی‌ها و نیازها آشنا باشند تا بتوانند در هدایت، حمایت و نظارت بر نوجوانان موفق عمل کنند.

اگرچه فیلم پایان خوشی دارد و خوشدست از عناصر بصری و موسیقیایی و محتوایی با بیان رئالیستی برای پیشبرد داستان بهره گرفته است و در نهایت علیرغم 4 سال تمرین مداوم یک نمایش ماندگار اجرا می‌شود، مستندی اجتماعی ساخته می‌شود، جایزه‌های داخلی و خارجی را درو می‌کند و بچه‌های تیم نمایش تا حدی خود را می‌یابند و روش درمان سایکودرام روی اکثر آنها جواب مثبت می‌دهد. آنها تلاش می‌کنند تا به یک زندگی سالم در جامعه بازگردند، اما آنچه باقی می‌ماند نگاه رسانه‌های جمعی، مسئولان، معلم‌ها، مربیان، جامعه، مردم، خانواده‌ها و دوستان، به نوجوانانی از این دست است که آیا آنها را با آغوشی باز خواهند پذیرفت و به آنها فرصت شروع از نقطه صفر را خواهند داد و یا نه آنها را با رفتارهای غیرمنطقی به چرخه خلاف، بزهکاری و قانون شکنی بازخواهند گرداند؟ آیا آنها تلاش خواهند کرد که ویژگی‌ها و نیازهای دوره نوجوانی را به خوبی بشناسند و در جهت هدایت به موقع و به هنگام نوجوانان آن را به کارگیرند.

در پایان باید گفت هر کس از مربیان، مسئولین، پدرها، مادرها، معلم‌ها، همسایه، اصحاب رسانه و...باید نقش خود را در خط باریک قرمزی که هر روز ممکن است توسط نوجوانی شکسته بشود را پیدا و جبران کنند و فرصت تماشای این فیلم و مستندهایی از این دست را از دست ندهند.

اعظم علی اصفهانی، دکتری مدیریت رسانه

انتهای پیام/