به گزارش برنا، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت ایام ولادت پیامبر اعظم (ص) در یادداشتی به قلم حجتالاسلام رضا لکزایی، پژوهشگر علوم اسلامی، به بررسی جنبههای مختلف اسوه حسنه بودن زندگی نبی مکرم اسلام(ص) پرداخته است.
حضرت آیتالله خامنهای: «خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر تبعیت کنیم. این تبعیت، در همه چیز زندگی است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معاملهاش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست.» ۱۳۷۰/۰۷/۰۵
*زندگی سیاسی پیامبر اعظم صلواتاللهعلیهوآله دو فصل دارد. سیزده سال زندگی پیامبر در مکه فصل اوّل زندگی ایشان است. زندگی تقریباً دهسالهی ایشان در مدینه هم فصل دوم این عمر سرشار از خیر و برکت است. فصل دوم، دوران شالودهریزی نظام اسلامی و ساختن الگو و نمونهی حاکمیت اسلامی برای همهی زمانها و دورانهای تاریخ انسان و همه مکانهاست. این الگویی کامل است و مثل آن را در هیچ دورانی سراغ نداریم. با نگاه به این الگوی کامل میشود شاخصها را شناخت. این شاخصها برای افراد بشر و مسلمانان علامتهایی است که باید بهوسیلهی آنها نسبت به نظامها و انسانها قضاوت کنند.[1] آنچه در این بین مهم است، اینکه توجه و اقتدا به آموزههای نبوی رمز پیروزی و سعادت بشر در دنیا و آخرت است.
پیامبر اعظم صلواتاللهعلیهوآله در حدیثی راهبردی میفرمایند علم دارای سه شاخهی درهمتنیده است؛ آیهی محکمه، یا فریضهی عادله و یا سنّت قائمه؛ نشانهی استوار یا واجب راست یا سنّت پابرجا.[2] بر همین مبنا الگویی هم که ایشان ارائه میکنند، بر سه رکن کلان استوار است: رکن معنوی و اعتقادی؛ رکن اخلاقی و عاطفی؛ رکن رفتاری و عملی. در ادامه بهاختصار دربارهی این سه بُعد سخن میگوییم.
* رکن معنوی و اعتقادی
«بشر، وقتى از معنویت غافل شد، همهى درهاى اصلاح و صلاح به روى او بسته مىشود. امروز آنچه که در دنیاى مادّى، مىتواند کلید همهى اصلاحات و سعادتها محسوب شود، همین است که انسانها به خود آیند، متذکّر شوند، هدف خلقت را از وراى این ظواهر مادّى جستوجو کنند و در وراى این ظواهر مادّى زندگى، که همین خور و خواب، شهوات، قدرت، مالپرستى و این چیزهاست، دنبال حقیقتى بگردند. ریشهى فساد، عدمِ توجّه به این باطنِ حقیقىِ عالم است. سرّ، معنا و باطن زندگى و حیات انسان، این است: متوجّه یک مبدأ و تکلیف بودن. منتظر یک الهام بودن. گوش به فرمان یک مبدأ حاکم و قادر و صاحب اختیارِ از غیب بودن. این، اصل قضیه و همان «ایمان به غیب» است: اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ[5]. این، اوّلین هدیهى بعثتها به انسانها و اوّلین هدف پیغمبر است؛ که آنها را متذکّر کند و به آنها ایمان بدهد؛ آن هم ایمان به غیب.»[6]
انسان مشرک دارای شناختی ناقص و محدود از انسان و جهان است و در برابر هر چیز و هر کسی اندک عظمتی دید، خضوع میکند و به آن قداست میبخشد و از آن میترسد. در مقابل، در تفکر توحیدی، انسان موحد خداشناس چون خدا را میشناسد و قطرهی ناچیز وجود خویش را به دریای نامتناهی قدرت خداوند متعال پیوند زده است، در برابر قدرتهای طاغوتی متکبر و مستکبر، خضوع نمیکند و از آنها نمیترسد. فقط از خداوند و کسانی که او فرموده اطاعت میکند، تنها خداوند را پرستش میکند و تنها از عظمت خداوند احساس خضوع و خشوع و خشیت میکند. تکیهاش به خودش و داشتهها و ابزارهایش نیست و حتی بدون سلاح و سپاه هم خود را قدرتمند میبیند. این «نگرش و ایمان باعث میشود اگر بزرگترین پادشاهان دنیا هم مقابل او ظاهر شوند، در مقابل آنها احساس حقارت نکند؛ چون او بندهی آن قدرتمندی است که همهی پادشاهان در مقابل او کوچک و حقیر هستند. اگر همهی ثروتمندان عالم ثروتشان را مقابل چشم او بگیرند، تا او را به خضوع و خشوع وادار کنند، موفق نمیشوند؛ زیرا انسان مؤمن میداند که میلیاردها برابر این ثروت، متعلق به خدا و مال خداست و انسانها فقط امانتدار این ثروتها هستند.»[7]
به این ترتیب، رسول اعظم در اوّلین قدم، با اصلاح اندیشهی انسانها دربارهی نسبت وثیق علم و ایمان؛ دین و دولت؛ سیاست و دیانت؛ تمدن و دین؛ اخلاق و قدرت، موضع جهانی خویش را اعلام میکنند و ایمان آگاهانه و توحیدی را اوّلین رکن نظام الهی خویش معرفی میکنند.
* رکن اخلاقی و عاطفی
* رکن رفتاری و عملی
امام خمینی رحمهالله معتقد بودند که اگر حاکمان کشورهاى اسلامى به حکم این آیه عمل میکردند، تعدادی یهودى غاصب جرئت نمىکردند که سرزمینهاى ما را اشغالکرده و مسجدالاقصى ما را تخریب کنند و آتش بزنند.[12]
به زبان ادبیات سیاسی امروز، این آیه از مسلمانان میخواهد در تمامی ابعاد، «قدرت بازدارندگی» داشته باشند تا اقتدار و عزت جامعهی اسلامی را تأمین کنند. «جامعه و نظام نبوی، توسریخور، وابسته و دنبالهرو و دست حاجت بهسوی این و آن دراز کن نیست؛ عزیز و مقتدر و تصمیمگیر است، صلاح خود را که شناخت، برای تأمین آن تلاش میکند و کار خود را پیش میبرد.»[13] ازاینرو، «در نظام نبوی توقف وجود ندارد و بهطور مرتب حرکت و کار و پیشرفت است. اتفاق نمیافتد که یک زمان بگویند که دیگر تمام شد و حالا استراحت کنیم. این وجود ندارد. البته این کار، کارِ لذتآور و شادیبخش است. کار خستگیآور و کسلکنندهای نیست؛ کاری است که به انسان نیرو و شوق میدهد.» [14] هدف این تلاش هم برقراری قسط و عدل و رساندن هر حقی به حقدار بدون هیچ ملاحظهای است.