شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#کتاب

«نخلستانی از فانوس» در بازارهای لبنان


«نخلستانی از فانوس» در بازارهای لبنان

کتاب «نخلستانی از فانوس» به تازگی با عنوان «بستان الفوانیس» توسط انتشارات دارالمعارف لبنان به زبان عربی ترجمه و در بازار کتاب این کشور توزیع شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «نخلستانی از فانوس»، نوشته سیدحسین امیرجهانی، با عنوان «بستان الفوانیس» توسط انتشارات دارالمعارف لبنان به زبان عربی ترجمه و در این کشور منتشر شد. این اثر که پیش‌تر توسط انتشارات جمکران در ایران به چاپ رسیده است، رمانی تاریخی با محوریت زندگی دختری با نام «غزاله» را روایت می‌کند که عاشق جوانی به نام دحداح،‌ از اهالی حجاز می‌شود. آشنایی و عشق این دو، آغاز یک مسیر پرپیچ و خم است، اما درست لحظه‌ای که «نخلستانی از فانوس» در دل هاشان روشن می‌شود، رخدادی بزرگ تعادل زندگی آنها را بر هم می‌زند.

این داستان، ترجمانی است از یک حقیقت، یک واقعیت و یک قصه که در آن، شأن نزول آیه‌ای از قرآن به عنوان یک حقیقت در بستر قصه‌گویی مورد توجه قرار گرفته است. این حقیقت‌ها و واقعیت‌ها، وقتی با موقعیت‌های داستانی در هم تنیده شده، خلاقیت شکل گرفته و اثری خواندنی خلق شده است.

اگر این تعریف درستی از خلاقیت باشد که خلاقیت یعنی متصل کردن نقاط بی ارتباط به یکدیگر، «نخلستانی از فانوس» داستانی خلاقانه و بکر است که نویسنده آن با خلق روابطی جذاب و ارتباطات علی و معلولی و با کنار هم قرار دادن این نقاط، به کشف و شهودی جدید دست پیدا کرده است.

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم: هر از گاهی شبحی به سمت پری دست درازی می‌کرد، اما همچون برفی که روی دست می‌نشیند، محو می‌شد. گویی چیزی و کسی بر آن سلطه نداشت. پری همچنان که آرام و با صلابت بالا می‌رفت. پرها و دست و بال‌هایش چون بلوری هفت رنگ می‌درخشید. چون آب، زلال و شفاف بود. می‌توانستی چون چشمه‌ای که کف آن دیده می‌شود، سوی دیگر آن را ببینی. در دستش لوحی از نور بود. پری از محیط خارج شد و وارد آسمان بالاتر شد.

داستان , ادبیات آیینی , کتاب , ترجمه ,

جایی که اشباح و معلقات و مجردات دیگر نتوانستند به دنبال او بیایند. در نقطه التقای دو آسمان، خطی محو و خاکستری به چشم می‌خورد. همچون رنگ خاکستریِ نقطه اتصال دریا و آسمان. پری به سوی آسمانِ بالاتر پیش رفت، اما نگهبانان آسمانِ بالاتر با گرزها و نیزه های خود راه را بر او سدّ کردند. پری خود را معرفی کرد و گفت:

-محافظ آب هستم… پری آب و آتش… برای مأموریتی به زمین رفته بودم. آنگاه لوح نوری خود را نشان داد… .

انتهای پیام/