به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، متن یادداشت پریسا الیاسی به شرح زیر است:

میزل در سریال «خانم میزل شگفت‌انگیز»، یک زن جوان خانه‌دار در اواخر دهه‌ پنجاه میلادی در نیویورک است. میزل بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر تلاش می‌کند که زنی ایده‌آل باشد؛ ایده‌آلی که فرهنگ آن زمان جامعه تعریف کرده، مادرش آموزش داده و شوهرش درخواست کرده‌است. او ناخواسته خودش را وقف آرامش روح و روان و جسم شوهرش کرده‌. غذاپختن، مرتب‌نگه‌داشتن خانه، نگهداری از بچه‌ها، حفظ تناسب اندام و رسیدگی به زیبایی مو و صورت، تمام چیزهایی است که میزل یاد گرفته و هیچ تصویر دیگری از زن‌بودن در ذهن ندارد.

با همه‌ی اینها شوهر میزل، مثل ماهی که در دستش گرفته‌باشد، سُر می‌خورد و می‌رود. تلاش‌های شبانه‌روزی میزل نتیجه‌ای نداد. شوهرش دلش جای دیگری گیر است و سرش جای دیگری گرم! میزل به خود می‌آید و می‌بیند تمام آن چیزهایی که اثبات زن‌بودنش است؛ از دست رفته. حالا که پرده دروغین خوشبختی کنار رفته، میزل خودش را بهتر از هر وقت دیگری می‌بیند. او ذاتا یک کمدین است! و این چیزی است که سال‌ها در سایه تعریف زن ایده‌آل، مخفی مانده‌بود.

او باید کمدین شود، هرچند که در شأن خانواده‌شان نیست و پدر و مادرش تحمل آن را ندارند اما میزل به نقطه طلایی دانستن و خواستن رسیده. او حالا می‌داند که چه می‌خواهد و هر کاری برای انجام دادن رسالتش انجام می‌دهد.

امیلی در سریال «امیلی در پاریس» اما خوش‌شانس‌تر از میزل است. او هم اگرچه یک دختر جوان آمریکایی است اما متعلق به زمانی است که تعریف زنِ ایده‌آل بودن در آن محدود به چهاردیواری خانه نیست. امیلی نه پدر و مادری که آموزه‌های غلط به ذهنش فرو کنند، دارد، نه همسر و بچه‌ای که خودش و زندگی‌اش را وقف آنها کند. امیلی یک پیشنهاد شغلی دارد. او باید به فرانسه برود و در یک شرکت بازاریابی لوکس فرانسوی، مشاور باشد. امیلی حتی لحظه‌ای هم برای پذیرفتن این شغل درنگ نمی‌کند و به فرانسه می‌رود اما مشکلات، تازه، آن‌جا رخ‌نمایی می‌کنند. امیلی باید خودش را به رییس و همکارهای فرانسوی مغرورش که او را در جمع خود نمی‌پذیرند، ثابت کند. هرقدر امیلی بیشتر سعی می‌کند خودش را به آنها نزدیک کند، بیشتر پس زده می‌شود. آن‌ها امیلی را نمی‌خواهند و به توانایی‌هایش باور ندارند اما امیلی  به خودش باور دارد و اهل پا پس کشیدن نیست.

میزل و امیلی، علی‌رغم تفاوت‌هایشان، شباهت‌های زیادی به هم دارند. هر دو زیبا هستند. لباس‌های زیبا می‌پوشند. گرم و اجتماعی هستند و در راه رسیدن به خواسته‌هایشان لجوج. راه رسیدن به هدف اما اصلا شبیه به سخنرانی‌های انگیزشی، سهل و آسان نیست. راه دور است و سخت و سنگلاخی. میزل و امیلی شکست می‌خورند؛ زیاد! پشت سر هم! تحقیر می‌شوند. رانده می‌شوند. خرابکاری می‌کنند اما دست از تلاش برنمی‌دارند و این، واضح‌ترین شباهت میزل و امیلی به همدیگر است.

اگرچه هر دو سریال «خانم میزل شگفت‌انگیز» و «امیلی در پاریس» در ژانر کمدی ساخته‌شده‌اند اما می‌شود از آنها درس بزرگی گرفت. بیایید بقیه شخصیت‌های دو سریال را رها کنیم؛ خرده داستان‌ها را؛ نقاط عطف را؛ حتی پایان سریال‌ها را رها کنیم. راجع به کمدی بودن سریال صحبت نکنیم؛ راجع به بازی بازیگرها؛ راجع به کارگردانی و موسیقی متن! فقط همین یک نکته از این معنا را بگیریم و تمام: زنانی که خستگی‌ناپذیر تلاش می‌کنند؛ محدودیت‌ها را پشت سر می‌گذارند و به سوی هدف می‌دوند.

زن‌ها باز کردن پیله‌هایشان را یاد خواهند گرفت. بعضی به واسطه زندگی در تاریخ و جغرافیای خاص، سخت‌تر و برخی دیگر آسان‌تر، پرواز را یاد خواهندگرفت. این حکم قطعی و تغییرناپذیر برای زنانی است که خودشان را باور دارند.

انتهای پیام//